Get Mystery Box with random crypto!

منــ❤ـو تـــ❤ـو وعشق

لوگوی کانال تلگرام zeendegiii_nab — منــ❤ـو تـــ❤ـو وعشق م
لوگوی کانال تلگرام zeendegiii_nab — منــ❤ـو تـــ❤ـو وعشق
آدرس کانال: @zeendegiii_nab
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 8.52K

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2023-04-28 18:42:25
تماشای آنلاین و دانلود فیلم و سریال بدون سانسور ببین(مورد تایید گوگل پلی)

اپلیکیشنی برای تمامی دستگاه ها

دانلود از گوگل پلی

نسخه ios

تلویزیون اندرویدی

نسخه ویندوز

دانلود مستقیم اندروید از پایین
191 views15:42
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:42:25
هر موقع حس کردید
به حال خوب نیاز دارید
توصیه میکنم 10 دقیقه
یه سر به این کانال بزنید
https://t.me/joinchat/dp84OqlODTBlMjAx
  
216 views15:42
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:37:49
از برای تو هرچی که بخوایی میارم ..
329 views15:37
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:37:16 -زنه حامله ای که سرخود میره دوچرخه سواری رو باید کشت!

با صدای اروند رنگ از رخم پرید و شوکه و سریع زانوهامو بستم.
لعنتی کی بهش گفته بود سوار دوچرخه شدم؟!

-ا..اروند جونم.

درو پشت سرش بست و با قدم های اروم نزدیکم شد و نرمی دستشو روی شکمم کشید.

-جون اروند؟ اروند بمیره برای موش کوچولوش؟ درد داری عمرم؟!

بخاطر لحن مهربون همیشگی اش بغض گلومو گرفت و نالان سر تکون دادم.

-اره اما بهم دارو دادن، نگران نباش خوب میشم.

سر خم کرد و عمیق و طولانی شکممو بوسید.

صدای قلبم روی هزار رفته بود و خوب میدونستم این ارامش... ارامشه قبل از طوفانه!

-اروند ج..جونم ببین بخدا ا..اتفاقی نبود هیچ ربطی به دوچرخه سواری نداشت من داشتم میرفتم بعد یهو...

سر خم کرد و گوشه ی لبم رو محکم بوسید و دستشو دور کمرم پیچید.

-هیش نترس عمرم آروم باش. بذار جوابه ازمایشات بیاد خیالم راحت شه، اونوقت چنان پوستی ازت بِکَنم که دیگه حتی نتونی اسم دوخترچه رو هم بیاری... باشه جیگرطلا؟!

مضطرب هق زدم و اشکام چکید.

-جون؟ دور اشکاش بگردم من؟ همه کس من... خانومه قشنگ من.

هر چقدر بیشتر نازم میداد شدت گریه هام بیشتر میشد و تا دکتر تو اومد، سریع صورتمو پاک کرد و شقیقه مو بوسید.

-اروم شو ببینم دکترت چی میگه چوب خط هاتو بیشتر از این پر نکن موشم!

-خب افرا خانوم خداروشکر مشکلی وجود نداره.

تا خواستم نفس راحتی بکشم ادامه داد:

-اما همونطوری که قبلا گفتم جنین شما خیلی وضعیت نرمالی نداره. باید بیشتر از اینا مراقبش باشین. راه رفتنه زیاد هم براتون خوب نیست چه برسه به دوچرخه سواری!

خدا لعنتش کنه پس این دکتر دهن لق همه چیز را به اروند گفته بود!
از ترس نمیتونستم حرف بزنم و بقیه مکالمه رو هیچ نفهمیدم و وقتی اروند خم شد تا کفاشمو بهم بپوشونه، تازه به خودم اومدم.

-شما نگران نباشید خانوم دکتر من از این به بعد خودم شخصا رسیدگی میکنم.

با استرس نالیدم:

-ا..اروند!

-بپوش افرا بپوش قربونه این پاهای پف کردت برم زود بپوش بریم هنوز ناهارتم نخوردی.

ناراحت از روی تخت پایین اومدم.
به سمت ماشین راه افتادیم و قلبم داشت وایمستاد و اخرسر تا نشستیم هق زدم:

-توروخدا دوچرخه رو نگیر ازم اروند... قول میدم تا موقع زایمان دیگه سوارش نمیشم بخدا قسم قول میدم بهت.

سر چرخوند و عمیق و طولانی نگاهم کرد با همون چشم های خوشرنگ و وحشی که دلمو برده بود و نگاهی که میگفت گور خودمو خیلی وقته کَندم.

-دوچرخه هان دوچرخه اون دوچرخه رو من میکنم تو...

صدای گریه م که بلند شد حرصی نفس عمیقی کشید و خشمگین گفت:

-مردم زناشون بدون شوهرشون نمیتونن ماله ما بدون دوچرخه ش.

-اروند جونم...

اینبار طاقت نیاورد و سریع به سمتم خم شد. محکم بغلم کرد و لبامو بوسید.

-همه کس اروند بمیرم من برای شما و اشکات؟ بدتو که نمیخوام موش کوچولو... انقدر کولی بازی درنیار سگ تر از اینی که هستم بشم هیچ برات خوب نیست میدونی دیگه مگه نه؟!

با فهمیدن منظورش سریع اشکامو پاک کردم و سرتکون دادم که افرینی زیرلب گفت و تلفنشو برداشت.

-الو اره همونی که گفتم خانومم بارداره دوتا پرستاره ۲۴ ساعته میخوام برای وقت هایی که نیستم... اره نه همیشگی باشن.

گریون و ناراحت لب گزیدم.
باور کردنی نبود ولی اسارت خونگیم شروع شده بود!

https://t.me/+tZCd9pBGyo83MmU8
https://t.me/+tZCd9pBGyo83MmU8
https://t.me/+tZCd9pBGyo83MmU8
290 views15:37
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:37:16 _ لاپات دندون داری که داری هویج به خوردش میدی؟!

دخترک هینی گفته و ترسیده هویج بزرگی که در دست داشت کناری انداخت.

دامن لباسش را پایین کشید و با صدایی لرزان گفت:

_ س... سلام پاشاخان!

مرد نزدیکش شده و با چشمانی ریز شده سر تا پایش را برانداز کرد.

_ میگی پاشاخان که پاپیچت نشم؟!
چه غلطی داشتی میکردی توله سگ؟

هیبت بزرگش روی دخترک سایه انداخته و چشمان درشتش را اشکی کرد.
چانه اش را میان دستانش فشرد و سرش را بالا گرفت.

_ نگام کن ببینم، تو نمیدونی من رو نقطه نقطه ی این تنت حساسم؟
نمیدونی خال بیفته رو پوست سفیدت دنیا رو بهم میریزم؟!

دخترک مظلومانه سری به تایید تکان داده و چشمان پرآبش را به نگاه شاکی مرد میدوزد.

_ میدونم پاشاخان ولی...

انگشت شست مرد روی لبش فشرده میشود.

_ میدونی و بازم هر روز یه چیزی میکنی تو خودت؟!
بزنم اون دستای کوچولوتو قلم کنم که از این گوها نخوری؟!

دخترک ترسیده از مرد روبه رویش، به آغوشش پناه میبرد.

_ آخه خیلی میخاره پاشا جونم...
توام که منو نمیبری پیش دکتر، خودتم که بهم دست نمیزنی...


مرد پوفی کلافه کرده و دست دور تن دلبرش می اندازد.

_ من دلم نمیاد بکنمت که اون لاپای کوفتیت جر نخوره!
دکترم غلط کرده بخواد توله ی منو بنشونه جلوش و لنگاشو وا کنه، با کله بره توش...

از حساسیت بیش اندازه ای که روی او داشت اذیت میشد، اما همین اذیت را نیز دوست داشت.

لبخند کوچکی روی لبهایش نشست و لوس پچ زد:

_ دکتر زنه، خودشم هر چی من دارمو داره... تحفه نیستم که میترسی چشم کسی بهم بخوره...

بازوی مدوسا را چنگ زده و او را سمت تخت کشید. روی تخت خواباندش و پاهای خوش تراشش را از هم باز کرد.

اخم های درهمش را به رخ دخترک کشید و عصبی غرید:

_ جز من کسی حق نداره یه سانت از تنتو ببینه، شیرفهم شدی یا جور دیگه حالیت کنم؟!

انگشتش را به آرامی واردش کرد و ناله ی دخترک را هوا برد.

_ میخاره؟ خودم برات میخارونمش!

دخترک لب برچید و نگران به در اتاق زل زد.

_ آخ پاشاخان، نکن خوب شدم... الان یکی میاد میبینه، آبروت میره ها...

با چرخش انگشت مرد ناله ی بلندی سر داد و کمرش از تخت جدا شد.

_ جونم دلبر، خوشت اومد؟
اول خارش تولمو رفع کنم، بعدش به فکر آبرومم هستم...

بی طاقت شده از دیدن پیچ و تاب تن دخترک، بلند شد و دست سمت کمربندش برد.

_ بیشرف خارشتو به جون منم انداختی!
الان هویج خودمو میکنم توت، مزش که بره لای پات دیگه سراغ اون بی صاحابا نمیری، میشی خرگوش جلد هویج خودم!


_ آخ پاشا جونم من که از خدامه، تو همش ازم دوری میکنی...
هر شب خواب میبینم زیرت دارم #ناله میکنم...

خودش را بین پای دخترک جا داد و نیشخندی زد.

_ توله ی #حشری من!
رویات به واقعیت تبدیل میشه، شل کن که جر نخوری...

همین که خودش را به تن دخترک کوبید، ناله ی از سر لذتش بلند شد و در اتاق چهارطاق باز شد.

_ خیر نبینی دختره ی هرزه، نشستی زیر پای این پسر ساده ی من و خامش کردی؟
هی خدمتکارا گفتن این دختره زیادی دور و بر امیرپاشا میچرخه من گوش نکردم.

مدوسا خجالت زده ملحفه ی روی تخت را روی تن برهنه اش کشید و امیرپاشا حرصی به خانجون نگاه کرد.

_ برو بیرون مادر من، مگه بچه ام که روابطمو کنترل میکنی؟!
کی تا حالا من بابت کارام جواب پس دادم که بار دومم باشه؟

خانجون خودش را گهواره ای تکان داده و روی صورتش کوبید.

_ تو رو چه به یه دختر بی کس و کار و خدمتکار؟
این سلیطه روزا لباسای تو رو میشوره، لیاقت اومدن به تختتو نداره مادر...
کرور کرور دختر برات صف کشیدن، این هرزه ی خدا نشناس قاپتو دزدید؟

با دیدن گریه ی دخترک، جری شده و خودش را بیرون کشید. سمت خانجون رفت و توی صورتش فریاد زد:

_ این دختر بی کس و کار الان همه ی زندگی منه، کس و کارش منم...
زبون کسی که غیر این بگه رو از حلقومش میکشم بیرون، با احدی ام شوخی ندارم...

خانجون که هین بلندی کشید، سر امیرپاشا به عقب برگشت و دخترکش را لبه ی پنجره دید.

چشمان زیبایش سرخ شده و هق میزد. وحشت زده سمتش رفت و دستش را دراز کرد.

_ چیکار میکنی قربونت برم؟
بیا پایین، خطرناکه، بیا نفس پاشا... بیا بغلم حرف بزنیم...

دخترک عقب تر رفت و قلب امیرپاشا از حرکت ایستاد.

_ راست میگن... من بی کس و کارم، لیاقت تو رو ندارم...

مقابل چشمان هر دو دستش را رها کرد و از دیدشان محو شد.
فریاد دلخراش مرد کل عمارت را لرزاند و سمت پنجره دوید...
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
https://t.me/+Gazg6LENj10zZWY0
326 views15:37
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:37:16 - وسط مهمونی کنار دیوار جای سیگار کشیدنه دختر جون؟

سیگار روی لبم رو پایین میارم.
مرد گنده ای با لبخند بهم زل زده، معذب میشم و دامن لباسم رو پایین میدم.

- اقا...سلام‌‌ من داشتم لباسم رو درست میکردم.

از پشت دستم بند سوتینه که خواهر کوچیکم انداخته اینجا و از جلو سعی میکنم با کمک تاریکی خط سینه هام رو بپوشونم.

- از راه دهنت لباستو درست میکنی؟

اخم هام رو توی کردم و بر و بر بهش زل زدم.
از پشت سعی کردم سوتین رو بذارم توی شلوارم.
گور بابای سینه هام!

- جانم؟ با دهن؟

- اره چون فقط لبات دارن کام به کام سیگار دود میکنن.
من نمیبینم جای دیگت تکون بخوره.

لبمو گاز میگیرم، خیلی تیز بود.
با این حال موفق نمیشم سوتین ابرو بر رو بفرستم زیر لباسم.

- اقا شما چه گیری دادید به سیگار من...

نخودی خندید و سرشو انداخت پایین که موهاش ریخت روی پیشونیش.
جذاب بود!

- فکر کنم لباست مربوط به یقت و چیزمیزای زیرش میشه!

از پرویی و هم زمان مهربونیش قلبم لرزید.

- بله.اگه میشه روتونو بچرخونید من لباسمو درست کنم. داره واسم خواستگار میاد.

ابرو بالا میندازه و بعد رو چرخوند.
عصبی بندای لباسم رو پایین اوردم و کاپ سوتین رو روی سینه هام گذاشتم.

- یه بچه ی سیگاری بی سوتین رو چه به ازدواج؟

- مامانم میگه ترشیده شدی.
خواهر کوچیکم رو هم با دوست پسرش گرفتن.
باید ازدواج کنم تا اونم پشت سرم بیاد ابروش نره.

با هزارتا زور سعی کردم. قفل سوتینو ببندم.
نشد. اوفی کردم و دوباره کندمش.مرد خوش صدا هنوز پشتش رو بهم کرده.
قدش خوب بود.

- فداکاری جالبیه.
راضی حالا شما؟

- معلومه که نه. من دوست دارم برم کلاس رقص. برم خیاطی نقاشی.

صدای خندش بلند شد و باید اعتراف کنم صداش خیلی قشنگه. سوتین پر حاشیه رو بستم و سرم رو بلند کردم.

داشت نگاهم میکرد. هول زده سرمو بلند کردم که لبخندش عریض تر شد.

- من میذارم همه ی این کارارو بکنی به شرط این که سیگار نکشی.

مات زده میمونم. این خواستگار من بود؟ جلو اومد و بازومو گرفت. بند لباسمو درست کرد.
نفساش به نفس هام خورد.

- به شرط این که سیگارو کنار بذاری.
- من زنت نمیشم.

دستشو پشت سرم گذاشت و سرشو نزدیک صورتم کرد. عطر مردونش خوب بود و وایسا...
چرا عرق کردم؟

- شک دارم که نشی.
- شرط ببندیم؟
- سر چی خانوم کوچولو؟
اگه زنم نشدی یه بوس میدم بعدش که شدی تو ده تا میدی.

خنده ی نخودیش خار توی قلبم شد و...

https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk

https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk

https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
https://t.me/+LYCvB84FLcA2OGZk
405 views15:37
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 08:53:10 کارگشا تضمینی ۲۴ ساعته
بختگشا تضمینی ۲۴ ساعته
جذب پول تضمینی ۲۴ ساعته
باطل سحر تضمینی ۲۴ ساعته
فروش ملک تضمینی ۲۴ ساعته
جذب معشوق تضمینی ۲۴ ساعته
با ضمانت نامه کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنید 8☆2
09229164110
@Geregosha
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
466 views05:53
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 08:52:36 09480 سوال :

سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که رابطه زناشویی  رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که آبمو  بیاره

لطفااا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن آموزش ببینن و پوزیشن های جنسی جدید و هات یاد بگیرن


جواب: سلام عزیزم
هات ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم

فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار...ضایی میشی
https://t.me/+ONHrQM1fV0k0Y2Zk
694 views05:52
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 20:38:47 گلچین اهنگ های شاااد قدیمی و جدید زیبا برای دانلود خواننده ی مورد علاقت رو انتخاب کن
قمیشی ♫siavash Ghomayshi
فتانه ♫ fataneh
هایده ♫ Hayedeh
مهستی ♫ Mahasti
بهنام بانی♫ Behnam Bani
حمید هیراد♫ Hamid Hirrad
حامد همایون♫ H.Homayoun
شادمهر♫ Shadmehr
محسن چاوشی♫ Chavooshi
محسن یگانه♫ Yeganeh
فرزاد فرزین ♫ Farzin
ابراهیم زاده ♫ Ebrahim Zadeh
علیزاده ♫ M.Alizadeh
هایده گوگوش ♫Hayedeh
معین ابی♫Moein
گلچین قدیمی♫ Golchin Old
گلچین عربی ♫ Arabicmusic
گلچین لری ♫ Lormusic
گلچین کردی ♫ Kordmusic
ریمیکس جدید♫ Remix Music
396 views17:38
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 20:38:08
‌‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌‌

‌‌بازگشت معشوق ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ دفع سحر و جادو و چشم نظر ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌فروش ملک ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ ‌‌افزایش رزق و روزی و گره گشایی در کمترین زمان تضمینی

باضمانت کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
‌‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن 2☆G ‌‌ ‌
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
@geregosha
ارتباط مستقیم با استاد ‌‌ ‌‌ ‌‌
09229164110
@shahriyardolati
353 views17:38
باز کردن / نظر دهید