2023-05-19 07:58:08
صدا ڪن مرا
صداے تو خوب است
صداے تو سبزینه آن گیاه عجیبے است
ڪه در انتهاے صمیمیت حزن مے روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک ڪوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایے من بزرگ است
و تنهایے من شبیخون حجم ترا پیش بینے نمے ڪرد
و خاصیت عشق این است
ڪسے نیست
بیا زندگے را بدزدیم آن وقت
میان دو دیدار قسمت ڪنیم
بیا با هم از حالت سنگ چیزے بفهمیم
بیا زودتر چیزها را ببینیم
ببین عقربک هاے فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردے بدل مے ڪنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشے ام
بیا ذوب ڪن در ڪف دست من جرم نورانے عشق را
مرا گرم ڪن
و یک بار هم در بیابان ڪاشان هوا ابر شد
و باران تندے گرفت
و سردم شد آن وقت در پشت یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم ڪرد
در این ڪوچه هایے ڪه تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و ڪبریت مے ترسم
من از سطح سیمانے قرن مے ترسم
بیا تا نترسم من از شهرهایے ڪه خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز ڪن مثل یک در به روے هبوط گلابے در این عصر معراج پولاد
مرا خواب ڪن زیر یک شاخه دور از شب اصطڪاک فلزات
اگر ڪاشف معدن صبح آمد صدا ڪن مرا
و من در طلوع گل یاسے از پشت انگشت هاے تو بیدار خواهم شد
و آن وقت
حڪایت ڪن از بمبهایے ڪه من خواب بودم و افتاد
حڪایت ڪن از گونه هایے ڪه من خواب بودم و تر شد
بگو چند مرغابے از روے دریا پریدند
در آن گیر و دارے ڪه چرخ زره پوش از روے رویاے ڪودک گذر داشت
قنارے نخ زرد آواز خود را به پاے چه احساس آسایشے بست
بگو در بنادر چه اجناس معصومے از راه وارد شد
چه علمے به موسیقے مثبت بوے باروت پے برد
چه ادراڪے از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید
و آن وقت من مثل ایمانے از تابش استوا گرم
ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید...
#سهراب_سپهرے
@zemesstaaan
3.1K views04:58