2023-02-15 22:20:30
جنبۀ زنانۀ خداوند
بنا به روایت تورات، خداوند پیش از آفرینش انسان به صیغۀ جمع گفت: «انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم.» و سپس: «خدا انسان را به صورت خود آفرید، ایشان را مرد و زن آفرید.» (پیدایش ۱: ۲۶-۲۷)
به باور گنوسیان، فرقهای از عارفان مسیحی، استفاده از صیغۀ جمع در کلام خداوند و این نکته که وقتی خداوند انسان را «به صورت خود» میآفریند، نه فقط یک مرد، بلکه یک مرد و یک زن میآفریند، نشان میدهد که در خداوند جنبهای مردانه و جنبهای زنانه وجود دارد که هر یک از مرد و زن به صورت یکی از این دو جنبۀ الهی ساخته شدهاند. این جنبۀ زنانۀ خدا نقش بسیار مهمی در نظام فکری عارفان مسیحی و یهودی داشته است. خدا تنها «پدر آسمانی» نیست، بلکه همزمان «مادر آسمانی» است که «از سینههای پرمهرش ما را از «کلمه» سیراب میسازد.» (کلمنت اسکندرانی، پایداگوگوس، ۱: ۶) عارف هرگز نمیتواند با پدر متّحد شود که به کلی غیر قابل دسترس است، بلکه هدف عارف اتّحاد با جنبۀ مادرانۀ خداوند است.
عارفان گنوسی باور داشتند جنبۀ زنانۀ خداوند چون زهدانی الهی، نیروی خلاقه را از جنبۀ مردانۀ خداوند دریافت میکند و جهان را میزاید. بهشتی که آدم و حوا در آن آفریده شدند، نمونهای از این زهدان الهی بود و هدف عارف بازگشت به زهدان مادر است. «هر که میخواهد بداند ملکوت آسمان چگونه است، به زنان آبستن بنگرد.» (هیپولیتوس، ۵: ۱۹)
جنبۀ زنانۀ خداوند به جهان نزدیک است و با مهر مادرانۀ خود آن را تدبیر میکند، در حالی که جنبۀ مردانۀ خداوند فراتر از آن است که به جهان توجه کند، بلکه همواره در ذات الوهی خود مستغرق است. این جنبۀ زنانه، گاه «فیض» خوانده میشود، گاه «حکمت» یا «سوفیا» و گاه «روح» یا روح القدس، شخص سوم تثلیث. در انجیلهای گنوسی، عیسی مسیح مادر باکرۀ خود را نه مریم که زنی زمینی است، بلکه روح القدس معرفی میکند که همسر الوهی و بخش زنانۀ خداوند است. این عارفان، مسیحیان دیگر را که به خطا تولّد عیسی از باکره را به مریم نسبت میدهند، ریشخند میکنند. به باور ایشان مریم چون هر زن دیگر از شوهرش یوسف نجّار آبستن شده بود و تولّد عیسی از باکره، اشاره به اتّحاد اسرارآمیز دو قدرت الهی دارد: پدر و روح القدس. بدین ترتیب تثلیث مسیحی شکل جدیدی پیدا میکند و «پدر، پسر، روح القدس» به «پدر، مادر، پسر» تبدیل میشود.
در قبّالا، شاخهای از عرفان یهودی، نیز باوری مشابه وجود دارد. خداوند جنبهای مردانه دارد که فراتر از تصوّر است و در کار جهان مداخله نمیکند. اما در عین حال جنبهای زنانه نیز در خداوند وجود دارد که نیروی آفریننده را از پدر الهی دریافت میکند و جهان را میزاید. اما کارش در همین جا پایان نمییابد، بلکه سپس در جهان حلول میکند و همان طور که روح انسان بدنش را به حرکت در میآورد، جنبۀ زنانۀ خداوند نیز همچون روحی جهان را به حرکت در میآورد. این جنبۀ زنانۀ خداوند «شِخینا» یا «سکینه» خوانده میشود. شخینا در متون غیرعرفانی یهودی به حضور خداوند در میان قوم اسرائیل اشاره دارد. خداوند در طول چهل سال سرگردانی، موسی و بنیاسرائیل را رها نکرد، بلکه در میان ایشان حضور داشت و از ایشان محافظت میکرد. این حضور الهی در عرفان یهودی به جنبۀ مادرانۀ خداوند تبدیل شد. بنا به تفاسیر قبّالایی، منظور از عاشق و معشوق در «غزلِ غزلهای سلیمان» همین دو جنبۀ الوهی است.
در قبّالا گفته میشود که شخینا، چنان به فرزندش، یعنی جهان آفرینش، محبت داشت که از همسر خود، یعنی جنبۀ مردانۀ خداوند، دور افتاد و ترجیح داد در این خاکدان به تبعید بیفتد. وظیفۀ عارف یهودی آن است که با اصلاح جهان آفرینش و نزدیک کردن آن به خداوند، شکاف بین مخلوق و خالق را پر کند تا جنبۀ زنانۀ خداوند دوباره با جنبۀ مردانۀ او متّحد شود. چرا که همچنان که عیسی مسیح نیز در انجیل ممنوعۀ توماس گفته است: «هر گاه دو را یک کنید و مرد و زن را واحد سازید، به ملکوت خداوند داخل توانید شد.» (انجیل توماس: ۲۲)
2.2K views19:20