Get Mystery Box with random crypto!

ادبیات دیگر

لوگوی کانال تلگرام adabyate_digar — ادبیات دیگر ا
لوگوی کانال تلگرام adabyate_digar — ادبیات دیگر
آدرس کانال: @adabyate_digar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 6.53K
توضیحات از کانال

اینستاگرام:
instagram.com/adabyatedigar
فیسبوک:
www.facebook.com/adabyatedigar
کانال خواهر:
@Our_Archive
...
@kholvaareh
کانال پیشنهادی:
https://t.me/naghd_com
ادبیات دیگر هیچ ادمین مشخصی که با اعضاء در تماس باشد ندارد!

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-05-14 07:23:14
هیچ متن و فرخوانی، چون فراخوان خیابان، لحظه‌ای که انسان‌ها تصمیم‌ می‌گیرند علیه شب بشورند، برنده نیست. خیابان از آن ماست و خواهد بود تا روزی که این سرزمین را به آن‌چه که باید تبدیل کنیم و دیگر جایی برای شیخ و شاه و قاتلان نباشد.

آبان تا لحظه‌ای که کاخ این مجانین را ویران نکنیم ادامه دارد.

زنده باد عزم انسانی‌امان و زنده‌ باد فردا.



خون ارغوان‌ها|سعید سلطان‌پور

@adabyate_digar
839 views04:23
باز کردن / نظر دهید
2022-05-11 16:00:00 هنگامی‌ که موج سرد رودخانه به سکوت باز خواهد خواند
آدمیانی را که از بطن خاک بالا می‌آیند،
هنکامی که بر جبینشان روغن مقدس جاری خواهد شد
و دستشان را بر گرته‌ی زرین
بساکِ زعفران خواهند سایید،
هنگامی که چهره‌ی مادری در تاریکی به فرزندش بانگ زند
که وقت خواب است،
آنگاه که چراغ‌های قطاری بی‌حرکت در میان گندم‌زاری
غافل‌گیر کند آهنگری را
که غمگین است اما ناتوان از گفتن
آنگاه که وزغ‌های حنایی‌رنگ و زنبق‌های بویناک
بگذارند که باد خاکستر صدایشان را بپراکند،
آنگاه که در علف خشک آتش زبانه کشد
و بیگانه‌ای را که با سیل شب آمده پذیره شود،
آنگاه که در دشت لاله‌های واژگون
هر زنبوری احتلامِ جامِ گل شود،
آنگاه که خرگوش احشایش را از دست بدهد
و حس کند که چون راه آبی به سوی عدم باز می‌شود،
آنگاه که یاری یارش را بشناسد، مو به مو، رگ به رگ
و گله‌اش را به آن سوی رودخانه براند
به رهنمایی نور نمک و اصول رهایی،
ما از لابه‌لای شاخسار درخت گلابی ماه را
تماشا خواهیم کرد
و به خاطر چنین رازی عریان خواهیم بود...




ژان باتیست پارا|ترجمه:فریده روا

@adabyate_digar
|#Poem
1.0K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-10 16:00:22 ساعات نمی‌خواستند بگذرند. روز، دور و غیر قابل تصور می‌نمود. در حقیقت، منتظر روز نبودم، بلکه فراموشیِ آن زمانِ سرکش را انتظار می‌کشیدم که از پیش رفتن سر باز می‌زد. با خود می‌گفتم خوشا آن محکوم به مرگی که شبِ پیش از اعدام حداقل مطمئن است شب خوبی را می‌گذراند!

آن روز صبح در سلاخ‌خانه، حیواناتی را تماشا می‌کردم که روانه‌ی قتل‌عام‌شان می‌کردند. تقریبا تمام‌شان در آخرین لحظه از جلو رفتن سرباز می‌زدند. برای وادار کردن‌شان به این کار، شخصی به سُم‌های عقبی‌شان ضربه می‌زد. وقتی از خواب می‌پرم و توان مواجه شدن با عذابِ هر روزه‌ی زمان را ندارم، اغلب این صحنه یادم می‌آید.

اگر دوباره به هر لحظه‌ی زندگی‌ام، از پرشورترین‌شان گرفته تا خنثی‌ترین، بیندیشم، از آن‌ها چه باقی مانده و اکنون چه تفاوتی با همدیگر دارند‌؟ همهچیز شبیه هم شده، بدون اهمیت و بدون واقعیت. زمانی که چیزی را احساس نمی‌کردم کمترین فاصله را با حقیقت داشتم، منظورم حالت کنونی‌ام است که دارم تجربیات‌ام را مرور می‌کنم. چه سود که هر چیزی را تجربه کرده‌ام؟ دیگر هیچ وجدی در کار نیست که حافظه یا تخیل بتواند احیا کند!

[•••]

فیلمی درباره‌ی حیوانات وحشی: شقاوتِ بی‌وقفه در جای‌جای زمین. «طبیعت»، این شکنجه‌گرِ نابغه که غرق در خود و کارش است، بی‌دلیل به‌وجد نمی‌آید: در هر لحظه، هر آن‌چه زندگی می‌کند می‌لرزد و می‌لرزاند. ترحم چیز تجملی و عجیبی است که تنها مکارترین و درنده‌ترینِ موجودات می‌توانند ابداع کنند، آن هم از طریق نیاز به مجازات و شکنجه‌ی خویش، یعنی باز از طریق درنده‌خویی.

[•••]

ترس "آگاهی" می‌آورد، ترسِ بیمارگون و نه ترس طبیعی. در غیر این صورت، حیوانات به درجه‌ای از آگاهی می‌رسیدند فراتر از آگاهی ما.

[•••]


به‌محض آن‌که حیوانات دیگر نیازی نداشته باشند از یکدیگر بترسند، منگ می‌شوند و آن حالتِ بی‌حالی را به خود می‌گیرند که در باغ‌وحش‌ها‌ می‌بینیم. اگر آدم‌ها و ملت‌ها نیز روزی موفق می‌شدند که هماهنگ با هم زندگی کنند و دیگر آشکارا یا پنهانی از ترس نلرزند، منظره‌ای مشابه را رقم می‌زدند.




آفوریسم‌های زندگی(عواقبِ زاده‌شدن)|امیل چوران|ترجمه:عظیم جابری؛ مسعود لطفی

(نشر درون)

@adabyate_digar|#BookR
1.2K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 16:00:27 ریشه‌های تاریخی ستم‌کشی بر زن|مهدی الهیاری


موقعیت زنان و حدود ستم جنسی از بهترین نمودارها و گویاترین معیارها برای ارزیابی شرایط حاکم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. رسیدن به یک تحلیل فراگیر و واقعی و تبیین راهبردی انضمامی و عملی، لزوم واکاوی نظریات مختلف، بازگشت به ژرفای تاریخ و بررسی شرایط و مناسبات مستقر کنونی را می‌طلبد.

• انکشاف ستم جنسی:
نظریاتی که تاکنون در این باره ابراز شده‌اند را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: 1ـ فراتاریخی؛ 2ـ تاریخی؛
یکـ نظریات فراتاریخی، تحت لوای زیست‌شناسی و مردم‌شناسی، طبیعت را به عنوان عامل فرودستیِ ابدی جنس مونث معرفی می‌کنند:
الف: نظریه‌ی زهدان که به دلایل شگفت‌آور توجیه نشده‌ای فرض می‌کند که اعضای تولید مثل، سرنوشت سایر توانمندی‌های هر دو جنس را تعیین می‌کند.
ب: نظریه‌ی خانواده‌ی جاودانی که تقسیم‌کار بین زن و مرد را همیشه یک‌سان و کار زن را محدود به خانه و خانواده و شوهر را در بیرون از خانه دانسته است، غافل از این‌که این شکل خانواده از ابتدا موجود نبوده است.
ج: نظریه‌ی شکار که بر مبنای تقسیم‌کار میان زن و مرد استوار است و بدین‌گونه تشریح می‌شود: مردها شکارچی و جنگ‌جو بوده، در حالی که زنان جمع‌آورندگان غذا و مشغول خُرده‌کاری بوده‌اند. البته در این نظریه، شکار مهم‌ترجلوه داده می‌شود.
و نظریاتی از این دست که می‌خواهند با تئوری‌های عوامانه و ساده‌انگارانه و تبلیغات شبه علمی ثابت کنند: همیشه این‌گونه بوده است و چنین خواهد ماند.

• نظریه‌ی تاریخ، تبیین تاریخی ستم جنسی، ستم‌کشیدگی زنان را ماحصل نهادهای ساخته شده به دست انسان و ناشی از قوانین جامعه‌ی پدرسالار تقسیم‌شده به طبقات می‌داند. پدرـ خانواده نهادی کاملا بشری است که خیلی دیر در تاریخ اجتماعی هم‌زمان با رشد مالکیت خصوصی و تقسیمات طبقاتی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت.
نخستین تقسیم‌کار در میان زن و مرد آن‌گونه که امروزه متداول است نبوده و در جامعه‌ی بدوی، زن و مرد هر دو در کار اجتماعی مشارکت می‌جستند. در حالی‌که مردان مشغول جست‌وجو برای یافتن حیوانات برای تهیه‌ی گوشت شکار بودند، زنان مشغول انواع کارهای گوناگون تولیدی نظیر سفال‌گری، صنایع دستی گوناگون، چرم‌سازی و پرورش نخستین اشکال علوم بودند. یکی از شاخه‌های کار زنان، شخم زمین با چوب‌دستی به کشاورزی انجامید و اهلی‌کردن حیوانات وحشی به دام‌داری منجر شد. این پیشرفت‌های عمده نه تنها تمدن را پایه‌گذاری کرد، بلکه مردان را از شکار آزاد کرد تا بتوانند در این اشکال عالی‌تر تولیدی مشارکت و سرانجام آن‌ها را تصاحب کنند.

همگام با پیدایش اقتصاد نوین مبتنی بر کشاورزی و دام‌پروری، تقسیم‌کارهای جدیدی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت و جایگزین تقسیم‌کار پیشینِ مبتنی بر جنسیت شدند. این امر به دلیل حاصل‌شدن انباشت اولیه‌ای بود که اجازه‌ی چنین امری را می‌داد و قبیله از خطر گرسنگی تا حدودی رهایی یافته بود. بنایی، کشتی‌سازی، نساجی، سفال‌گری، ریخته‌گری و سایر کارهای دستی به حرفه‌های تخصصی تبدیل شدند. نقش جنسیت‌ها در این فرآیند به شکل برجسته‌ای دگردیس شد. همگام با رشد و تکثیر انبوه این تقسیم‌کارها و زیرمجموعه‌های آن‌ها، کارها به طور روزافزونی در دست مردها متمرکز شد و در نهایت در دست مردان قرار گرفت و زنان به درون خانه و زندگی خانوادگی رانده شدند. یعنی در داخل ساخت جامعه‌ی مبتنی بر پیوندهای جنسی، هر چه بارآوری‌ کار بیشتر و بیشتر تکامل یافت، همراه با آن مالکیت خصوصی، مبادله، اختلاف ثروت، امکان استفاده از نیروی کار دیگران و بنابراین پایه‌ی تناقض‌های طبقاتی رشد نمود که در طی قرن‌ها به گذار از ساخت اجتماعی قدیم (کمونیسم مادرسالارانه) به شرایط جدید (جامعه‌ی طبقاتی پدرسالارانه) منجر شد و در این پروسه به عنوان ماحصل انکشاف طبقات، زن به عنوان برده‌ی کار خانگی در خانه محبوس شد.
بازتاب این انقلاب در زمین را می‌شود در انقلاب در بهشت دید (این که خدایان زن جایشان را به خدایان مرد و سپس یک خدای مرد واحد دادند) و همراه با این خیزش مذهب و قدرت دولت (به عنوان نتیجه‌ی جامعه‌ی طبقاتی) به زنان آموزش داده شد که تمامی زندگی‌شان در چهاردیواری‌ِ خانه محصور باشد و بهترین زنان کسانی‌اند که بدون هیچ‌گونه شکایتی در خدمت همسر و خانواده‌ی خود باشند؛ خانواده‌ای که کاملا تحت تسلط نظام مالکیت واقع گشت و شکل خود را علی‌رغم تحولات پیاپی در بخش بزرگی از تاریخ جوامع طبقاتی حفظ کرد و تبدیل به نهاد غیر قابل‌تغییری شد که تحکیم مالکیت خصوصی را از طریق وراثت و نیز ستم اجتماعی در تمامی اشکال گوناگونش (از جمله شیوه‌های فکری که صرفا چیزی جز اطاعت کورکورانه‌ی دستورات مافوق نیست) تضمین می‌کند.‌


• ادامه‌ی متن را با فشردن گزینه INSTANT WIEW یا لینک درج شده، مطالعه کنید:

@adabyate_digar|#Women|https://telegra.ph/ریشه-های-تاریخی-ستم‌کشی-بر-زنمهدی-الهیاری-05-27
1.2K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-07 16:01:05 کلمات _دروغ‌ها و اشباح_ نه بیشتر
از همه‌سو زندگی را در بر گرفته‌اند.‌

خسته از هرچیز باید در تو بدمم
ارواحی را که مرا تسخیر کرده‌اند.‌

حال آن‌که خداوندان نفرینی خاک پیش از این
ردیابی کرده‌اند آتش بشر را با نگاهی خیره و عمیق
و این بدبخت هبوط کرده تا ابد
باید جفت شود با آهی دردناک در سینه‌اش
چرا که چون میل برجهد، لرزان و استوار
در تابش شیرین روح
به سادگی خواهد توانست جهان‌های‌تان را اسیر کند
از تختان به زیر کشد و در خاکتان افکند
به اهتزاز در خواهد آمد رقصان میان باد
بیایید، جهانی بر فراز شما آنگاه زاده خواهد شد...



کارل مارکس|ترجمه:سپیده اسکندرزاده
•••


هرگز با آن‌چه مدام روحم را
مشغول ساخته...
توان سازش کردنم نیست،
هرگز آرام نمی گیرم…
من باید بی‌وقفه
تلاش کنم!

دیگران شادی را
تنها به وقت فراغت می شناسند،
آزادانه خودستایی می کنند…
و مکرٌر در نیایش
و شکرگزارند.

من گرفتارِ کشمکشی بی انتهایم،
در جوش و خروشی مدام
رؤیایی بی پایان؛
نمی‌توانم پیروِ زندگی باشم،
من همسفر جریان نخواهم شد!

بهشت را درخواهم یافت،
دنیا را
مجذوب خویش خواهم کرد؛
با عشق، با نفرت…
من بر آنم
که ستاره‌ام... به روشنی بدرخشد!

تلاش خواهم کرد
تا همه چیز را بدست آورم،
همۀ موهبات خدایان را...
همه چیز را عمیقاً خواهم شناخت،
اعماق ترانه و هنر را
اندازه خواهم گرفت.

دنیاها را
برای همیشه از میان برخواهم داشت،
از آن‌جا که نمی‌توانم
دنیایی بسازم،
زیرا آن‌ها، گُنگ از چرخشی سحرآمیز ...
هرگز به خواهش من
اعتنا نمی‌کنند،
مرده و خاموش
از اعمال ما
با حقارت روی برمی‌گردانند؛
ما و همۀ کارهای‌مان زوال شونده‌اند —
غافل، به راه خویش روانه می‌شوند…

ولی من، هرگز شریک آنان
نخواهم شد –
با امواج طوفانی رانده شدن،
از پی هیچ... همیشه دویدن،
نگران تجمٌل و غرور خویش…
ناگهان، تالارها و سنگرها
با شتاب بر سر راه‌شان
فرو می‌افتند و ویران می‌شوند…
و آنان
در خلاء ناپدید می‌گردند،
ولی باز... امپراطوریِ دیگری
زاده می‌شود
و اینچنین گردش سال‌ها
ادامه می‌یابد:
از هیچ به همه
از گهواره تا گور،
فرازهای بی‌انتها...
فرودهای بی پایان...

پس ارواح... راه خود پیش می‌گیرند
تا سرانجام
کاملاً از پای در آیند،
تا اربابان و سروَران شان را
یکسره نابود سازند.

بگذار با شهامت
از آن حلقۀ مقدٌر منقوش_خدا
بگذریم،
و آنگاه که کفه های سرنوشت، نوسان می‌یابند
در شادی و اندوه هم
تماماً سهیم شویم.

زین رو، بگذار همه چیزمان را
به مخاطره افکنیم،
هرگز نایستیم
هرگز تسلیم خستگی نشویم…
نه در سکوتی اندوهبار، راکد
بی هیچ عمل یا آرزویی؛
نه در خوداندیشیِ اندوهگین
خم شده در زیر یوغی از درد! …
تا حسرت ها، آرزوها و اعمال ما
برآورده نشده بمانند.



کارل مارکس|ترجمه:زهره مهرجو

@adabyate_digar|#Poem
1.2K views13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-05 16:01:27 بناهای تاریخی نیز، لازم بود به محاکمه کشیده شوند. بعد از سقوط رژیم شاه، دار و دستۀ لومپن‌های آخوندی، راه افتادند که تخت جمشید شیراز را با بولدوزرها نابود کنند، چرا که آن ته‌ماندۀ بنای با شکوه عهد عتیق را که خود سندی بر ضد رژیم شاه بود، یادگاری از دوران شاهی می‌پنداشتند. لطمه‌هایی وارد آوردند، ولی آخر سر منصرف شدند، چرا که از خرابی ستون‌های مرمری و پله‌های ظریف و حجاری‌های چیزی عایدشان نمی‌شد. حمام "خسروخان" را که یک بنای معروف و قدیمی و از آثار دوران صفویه بود، با خاک یکسان کردند و همچنین مسجدی را در مشهد که یادگار قرن یازدهم میلادی بود.
به تخریب ارک تبریز که از بناهای معروف دوران تسلط مغول بود، همت گماشتند. غاصبان حکومتی رژیم شاه به هر حال آثاری را از خود برجای می‌گذاشتند ولی بهره‌برداران دوران قیام همه چیز را خراب می‌کردند که شاید چیزی نصیب‌شان شود. گنج نامۀ همدان را که یک سنگ نوشتۀ باستانی بود، با چکش و قلم سنگ تراشی، تراشیدند و ادارۀ حفظ آثار باستانی، هیچ اقدامی برای حفظ آن‌ها نکرد. پاک کردن و زدودن هر چه از دوران قدیم به جای مانده بود، یعنی حذف آثار و اسناد تاریخی بطور جدی در سرلوحۀ رژیم جمهوری اسلامی قرار داشت.

تغییر نظام آموزش و پرورش، عمده‌ترین مسئلۀ رژیم بود. یعنی چشم‌پوشی از آینده، نه تنها به معنی برگشت به گذشته، بلکه پناه گرفتن در یک دوران تقویمی سیاه، بدینسان وزارت آموزش و پرورش، تصمیم گرفت کتابهای درسی را عوض کند. کتابهای درسی جدید با قیافۀ دیگری ظاهر شد. یعنی نخاع شوک تازه‌ای برای تعلیم تربیت نسل جوان انتخاب کردند. نیت اصلی زدودن فکر علمی بود و به جای آن کاشتن اعتقادات جزمی مذهبی. در واقع هر نو بینش علمی را حذف می‌کردند و یقین مذهبی را جانشین آن می‌ساختند. هرچه که در دنیا اتفاق افتاده بود و می‌افتاد، یعنی تمام دست‌آوردهای بشری نیز کار عالم غیبی بود. و بعد نقش عمده ازآن پیامبران و ائمه اطهار. تلاش قرن‌ها قرن دانشمندان و متفکرین بزرگ را الحادی نامیدند. در نتیجه  مدارس جدید به مکتبخانه‌‌های قدیمی تبدیل شد. رژیم ظاهر قضیه را در ابتدا تا حدی مراعات می‌کرد و فقط به تغییر محتوی می‌پرداخت. مثلا گردش‌های علمی مدارس را از برنامه حذف نکرد. به جای نشان دادن گل و گیاه و آشنایی با طبیعت و آثار باقی‌مانده از تمدن‌های گذشته، بچه‌ها را دسته‌جمعی به مرده‌شورخانه می‌برد و آداب کفن و دفن‌ مرده‌ها را برای آن‌ها توضیح می‌‌داد. این که چگونه باید جسد بی‌جانی را برای خاک سپردن آماده ساخت. کابوس، فضای زندگی بچه‌ها را آرام آرام می‌انباشت و بدینسان به پرورش حزب‌الهی‌های خردسال همت گماشته بودند. پرستندگان مرگ و مبلغین مرگ برای آینده!

آخر سر باید نوبت به دانشگاه‌ها می‌رسید، خطری جدی، نیروی جوان دانشگاهی بود. می‌بایست پایگاه آن‌ها را از هم پاشید و از یک آسیب عمده در امان ماند. به بهانۀ برچیدن دفاتر گروه‌های سیاسی دانشجویی، همجوم وحشیانه‌ای به تمام دانشگاه‌ها صورت گرفت. با خون‌ریزی و کشتار در چهارده خرداد پنجاه و نُه تمام دانشگاه‌ها را بستند و برای بازگشایی آن، برنامۀ مضحک انقلاب فرهنگی را مطرح ساختند. گروهی را مامور این کار کردند که مطلقا صلاحیت نداشتند، عدۀ زیادی از استادان دانشگاه‌ها را پاک‌سازی کردند و برای استخدام استادان جدید، صد و خرده‌ای اصل مطرح کردند که این اصول در واقع ضوابطی بود برای صلاحیت دانشگاهیان در امر آموزش و پرورش، و ادعا داشتند که همه از آیات قرآن استخراج شده است. بدین ترتیب در کلاس‌ها بسته شد و فضاهای وسیع دانشگاه‌ بطور مطلق در اختیار مذهبیون قشری درآمد که در آن‌جا یا نماز جمعه می‌خواندند و یا کمیته‌های مخفی برای دستگیری عابرین مشکوک ترتیب می‌دادند.



شماره اول الفبا ـ پاریس|غلام‌حسین ساعدی

•••

برای دانلود هفت شماره الفبا (پاریس) لینک پایین را فشار دهید:

https://t.me/Our_Archive/539?single


@adabyate_digar|#BookR|#Book|#Saedi
1.4K views13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 19:14:44 پرونده‌ی شماره‌ی یک: سینمای مایک لی:


زیبایی‌شناسیِ سینکِ ظرفشویی(سرآغاز)|علی جمشیدی

❍ شهر به روایت مایک لی|اَنا اسلیوینسکا| ترجمه‌:مهدی جمشیدی

❍ نگاه با چشمان بدون پلک|شاهین محمدی‌زرغان

❍ بازگشت به آغوش گرم خانواده به مثابه‌ی امکان سیاست‌ورزی|محمدحسن خدایی

❍ ملال زندگی روزمره و سیاست سینماتوگرافیک|امین حامی‌خواه

❍ نشستی با مایک لی|هیلاری وستون|ترجمه‌:مریم رفیعی



@adabyate_digar

[@poster_cinematography]
1.2K viewsedited  16:14
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 16:00:17 يئدى قاپى لى تِب شَهرينى كيم تيكدى؟
فقط سولطانلارين آدلارينا راست گَليريك كيتابلاردا،
بويوك داش پارچالارين سولطانلار مى چينلرينده داشيديلار؟
و نئچه سِرى ويران اولان بابل،
هر سِرى سينده كيم اونو يئنى دن قؤوْزادى؟
ليمان ائولرين قيزيل دان تيكميشلر، تيكنلر ده همن ائولرده قاليرديلارمى؟
بير آخشام چاغى چين دووارى قورتولدو، بنالارى هارا گئتدى؟
ظفر طاغلارينان دولودور, بويوك روما،
اونلارى گويه قالديران كيم؟ كيمنلرين اوستونه؟ قيصرين هئيكلى مى قالديردى اونلارى؟
قيصرلر كيمه مُظَفر اولدو؟
شوهرتلى بيزانسين فقط سارايى واريدى؟
افسانه وى بيزانسى او گئجه كى دنيز باغرينا باسدى،
بوغولانلار،بوغولاركن باغيرا باغيرا "كوله لرينه" يارديم ايسته ديلر.
گنج ايسكندر هندوستانى تسخير ائتدى،
تك باشينا مى؟
قيصر "گول لرين" قاباغيندا ظفر قازاندى،
سربازلارا بير يئمك پيشيرن يوخودومو؟
ايسپانيالى فيليپ!
گمى لرى باتاندا ظولوم ظولوم آغلادى،
اونان سورا كيمسه آغلاماديمى؟
بويوك فردريك يئدي ايليك ساواش لارى قازاندى،
كيمسه اونون نان برابر قازانماديمى؟

هر صفحه ده بير ظفر،
گئدرين وئرنلر كيم بو ظفرلرين؟
١٠ ايلدن بير بويوك كيشى!
بهاسين اودويه نلر كيم؟
چوخلو قونولار،
چوخلو سوال لار.



اوخويان ایشچی نین سورقولاری|برتولت برشت

•••


«تب» هفت دروازه را
چه‌کسی ساخت؟
در کتاب‌ها نام پادشاهان آمده است.
تخته‌سنگ‌ها را پادشاهان بر دوش کشیدند؟

و بابل را که بارها ویران شد
چه‌کسی هربار ساخت؟
عمله‌‌ها، در کدام خانه‌های شهر پر زرق و برق لیما
ماوا داشتند؟

در غروب روزی که دیوار چین تمام شد
بنایان آن به‌کجا رفتند؟

رم عظیم پر از طاق نصرت است
چه‌کسی آن‌ها را بر پا کرد؟

سزارها بر چه‌کسانی پیروز شدند؟
آیا بیزانس پر آوازه در سرودها
برای ساکنان خود فقط قصر داشت؟

در آتلانتیس افسانه‌ای حتی
در آن شب که دریا به کام خود می‌کشیدش
به دریا افتادگان، بر سر بردگان‌شان
نعره می‌کشیدند.

اسکندرجوان هند را تسخیر کرد.
خودش تنها؟

سزار«گل‌ها» را در هم کوبید.
دست‌کم یک آشپز همراهش نبود؟

فیلیپ اسپانیایی، وقتی ناوگانش غرق شد، گریست.
جز او هیچکس گریه نکرد؟

فریدریش دوم در جنگ هفت‌ساله
پیروز شد.
جز او کس دیگری پیروز نشد؟

بر هر صفحه یک پیروزی
چه‌کسی شام پیروزی ها را می‌پخت؟
هر دهه، یک بزرگْ مَرد!
چه‌کسی هزینه‌های جانبی را می‌پرداخت؟
این‌همه روایت!
این‌همه پرسش!



پرسش‌های کارگری آگاه|برتولت برشت

@adabyate_digar
|#Poem|#Brecht
1.3K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 16:00:45 چه کسانى در سرکوب زنان ذینفع‌اند؟ فمینیست‌هاى رادیکال و همینطور بسیارى که خودشان را فمینیست‌هاى سوسیالیست یا حتى مارکسیست مى‌دانند، جواب مى‌دهند: مردان. ولى پاسخ ما یک "نه" قاطع است. زنى از طبقه‌ى کارگر بودن، از نظر مالى وابسته‌ى شوهر بودن، تحمل مسئولیت مضاعف خانه‌دارى و داشتن شغلى خسته‌کننده با حقوقى اندك، بسیار ظالمانه است. هرچند که مردى کارگر بودن، در جهانى خشن و تهدیدگر نقش نان‌آور خانواده را ایفا کردن، در حالى که خطر بیکارى همچون شمشیر داموکلس بر بالاى سر وى در نوسان است، نیز امتیازى نیست. مرد کارگر به اندازه‌ى زن از انسانیت تهى گشته است. همانگونه که لیندسى ژرمان در مقاله‌ى درخشان خویش به نام نظریه‌هاى پدرسالارى، بیان مى‌دارد: دستمزد خانوادگى اساساً به سود مردان نبود. این دستمزد فقط کفاف حداقل هزینه‌هاى بازتولید را مى‌داد: فقط به اندازه‌اى بود که کل خانواده را حفظ کند.
تحت نظام دستمزد خانوادگى، زنان متأهل تا آن جا که بیرون از جریان مستقیم تولید سرمایه‌دارى قرار مى‌گیرند و در نتیجه همچون بیکاران، حتى نمود یک مصرف‌کننده‌ى مستقل را هم ندارند، لطمه مى‌بینند. وقتى که مى‌گوییم زنان خانه‌دار مورد ستم واقع می‌گیردند ولى کارگران استثمار مى‌شوند، مقصودمان همین است. ولى این حاکى از آن نیست که کارگران مرد از ستم بر زنان سود مى‌برند .

کارِ خانه‌دارى بنابه تعریف، کارى است که از ضرباهنگ تحمیلى استثمار سرمایه‌دارى در کارخانه یا اداره تبعیت نمى‌کند. کارِ خانه‌دارى مستلزم تلاش فشرده در ساعاتى معین نیست که فرصت تجدید قوایى به دنبال داشته باشد تا ساعات ثابت بعدى کار فشرده را ممکن سازد. بنابراین راهى براى اندازه‌گیرى میزان نیروى کار صرف شده در کارِ خانه‌دارى در مقابل میزان نیروى کار صرف شده در کارِ کارگاهى وجود ندارد. تنها چیزى که مى‌توان با قطعیت گفت این است که هم کار درون کارخانه و هم کارِ خانه‌دارى طاقت‌فرسا هستند، یکى به بیمارى‌هاى شغلى (که علت وجود بسیار بیشتر علائم بیمارى‌هایى نظیر برونشیت مزمن در میان مردان کارگر نسبت به زنان خانه‌دار همین است)، حوادث ناگوار، فرسودگى شدید و اغلب مرگ زودرس؛ و دیگرى به یأس، جدا افتادگى، اضطراب، و انواع گوناگونى از بیمارى‌ها که معمولاً از جانب پزشکان نادیده گرفته مى‌شوند، مى‌انجامد.

ولى بسیارى از فمینیست‌ها اظهار مى‌کنند که ستم واقعى بر زنان از جانب مردان صورت مى‌گیرد. آنها مردان را متجاوز، شهوتران، ضرب و شتم کننده‌‌ی همسران خود و غیره مى‌دانند. اما با وجود آن که فمینیست‌ها به درستى به مردان خاص به مثابه عوامل این اشکال ستم اشاره مى‌کنند، در مورد شناسایى اینها به مثابه اشکال عمده‌ى ستم بر زنان در اشتباه هستند.
همه‌ى مردان، یا حتى اکثریت آن‌ها، تجاوزگر، شهوتران و کتک‌زن نیستند. اینها به مثابه اشکال عمده‌ى ستم بر زنان در اشتباه هستند. وانگهى اینها رفتارهاى افرادى خاص هستند و در مقایسه با شیوه‌اى که نظام سرمایهدارى سرکوب زنان را از طریق نهادهاى خود سامانمند و دائمى مى‌سازد، ناچیزند. دستمزد اندك، جلوگیرى مؤثر از ورود زنان به حوزه‌هایى از اقتصاد، فقدان امکانات نگهدارى از کودك، و خود نهاد خانواده ابزارهایى براى حفظ پروسه‌ى بازتولید به صورت شخصى و تضمین فشار مضاعف بر زنان هستند.
این ساختارها اساس ستم بر زنان هستند. آنها اجزاى لاینفک جامعه‌ى طبقاتى هستند که در آن زندگى مى‌کنیم و همانگونه کنترل مى‌شوند که جامعه کنترل مى‌شود، اما نه به وسیله‌ى‌ مردان خاص و مسلماً نه به وسیله‌ى مردان خاص طبقه‌ى کارگر.
با این وجود این به معناى انکار شیوه‌هاى رفتارىِ آشکارا ظالمانه‌ى مردان نسبت به زنان نیست، طور دیگرى وانمود کردنِ این موضوع به معناى دچار خطایى ایده‌آلیستى شدن و انکار این واقعیت است که مناسبات اجتماعى همواره مناسبات میان افراد واقعى هستند. ولى اعتراضات باید مستقیماً متوجه جامعه‌ى طبقاتى باشد نه متوجه عوامل منفرد آن. ستم بر زنان به منافع هم مردان و هم زنانِ کارگر صدمه مى‌زند و این وضعیتى است که تنها طبقه‌ى حاکم از آن سود مى‌برد.




مبارزه طبقاتی و آزادی زن|تونی کلیف|ترجمه:مجید قنبری

@adabyate_digar
|#Women|#BookR|#Cliff

https://t.me/Our_Archive/353
1.4K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 15:21:18
برخیز ای داغ لعنت‌خورده دنیای فقر و بندگی
جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند
آنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند.

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها.

برما نبخشد فتح و شادی، نه شه، نه بت، نه آسمان
با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی‌امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به دست
دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتی‌ آهن گرم است.

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها.

تنها ما توده جهانیم، اردوی بی‌شمار کار
داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ‌آور بر دژخیمان و رهزنان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان.

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسان‌ها.




انترناسیونال|اوژین پوتیه|ترجمه:ابوالقاسم لاهوتی

@adabyate_digar
|#Poem|#Music
2.1K viewsedited  12:21
باز کردن / نظر دهید