Get Mystery Box with random crypto!

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

لوگوی کانال تلگرام adnanfallahi — تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی ت
لوگوی کانال تلگرام adnanfallahi — تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی
آدرس کانال: @adnanfallahi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 1.97K
توضیحات از کانال

درباره: اسلام‌شناسی، تاریخ، اندیشه‌ی سیاسی
* صفحه‌ی من در سایت آکادمیا:
http://independent.academia.edu/AdnanFallahi
* لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 7

2022-02-17 15:18:56 گسست میان پیشوایان و پیروان: مورد ابن تَیمیه

تاریخ اندیشه‌ها مملو از گسست‌ها و چرخش‌های نظری و عملی‌ای است که بین پیروان و پیشوایان، و بین صاحبان و مؤسسان مکاتب به نسبت مقلدان و مفسرانشان رخ داده است. اما یکی از این گسست‌های جالب و عجیب، رخدادی است که برای ابن تیمیه بلافاصله پس از مرگش رخ داد.
ابن تیمیه بخش وسیعی از عمرش را صرف سخن گفتن و نوشتن و مناظره کردن بر سر مسائلی چون توسل به اموات، استغاثه، تبرک و... کرد و بر سر این مسائل گرفتار اضطهادات بسیاری شد. برای مثال او در آثارش بکرات بیان کرده که حضور زنان در تشییع جنازه‌ی اموات، ناپسند و مکروه است: «خروج زنان در تشییع جنازه، مورد نهی است خاصه اگر زنان ناله سر دهند یا بر گونه‌هایشان بزنند و صدایشان را بلند کنند»[1].
اما جالب است که گزارش مورخان مشهور عصر مملوکی از مراسم تشییع جنازه‌ی ابن تیمیه و حضور انبوه دوستداران و شیفتگان وی، بر گسستی بنیادین بین ابن تیمیه و خیل مریدانش حتی در زمانه‌ی خود وی ـ و نه سال‌ها یا قرن‌ها پس از او ـ دلالت دارد. ابن کثیر دمشقی از استاد خود، شیخ عَلَم‌الدین البِرزالي (739هـ) نقل می‌کند که ابن تیمیه در حالی درگذشت که در قلعه‌ی دمشق محبوس بود:
«و جمع بسیاری کنار قلعه حاضر شدند و به آنها اجازه داده شد که داخل شوند و گروهی از مردم قبل از غسل [ابن تیمیه]، کنار جنازه نشستند و قرآن خواندند و به رؤیت و بوسیدن جنازه تبرک جستند و سپس برگشتند. سپس گروهی از زنان آمدند و همین کار را کردند و برگشتند... جنازه حول و حوش ساعت4 حاضر شد و در مسجد جامع [اموی دمشق] قرار گرفت... پس از نماز ظهر در جامع اموی بر او نماز خوانده شد و اجتماع مردم دوچندان شد. سپس جمعیت به قدری زیاد شد که صحن‌ها و کوچه‌ها و بازارها بر مردم تنگ آمد...و صداهای گریه و شیون و ندای ترحم و ثنا بر او و دعا برای وی بالا گرفت و مردم دستارها و عمامه‌ها و لباس‌هایشان را بر جنازه می‌انداختند و کفش‌ها و قباقیب[= نوعی کفش چوبی] بود که از پای مردم در می‌آمد و دستارها و عمامه‌ها بود که می‌افتاد اما مردم به سبب توجه به جنازه، متوجه این امور نبودند... و زنان بسیاری در تشییع جنازه حاضر شدند به طوری که پانزده هزار نفر تخمین زده شده‌اند... و اما تعداد مردان را از شصت هزار تا صد هزار تا بیشتر و حتی دویست هزار نفر تخمین زده‌اند و کل آب باقیمانده‌ی غسل او را نوشیدند و گروهی باقیمانده‌ی سدر غسل او را میان خود قسمت کردند. بابت رشته‌ای که برای دفع پشه در گردن ابن تیمیه بود و حاوی جیوه بود ۱۵۰درهم پرداخت شد و گفته شده کلاهی که بر سر او بود ۵۰۰درهم فروخته شد. و هنگام تشییع جنازه‌ی وی گریه و زاری بسیاری سر داده شد... و مردم تا ایام بسیاری همچنان روز و شب بر سر قبر او می‌رفتند و آنجا شب را صبح، و صبح را شب می‌کردند»[2].
ـــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. «وخروج النساء في الجنائز منهي عنه، لا سيما إذا كان النساء يَنُحْنَ أو يَضْرِبن خدودَهن ويرفعن أصواتَهن»(ابن تیمیة، جامع المسائل، 4/147). نیز نک: ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، 24/354
[2]. ابن کثیر، البدایة والنهایة، 14/156،157، دار إحياء التراث العربي

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
248 viewsedited  12:18
باز کردن / نظر دهید
2022-02-15 21:01:08 باز نشر به مناسبت حوادث اخیر هندوستان

https://t.me/AdnanFallahi/37
586 views18:01
باز کردن / نظر دهید
2022-01-27 13:34:19 مسلمانان و هولوکاست: تاریخ فراموش‌شده

از آنجا که بنیادها و ریشه‌های ایدیولوژی یهودستیزی(anti semitism) در بستر تحولات غرب مدرن پدیدار شد، پر بیراه نیست اگر آن را یک ایدیولوژی اساسا غربی بدانیم. در این میان هولوکاست چیزی جز پیامد تراژیک کاربست این ایدیولوژی نبود که به دست یکی از مخرب‌ترین سویه‌های نژادپرستی یعنی حزب نازی (یا همان ناسیونال‌سوسیالیسم) عملی شد.
هولوکاست صدالبته مثل هر رخداد کلان دیگر، بعدها خود به ابزار پیشبرد ایدیولوژی‌های سیاسی تبدیل شد و نهایتا ایدیولوژی سیاسی حاکم بر اسرائیل یعنی صهیونیسم را به مثابه "ولی دم" خود یافت. برهمین اساس، بعید نبود که هولوکاست به مرجعی مهم برای توجیه منازعات اعراب و اسرائیل تبدیل شود و نتیجتا کلیشه‌ی تکراری یهودستیزی را قرین هرگونه انتقاد حقوقی اعراب فلسطینی و مسلمانان از رفتارهای صهیونیسم سیاسی و دولت اسرائیل نماید.
در این میان اما بازخوانی روایت‌های مسکوت و فراموش‌شده از هولوکاست، می‌تواند باعث شکستن این کلیشه‌ها گردد. یکی از این روایت‌ها، ماجرای انبوه مسلمانانی است که در جبهه متفقین و علیه آلمان نازی میجنگیدند که ما پیش‌تر مختصرا به آن اشاره کردیم. اما روایت جالب‌تر ماجرای مسلمانانی است که در کنار یهودیان در اردوگاه‌های آلمان نازی مثل آشویتس شکنجه و نهایتا قربانی هولوکاست شدند. اسناد از مسلمانانی با نام‌های اسماعیل(به شماره اردوگاهیِ R9954)، نصرالدین، محمد و حسن نام می‌برند که در آشویتس در کنار یهودیان، کشته شدند[1].
نیز بازماندگان هولوکاست، روایت‌هایی از مسلمانانی تعریف می‌کنند که با خطر انداختن جان خود، به نجات یهودیان کمک کردند‌: ماجرای خالد عبدالوهاب تونسی که دهها یهودی را پناه داد، عبدالحسین سرداری دیپلمات ایرانی‌‌ای که برای نجات یهودیان از آلمان برایشان گذرنامه صادر میکرد، خانواده‌ی آلبانیایی‌تبار پیلکوس که در جریان اشغال آلبانی به دست نازی‌ها، به یک مادر و دختر یهودی پناه دادند و به گفته بازماندگان، جان تمام خانواده‌شان را به خطر انداختند و...[2].
____
ارجاعات:
[1]. https://bit.ly/35u1ONe
[2]. https://bit.ly/3AytWu4

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
515 views10:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-18 17:38:31 در این سمینار مجازی (وبینار) کوشیدم ذیل عنوان "چیرگی قدرت حاکم بر حقوق اساسی"، بنیادهای مبسوط‌الید بودن حاکم (قدرت متغلّب) و زمینه‌های نظری استبداد را در بستر تاریخ اندیشه‌های کلامی و فقهی ارتدکسی مختصرا بررسی کنم.
پیشاپیش بابت برخی موارد قطع و وصل شدن صدا در این فایل، از مخاطبان پوزش می‌خواهم.

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
95 views14:38
باز کردن / نظر دهید
2022-01-16 20:00:47 تأثیرات غزالی بر عبدالکریم سروش: مورد کُردشناسی

د. سروش در هشتادمین سلسله کلاس‌های شرح مثنوی مولوی و هنگام بحث از اصل و نسب حسام الدین چلپی، به یکی از اجداد کُرد وی اشاره کرده و می‌گوید:
"در نزد گذشتگان کرد را کاملاً به معنای یک آدم عامی بی فرهنگ به کار می‌بردند. در کلمات مولانا هم هر وقت که می‌خواهد یک آدم ساده‌ی جاهل را مثال بزند می‌گوید: یک کُردی. نزد گذشتگان، البته این مشهور بود که کُرد و اصلاً کردها یک طایفه‌ای از جن هستند و اساساً یک جور نسب غیر انسانی برایشان قائل بودند".
این سخنان سروش صدالبته واکنش‌هایی را میان برخی نویسندگان و پژوهشگران کُردزبان برانگیخت. از جمله من به نقدهای عالمانه‌ی دو تن از پژوهشگران کُرد، جناب د. اسماعیل شمس تاریخ‌شناس کُرد (مدیر بخش پژوهش‌های کُردی در مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی)[1] و سرکار خانم د. ثریا خدامرادی (پژوهشگر حوزه‌ی عرفان اسلامی و مدرس دپارتمان مطالعات دینی دانشگاه اِرفورت آلمان)[2] برخوردم که کوشیده بودند مدعیات کُردشناسانه‌ی د. سروش را از منظر خود مثنوی مولوی، به چالش بکشند.
باری بنده هم می‌کوشم از منظر تاریخ اندیشه‌های کلامی و فقهی، پرتوی بر این بحث بیفکنم. حقیقت این است که سروش در نقل این سخنان، بیش و پیش از اینکه از فضای مثنوی متأثر باشد، از فضای آثار ابوحامد امام محمد غزالی (505هـ) فقیه، اصولدان و متکلم بزرگ شافعی‌مذهب متأثر است. غزالی در مواضع متعددی از آثارش، جهل و ناآگاهی را قرین کُردها دانسته و آنها را در رده‌ی اَعراب (عرب‌های بیابانی) قرار داده است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. در واقع قدمای مسلمان غالبا کُردها را بهترین مثال یا آرکیتایپِ (archetype) عجم‌های بیابان‌نشین و دور از شهر می‌پنداشتند. طحطاوی فقیه و قاضی مصریِ حنفی (1816م) می‌نویسد: «منظور از أعرابی در اینجا هر آن کسی است که ساکن بادیه باشد خواه عرب باشد، یا عجم ـ مانند ترکمان و کُردها ـ باشد؛ و این [لقبِ اَعرابی] به سبب غلبه‌ی جهل بر اینها به علت دوری از مجالس علم است»[3].
اما غزالی نیز ـ که د. سروش بسیار از احیاء العلوم و کیمیای سعادت وی متأثر است ـ بارها کُردها را در اهل بادیه بودن، قرین اَعراب دانسته[4] و رذائلی چون فقدان حلم و تندخویی را به کردها، ترک‌ها و جاهلانی که "نه عقل دارند و نه فضلی در میان آنهاست" منسوب می‌داند[5]. غزالی هنگام بحث از مذموم بودن بخل و حب مال، کردها و اعرابِ جِلف را در زمره‌ی "اراذل الناس و الحمقی" قرار می‌دهد[6]. نیز غزالی در کتاب مشکاة الأنوار، غلبه، استیلاء، قتل، اسیرگرفتن و... را "مذهب اَعراب و کُردها و بسیاری از احمقان" دانسته و این طوایف را از مملو از صفات "درندگی"(سَبُعیت) می‌شناساند[7].
اما صریح‌ترین تلقی غزالی از کُردها در کتاب فضائح الباطنیة، ایراد شده است. او در این کتاب همان مطلبی را تکرار می‌کند که یک قرن پیش از وی، عبدالقاهر بغدادی (429هـ) متکلم بزرگ اشاعره گفته بود. غزالی یکی از دلایل انتشار و رواج مذهب باطنی را "ضعف عقل" در برخی از اقوام و طوایف می‌داند که ناشی از "سرشت ابله و کودنی" آنهاست. او در ادامه سیاهان، عرب‌های کم‌خِرَد و کُردها را از مصادیق این نقصان‌های سرشتی برمی‌شمارد[8]. چنانکه ما پیش‌تر در مطلب مجزایی با عنوان "نقش پروپاگاندا در جدل‌های قرون میانی: مورد ثُمامة بن أشرَس"، وصف عبدالقاهر بغدادی ـ فقیه شافعی و متکلم بزرگ اشاعره ـ را نیز آورده بودیم که در بافتار جدل با باطنیه، به قوم و نژاد متمسک شده و برای تحقیر دیدگاه‌های فرقه‌های باطنیه، گروههای قومی و نژادی‌ای چون نَبَطیان، کُردها و زردشتی‌زادگان را به کمبود سرشتی و ذاتی بصیرت علمی و نظرورزی وصف می‌کند[9].
ــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. نقدهای د. شمس در کانال شخصی ایشان در تلگرام (کانال کردستان‌نامه) منتشر شده است.
[2]. نقد د. خدامرادی در اینجا منتشر شده است.
[3]. حاشية الطحطاوي على مراقي الفلاح شرح نور الإيضاح، ص302، دار الكتب العلمية بيروت، 1997.
[4]. الغزالی، احیاء العلوم، 2/342، دار المعرفة بيروت.
[5]. همان، 3/173.
[6]. همان، 3/243.
[7]. الغزالی، مشکاة الأنوار، ص86، الدار القومية للطباعة والنشر، القاهرة.
[8]. «طَائِفَة ضعفت عُقُولهمْ وَقلت بصائرهم وسخفت فِي امور الدّين آراؤهم لما جبلوا عَلَيْهِ من البله والبلادة مثل السوَاد وأفجاج الْعَرَب والأكراد...» (الغزالی، فضائح الباطنیة، صص33،34)
[9]. «والذى يروج عَلَيْهِم مَذْهَب الباطنية أَصْنَاف احدها: الْعَامَّة الَّذين قلّت بصائرهم بأصول الْعلم وَالنَّظَر كالنبط والأكراد وَأَوْلَاد الْمَجُوس» (البغدادی، الفرق بین الفرق، ص285).

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
1.4K viewsedited  17:00
باز کردن / نظر دهید
2022-01-16 10:48:58 د. معتز الخطيب (استاد فلسفه‌ی اخلاق و مطالعات اسلامی دانشگاه حَمَد در قطر) در این مقاله که در سایت الجزیره منتشر شده، کوشیده است با دقت و ریزبینی، بنیادهای مساله تبریک اعیاد غیرمسلمانان (مثل کریسمس و..‌.) را از منظر تراث فقهی بررسی کند.

@AdnanFallahi
540 views07:48
باز کردن / نظر دهید
2022-01-13 16:24:19 لینک حضور آنلاین در وبینار فوق:

http://online.dmsonnat.ir/neshast
229 viewsedited  13:24
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 23:13:22
ان‌شاءالله اگر عمری باقی باشد در این سمینار مجازی (وبینار) می‌کوشم ذیل عنوان "چیرگی قدرت حاکم بر حقوق اساسی"، بنیادهای مبسوط‌الید بودن حاکم (قدرت متغلّب) را در بستر تاریخ اندیشه‌های کلامی و فقهی ارتدکسی اهل سنت مختصرا بررسی کنم.
نیز به رسم ادب جا دارد از آن دسته از علما و اساتید محترم اهل سنت جنوب (خاصه مجتمع دینی صدرالاسلام بندر خمیر استان هرمزگان) که بانی حضور بنده در این سمینار مجازی بودند تشکر کنم.

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
272 views20:13
باز کردن / نظر دهید
2022-01-01 18:23:10 برخورد سلف با مخالفین عقیدتی: گزارش شافعی

نام و آوازه فرقه خوارج با ماجرای جنگ صفین، ماجرای حکمیت و جنگ نهروان در دوران خلافت علی بن ابی طالب گره خورده است؛ گروهی که به تکفیر مخالفان و اِعمال خشونت در حق آنها مشهور هستند. خوارج اساساً با تمام حکومت‌های دوران خود سر ستیز داشتند ولو اینکه این ستیز همیشه وارد فاز نظامی نمی‌شد. از این روست که فقها، خوارج را ذیل شورشیان علیه حکومتِ مشروع یا اصطلاحاً «اهل البغی» طبقه‌بندی می‌کردند.
اما یکی از قدیمی‌ترین گزارش‌های فقهی از چگونگی برخورد با خوارج، در آثار شافعی وجود دارد. شافعی ذیل ابواب «قتال اهل البغی و اهل الردة»، متوجه موضوع چگونگی برخورد با خوارج می‌شود. شافعی معتقد است که واکنش شرعی حاکم باید متناسب با کنش خوارج باشد. شافعی می‌گوید که جنگ با خوارج فقط در برخی حالات مجاز است و نه همیشه[1]. او سپس با استناد به سیره علی بن ابی طالب در چگونگی برخورد با خوارج، حالاتی را بیان می‌کند که مقابله مسلحانه با خوارج در آن حالات، غیرشرعی و ناجایز است. شافعی می‌گوید: «اگر گروهی رأی خوارج را آشکار کردند و از مناسک جمعی مردم دوری گزیدند و مردم را تکفیر کردند، تمام اینها باعث نمی‌شود که جنگ با این گروه خوارج مجاز باشد چراکه آنها همچنان ذیل حرمت ایمان[= در امن و امان بودن] قرار دارند و وارد وضعیتی نشده‌اند که خداوند عزوجل امر به جنگ با آنها داده است»[2]. شافعی در ادامه سیره علی بن ابی طالب را مثال می‌زند که با دیدن مخالفت خوارج و سردادن شعار لا حکم الا لله از سوی آنان، گفت: «کلمه حقی است که اراده باطلی از آن شده است. [با این حال] ما سه چیز را [نسبت به شما خوارج] وظیفه خود می‌دانیم: شما را از مساجد منع نمی‌کنیم... تا زمانی که دستتان در دست ماست [= وارد فاز نظامی نشده‌اید] شما را از اموال فیء بی‌بهره نمی‌گذاریم و آغازکننده جنگ با شما نخواهیم بود»[3].
شافعی در ادامه به سیره عمر بن عبدالعزیز خلیفه عادل امویان اشاره می‌کند که او هم در نامه‌ای خطاب به یکی از والیانش می‌نویسد: «اگر خوارج به من دشنام دادند شما هم آنان را دشنام دهید یا از آنان درگذرید. و اگر دست به اسلحه بردند شما هم دست به شمشیر شوید»[4]. شافعی در ادامه بر این دو نقل قول از علی بن ابی طالب و عمر بن عبدالعزیز، تعلیق می‌زند و می‌نویسد: «نظر ما همین است و برای مسلمین جایز نیست که [در حالتی که خوارج دست به اسلحه نبرده‌اند] متعرض جان خوارج شوند»[5].
نتیجتاً می‌بینیم که تفتیش عقاید سیستماتیکِ مخالفان عقیدتی مُسالِم و غیرمسلح، هنوز در انتهای قرن دوم و ابتدای قرن سوم تثبیت نشده است و فتوای شافعی درباره یکی از خشن‌ترین فرقه‌های مسلمین ـ که او آنها را بدعتگزار می‌داند ـ تا زمانی که آنها صرفاً مشغول به تکفیر و سبّ باشند و دست به اسلحه نبرند، چیزی بیش از مدارا نیست. البته این رویه به تدریج از قرن سوم به بعد رو به تضعیف نهاد تا جایی که ابن الجوزی مورخ مشهور حنبلیِ قرن ششم، از اینکه چطور برخی شیوخ معتزله جرأت داشتند که مذهب خود را در قرن پنجم آشکار کنند اظهار شگفتی می‌کند؛ ابن جوزی در مورد ابویوسف قزوینی(متوفای488هـ) از شاگردان قاضی عبدالجبار معتزلی می‌نویسد: «این شخص با افتخار می‌گفت: من معتزلی هستم! و این سخن نشانه جهل او بود چراکه جانش را به خاطر مذهبی که ارزشش را نداشت به خطر می‌انداخت»[6]. نظیر این گزارش‌ها نشان می‌دهد که با تسلط تدریجی حنابله بر عراق عصر عباسی، شدت سرکوب و تفتیش عقاید حتی اجازه فعالیت شیوخ غیرمسلح معتزلی را هم نمی‌داد چه رسد به خوارج که در بالا، فتوای صریح شافعی را در مورد حتی آزادی تکفیرکردن از سوی آنها آوردیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. الشافعی، الاُم، 4/229، دار المعرفة بيروت
[2]. همان، 4/229
[3]. همان، 4/229،230
[4]. همان، 4/230
[5]. همانجا
[6]. وكان يفتخر ويقول: أنا معتزلي، وكان ذلك جهلا منه، لأنه يخاطر بدمه في مذهب لا يساوي(ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الاُمَم، ج17، ص21، دار الكتب العلمية بيروت)

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
200 views15:23
باز کردن / نظر دهید
2021-12-30 10:36:50 بازخوانی کفر و ایمان (قسمت دوازدهم: «اَهلُ الفَترَة» به روایت فقهای حنبلی)

در یازده قسمت قبلی، کوشیدیم تمام آیات ناظر به کفر و ایمان را بررسی کنیم و دوصدایی بودن متن قرآن درباره‌ی وجه تمایز بین کفر و ایمان را نشان دهیم. در ادامه‌ی این سلسله مباحث، دیدگاه علمای بزرگ مذاهب اربعه درباره‌ی مفهوم "اهل الفترة" را بررسی می‌کنیم.
مفهوم "الفترة" برگرفته از آیه۱۹ از سوره المائدة است که بنا بر قول لغویان عرب، به معنای فاصله‌ی زمانی ما بین ظهور دو پیامبر است[۱]. اما اصولیان اهل سنت، در کتب اصولی خود و به هنگام بحث از موضوعاتی چون "شرع مَن قَبلنا" یا "اجتهاد" به موضوع اهل الفترة هم ورود کرده و ویژگی افرادی که در وضعیت فترت قرار دارند را تبیین کرده‌اند. به طور خلاصه لب کلام اصولیان اهل سنت این است که افراد داخل در مفهوم اهل الفترة، کافر به حساب نمی‌آیند. اما ویژگی‌های اهل فترت چیست؟
ابن تیمیه فقیه و متکلم مشهور حنابله، یکی از صفات اهل الفترة را این چنین برمی‌شمرد: "هر کس که حجت در دنیا ـ به واسطه‌ی امر رسالت ـ بر او اقامه نشده باشد"[۲]. او در جای دیگری "کمبود اقامه‌گرانِ حجت خداوند" را یکی دیگر از ویژگی‌های شرایط فترت می‌داند[۳].
نجم الدین طوفی، دیگر فقیه و اصولدان مشهور حنابله منظور از دوران فترت را شرایطی می‌داند که در آن، "دریافت شرع به شیوه‌ی علمی" غیرممکن است[۴].
بنابراین می‌توان گفت که ماحصل دیدگاه فقهای حنبلی درباره‌ی اهل الفترة و مصادیق آن چنین است:
ـ کسانی که بر آنها اقامه‌ی حجت نشده است.
ـ یکی از دلایل عدم اقامه‌ی حجت بر اهل الفترة این است که در این دوره، تعداد اقامه‌گران حجت بسیار اندک است.
ـ دریافت محتوای واقعی و حقیقی شرع، در دوران فترت غیرممکن است.
صدالبته می‌توان درباره‌ی هرکدام از شرایط فوق قلم‌فرسایی‌ها کرد و به توضیح و تفصیل آنها پرداخت. مثلا می‌توان پرسید که آیا در دوره و شرایطی که مدعیان ضد و نقیضی از شرایع وجود دارند ـ که گاه حتی دست به حذف فیزیکی و کشتار همدیگر می‌زنند ـ و بدین ترتیب، امکان فهم ماهیت حقیقی شرع را برای مخاطبان تا حد زیادی غیرممکن و دشوار کرده‌اند، می‌توان از شرایط فترت سخن گفت یا نه؟ و آیا این خیلِ مدعیان، حقیقتا قادر به اقامه‌ی حجت بر دیگران هستند یا نه؟ و اساساً علم به اتمام حجت، بر بندگان خدا آشکار است یا اینکه فقط خداوند از حصول یا عدم حصول اتمام حجت بر بندگانش خبردار است؟ وقس علی هذا...
ــــــــــــــــ
ارجاعات:
[۱]. الفراهیدی، العین، ۸/۱۱۵
[۲]. «وَمَنْ لَمْ تَقُمْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ فِي الدُّنْيَا بِالرِّسَالَةِ» (ابن تیمیة، الجواب الصحیح، ۲/۲۹۸)
[۳]. ابن تیمیة، قاعدة في المحبة، ص۱۰۷، مكتبة التراث الإسلامي، القاهرة، مصر.
[۴]. الطوفي، شرح مختصر الروضة، ۳/۱۷۹، مؤسسة الرسالة

عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi
644 viewsedited  07:36
باز کردن / نظر دهید