Get Mystery Box with random crypto!

ریش یا ریشه...؟! علی مرادی مراغه ای https://t.me/Ali_Moradi_ | دلنوشته‌های تاریخیِ علی مرادی مراغه‌ای

ریش یا ریشه...؟!

علی مرادی مراغه ای
https://t.me/Ali_Moradi_maragheie

امروز، زادروزِ پطر كبير، نامورترين امپراتور روسيه (۱۶۷۲م) است...

دکتر شریعتی در مورد او سخنِ تمسخرآلودی دارد، می گوید:
پطر کبیر پس از بازگشت از هلند از عقب ماندگی کشورش روسیه ناراحت بود و برای از بین بردن عقب ماندگی، ریش گذاشتن را ممنوع کرد و دستور داد هر کجا ریشوها را دیدند ریش شان را بزنند... او خواست ریشه عقب ماندگی را پیدا کند اما بجای ریشه به ریش چسبید...!
(بازگشت به خویشتن... ص۵۳)
اما برعکس داوریِ پرتِ شریعتی، پطر کبیر کاملا به ریشه چسبید و هم ریش را اصلاح کرد و هم ریشه را.

دوران زمامداری پطر کبیر مصادف است با زمامداری شاه سلطان حسین صفوی. و هر دو نیز همزمان درگذشته اند در سالهای ۱۷۲۵م و ۱۷۲۶م.
اما یکی از آن دو، یعنی پطر کبیر ظهور دنیای جدید و ضرورت اصلاحات را با گوشت و پوست خود احساس کرد و دیگری غرق در دنیای هپروت و جهالت و حرمسرای خود بوده که حتی زمانی که محمود افغان ایران را درنوردیده و به دروازه های پایتختش اصفهان می رسد، شاه سلطان حسین برای دفع دشمن، به نذری شلّه ‌زردِ زنان حرمسرایش متوسل میگردد! و سرانجام نیز با دست خود، تاج از سر خویش برداشته بر سر محمود افغان ۲۱ ساله میگذارد و میگوید تقدیر چنین بوده...!

پطر کبیر در ۱۷۱۵م سفيرى بنام وولينسكى را به دربار ايران فرستاد تا قرارداد تجاری ببندد، سفیر چنان هوشمند بود که بزودی فهمید که شاه سلطان حسین آخرین روزهایش را سپری میکند و در بازگشت به روسیه، به پطر کبیر گزارش داد كه ايران در معرض خطر افغانهاست و مردم هیچ امیدی به دربار شاه سلطان حسین ندارند.
(نوایی، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران ...ص۵۴)
و سفیر بعدی پطر کبیر، خود را به محمود افغانِ فاتح معرفى می نماید...!

اما برگردم به اصلاحات پطر کبیر.
رضاقلی خان هدایت، گزارش دست اولی از خصوصیات پطر کبیر و تلاشهای ارزنده اش برای نجات کشور عقب مانده روسیه بدست می دهد:
«طبعی ارجمند داشت و از صغر سن در وجودش آثار کبار بود چه زحمات کشیده و چه مرارت چشید، در تقویت و تربیت ملت خود چه سعی ها کرد، هنگامیکه ایلچی به جانب هولاند(هلند) می فرستاد خود نیز در سلک ملازمان ایلچی خود منسلک شده چون به دارالملک هولاند رسید خود را به کشتی جنگی انداخته به میان نجاران رفت و در این علم زحمت کشیده و از آنجا به انگلیس رفته در آنجا نجاری نمود تا به مقامی رسید که او را استاد پطر نجار میخواندند... شبها به جهت استحضار بر قواعد و قوانین آن دیار در کوچه ها و برزن همی گشت و روزها نجاری و درودگری همی کرد و پس از رجوع به مُلک خود، مردم را به سیاحت امر فرمود و مردم آن ملک را که از همه صناعات محروم بودند در اندک زمانی پخته و کامل و صاحب صنعت نمود و قوانین نظام در آن ملک رایج کرد و خود در مشق نظام و تغییر لباس تقدم فرمود تا در اندک وقتی سی هزار سپاه نظامی آراست و بتدریج صنایع در ملک او قوت گرفت تا ماهوت بافتند و کاغذ ساختند...»
(تاریخ روضه الصفای ناصری...ج۹ص۷۴۰۶)

و بعدها نیز، زین العابدین مراغه ای در ستایش از پطر کبیر می نویسد:
«... سياحت را بايد مانند پطر كبير كرد كه هجده ميليون جمعيت ملت روس در سايۀ آن سياحت حالا به يكصد و هجده ميليون رسيده...نتيجۀ سعى و عمل و همت به جز نيك‌ نامى و افتخار نخواهد شد؛ چنانكه پطر كبير از نتايج حسنۀ آن زحماتى كه در باب ترقى ملت و آبادى مملكت بر خود هموار نمود، زندۀ جاويد است...»
(سیاحتنامه ابراهیم بیگ...ج۱، صص۱۳۲ و ۲۹۸)
و سالها بعد، ناصرالدین شاه در سفر سومش به فرنگ، وقتی به بندر هارلم در هلند می رسد می نویسد:
«پطر كبير امپراطور روسيه در زمان سياحت به فرنگستان در اينجا مدتى بود علم كشتى‌ سازى ياد میگرفت و خود او در كشتى ‌سازى كار میکرد، در اينجا منزل داشت، اطاقى كه آنجا منزل داشت با مخلفات محفوظ مانده...»
(روزنامه خاطرات سفر سوم فرنگ، ص ۲۶۷)
و یکصد سال بعد، ایرانیان در جنگ با روسیه، دقیقا از همان ارتش و سلاحهای مدرن روسیه شکست خوردند و سر از جهنم ترکمنچای درآوردند که پایه و اساس آنرا پطر کبیر گذاشته بود.

اما سوال اینست که چرا ۱۵۰ سال پیش، امثال رضاقلی خان هدایت و زین العابدین مراغه ای که نه غرب را دیده و نه از دانشگاه سوربن فرانسه دکتری گرفته بودند ارزش اصلاحات و تلاشهای پطر کبیر را درست تشخیص دادند اما کسانی ضد مدرنیته چون دکتر علی شریعتی به خطا رفته و آنرا در حد ریش به تمسخر گرفت؟
آیا این خطای دید، ناشی از چپ زدگی روشنفکران دهه چهل نبود که نگاهی معیوب و کژاندیشانه نسبت به مفاهیم و تحولات غرب داشتند و همه چیز را در حد رابطه استعماری غرب تعبیر و تفسیر می کردند...؟

یادتان باشد!
همیشه، بخش اعظم بدبختی یا خوشبختی فرزندان، نه محصول مستقیمِ عملکردهایِ خودِ آنها، بلکه محصولِ مستقیمِ عملکردهای پدرانشان و نسلهای قبلی بوده است...