° هر عکسی با هر نوع کیفیتی در ارتباط با «مرگ» است: عکس روندی ر | تجربه زیسته l امین بزرگیان
° هر عکسی با هر نوع کیفیتی در ارتباط با «مرگ» است: عکس روندی را متوقف میکند، زنده بودن موقعیت و آدمهای درونش را انکار میکند، میمیراند و به تعبیر رولان بارت در کتاب اتاق روشن، اهمیت خود را با نمایش مرگ آشکار مىکند. در هر عکسی، مرگ وجود دارد. بارت مینویسد: «اکنون در شامگاهى زمستانى، اندکى پس از مرگ مادرم، به عکسهایش نگاه مىکنم. امیدى به یافتن او ندارم، چشمداشتى از این عکسها ندارم که به گفته پروست عکسهاى فردی دیگر، ما را کمتر به یاد آن آدم و بیشتر به یاد خودمان مىاندازد. من دیگر چهرهی او را همچون یک کلیت به یاد نخواهم آورد».
نسبت دوم عکس و مرگ را از خلال گفتهی پروست میتوانیم بیابیم. عکس موقعی ارزش فوقالعاده خود را نمایان میسازد که روایتگر نیستی و مرگ کسی یا موقعیتی باشد و نه حضورش. کسی که «فقط» در عکس هست، کسی که در جایی دیگر نمیتوانیم او را حتی لحظهای بیابیم، همین «حضورِ غیاب» به عکس کیفیت شخصیِ فوقالعادهای میدهد. به تعبیر بارت عکس، مرگ را مسطح میکند، مرگ را نشان میدهد، و مردگان را در مادهای فاسدشدنی و کاغذی باقی میگذارد. چنین عکسی، واجد خصلتی ممتاز برای باقیماندگان میشود. هرچند عمرِ یادآوری مردگان را به عمر عکسهای آنها محدود میکند.
اما این کیفیت و اثرگذاری در حقیقت بیش از آنکه متکی به نبودن دیگران باشد، ازین حیث است که تنهایی ما را روایت میکند؛ تنهاییای که هر فردی با افزایش سن و به سبب از دست دادن اطرافیان و دوستانش بدان دچار میشود. عکس راوی این فرایند و در غیاب جادو و مذهب، زبانِ عصر سکولار است. عکسها روایت تاریخ توسعهی تنهایی صاحبان آن عکسهاست. اصرار بر نگه داشتن عکسها به سبب توانایی روایی آنهاست.
بنابراین عکس نه تنها در نسبت با مرگ است (خودش نوعی مرگ است)، بلکه جذابیت خود را نیز از مرگ دیگری میگیرد و با روایت تنهایی روز افزون فرد، جایگاهی اسطورهای مییابد.