~ آدمى همواره در رابطه لانگ ديستنس با خود است زيرا كه وصال کام | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ آدمى همواره در رابطه لانگ ديستنس با خود است زيرا كه وصال کامل به طلاق و تنش مىانجامد. خود، تحملناشدنى است. من (یا همان شخصیت غریزی) اگر با خودم منطبق باشم، زیست روزمرهام مختل میشود چون در این صورت نمیتوان با واقعیت بیرونی کنار آمد. من به تنهایی هیچگاه مرگ، رنج، تفاوت و شکست را نمیتواند بپذیرد اما این خود است که تحمل اینها را ممکن میسازد. گاهی که این ملاقات صورت میگیرد و فاصله میان خود و من کم میشود نوعی جنون، هیستری و یا ملال عمیق بر آدمی حاکم میشود. وجدان یا همان فرا-خود نشانگر این است که همواره فاصلهای صمیمانه با خود داریم و هیچگاه به سبب زندگی اجتماعی، من با خودم منطبق نمیشوم و شکافی بین من و خود است. وجدان چیزی نیست جز مکانیزم حفظ ارتباط دورادور میان خود و من، بهگونهای که به جدایی نینجامد. وجدان نظام معنایی و احساسی است که جدایی من و خود را اداره میکند؛ به من از خود میگوید و سعی میکند آن را کنترل کند. اگر ما با خودمان يكى بوديم، به وجدان نیازی نبود. مفهوم تاریخی وجدان از رابطهی لانگدیستنس ابدی من با خودم سخن میگوید. گاهی که دلتان برای خودتان میسوزد، این فاصله را میتوانید ببینید. @AminBozorgiyan