~ فارغ از اشعار، رمانها و دیگر آثار ادبی و سیاسیاش، رضا براه | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ فارغ از اشعار، رمانها و دیگر آثار ادبی و سیاسیاش، رضا براهنی نقد ادبی مدرن را در ایران معاصر طرحریزی کرد و این مهمترین نقش اوست. براهنی در سنتی بود که در اروپای بعد از دهه ۶٠ بسیار هژمونیک شده بود: مداخله روشنفکر در امر سیاسی. چندی پیش به مناسبتی مربوط به اصغر فرهادی، بسیاری ویدئویی از ژان لوک گدار را پخش کردند که در آن به مسؤولیت هنرمند در قبال امر سیاسی میپرداخت. براهنی در این سنت خود را میدید و توانست بسیاری از روشنفکران را با خود در مبارزه سیاسی با رژیم شاه و بعدتر جمهوری اسلامی همراه کند. این تلقی نسبتی با نظریه نقد ادبیای داشت که او در بررسی متون بر آن تأکید میکرد. از نظر او ادبیات در رابطهای دیالکتیکی با جامعه از طریق زبان است. با وجود اینکه وی مخالف هرگونه استفاده ابزاری از ادبیات برای اهداف سیاسی بود اما از نظر او مبارزه درون متن و ساختار ادبی میباید تداوم پیدا کند بگونهای که بتواند امر مسلط زبانی را در مرحله نخست تضعیف کند. براهنی ضد سلطنت و استبداد بود و این را در ساختار ادبی متونش حتی اشعار عاشقانه انعکاس میداد. اهمیت وی در همین تلقی مدرنی بود که به گرامر ادبیات داشت. بیراه نبود که از نظر وی سر شاه را باید زد، زیرا که ادبیات این الزام را پیش میکشد. کلمات نیز در حبساند و باید برای نجات آن، واقعیت را واژگون کرد. @AminBozorgiyan