اول اینکه پایان ثبتنام رو اعلام میکنم و میگم میبوسم مغزها | شهروندِ زُحل🪐، طبقهٔ اول
اول اینکه پایان ثبتنام رو اعلام میکنم و میگم میبوسم مغزهایی رو که دنبال فهمیدن بیشترن، حتی قدِ یه کلمه یا یه جمله
و موضوع بعدی که ذهن منو یه مدته به خودش مشغول کرده اینه: خیلی وقتا هدفم از نوشتنِ یه موضوع، پرداختن به یه نکتهٔ خاصه که میام گاهی در خِلال یه داستان واستون مینویسم. اما از کامنتا متوجه میشم عدهٔ کمی متوجه مطلب شدن و هدف منو از نوشتن فهمیدن. (منظورم این نیست که نمیخوننااا، اتفاقا میخونن، کامنتم میذارن ولی متوجه منظور من نمیشن)
گاهی به خودم میگم نکنه من سخت مینویسم؟ نکنه از ضعف نوشتار و کمبود واژهست که نمیتونم لُبّ مطلب رو منتقل کنم! ولی بعدش میگم تو خودت توی ۱۸ سالگی، ۲۰سالگی، ۲۳سالگی، حتی ۲۵ سالگی، جهانبینیت چطور بود؟ چقدر درک موضوعاتِ جهان شمول واست سهل و آسون بود؟ از طرفی هم میگم خب زمان من اینهمه منبع نبود، اینهمه آگاهی نبود.