Get Mystery Box with random crypto!

من فکر می‌کنم نسبت دادنِ کیفیت حال‌مون به ایام یه فریب باشه. ف | شهروندِ زُحل🪐، طبقهٔ اول

من فکر می‌کنم نسبت دادنِ کیفیت حال‌مون به ایام یه فریب باشه.
فریبی که خودمون طراحی می‌کنیم تا شونه خالی کنیم از زیر بار تفکر عمیق و مسئولیت داشتن نسبت به حال‌مون.
مثلا با گفتنِ جملهٔ:
امسال سال افتضاحی بود، کی حالش خوب بود که من خوب باشم؟ مگه اتفاقات گذاشت ما بفهمیم حال خوب چیه؟

ولی اگه یکم بشینیم منطقی‌تر فکر کنیم می‌بینیم توی همین روزای بد و داغون، بازم یه روزایی ما خوب بودیم. خندیدیم، حس‌مون قشنگ بود، خدایی این‌طور نیست؟

خب من همینو می‌خوام بدونم که چی می‌شه توی شرایط یکسان من یه روز خوبم یه روز بد؟
اگه نخوام حال بدم رو گردنِ وقایع و روزگار بندازم و نخوام خودمو با دیگری مقایسه کنم و فقط با مقایسهٔ خودم با خودم توی روزهای مختلف؛ می‌خوام سر در بیارم چی می‌شه که مثلا دیروز خوب بودم ولی امروز نه؟
امروزی که شبیه دیروز بود، نه اتفاق خاص و بدتری افتاد نه من مشکل اساسی عجیبی پیدا کردم…
تا حالا از این زاویه بهش نگاه کرده بودین؟

خب تا این‌جاشو داشته باش، حالا بریم سراغ یه بخش دیگه که در آخر به قسمت اول ربط پیدا می‌کنه.

انسان تعاریف متنوعی داره و یکی از اون تعاریف رو می‌تونیم این‌جوری بیان کنیم:
انسان مجموعه‌ای از خواسته‌ها و خواهش‌های گوناگون از بدو تولد تا مرگه.
در نوزادی خواستهٔ اصلی‌ شیره.
کودکی با خواسته‌ای از جنس اسباب بازی و بازی می‌گذره.
خواسته‌های نوجوانی عجیب‌ غریب‌تره.
خواستهٔ جوانی پول و زندگی کم دغدغه‌تریه.
و دوران میانسالی و پیری هم سلامتی، آرامش و داشتن یه خانوادهٔ بزرگ و شاد خواستهٔ آخرمون از زندگیه.
اینایی که گفتم خیلی کلی بودااا، هر کدومش هزار و یک زیر شاخه و استثنا داره!

برگردیم به اول متن که قرار بود بفهمیم چرا یه روزایی حال‌مون بده یه روزایی خوبیم بدون این‌که تغییر عجیبی توی اون دو روز رخ داده باشه:

یکی از همین روزهات رو در نظر بگیر:
فرضِ اولِ بد بودنِ حال‌مون که به‌خاطر شرایط حاکم بر جامعه بود که همه رو به نوعی درگیر کرد.
اما مشکل اصلی کجاست؟
مشکل اصلی اون‌جاییه که خواسته‌هات باهم منافات دارن!
یعنی یکی از خواسته‌هات‌ با خواستهٔ دیگرت در تضادِ مطلقه.
یعنی چی؟

من دیروز از ته قلبم می‌خواستم کنار خانواده‌ و همسرم باشم(این یه خواسته)
و از طرفی می‌خوام به هدفی که سال‌ها به‌خاطرش زحمت کشیدم و آوارهٔ غربت شدم برسم.(اینم یه خواسته)
تو هم بسط بده به خواسته‌های خودت.
خب چی در برابر چی قرار گرفت؟
خواسته در برابر خواسته:)
این دو تا خواستهٔ درونیِ من در تقابلن و یه جنگ درونی راه انداختن خب پس طبیعی بود که دیروز حالم بد باشه نسبت به پریروز:)
یعنی یه‌جورایی می‌تونم بگم اگه بر خواسته‌هام مسلط بشم حالم بهتره؟؟؟
شاید موقعیتِ نخواستن‌ها؛ بهشتِ آدمی باشه:)

*آسونه؟
هرگز
*شدنیه؟
احتمالاً شدنیه که جناب حافظ می‌گه:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزادست

#ساناز_قنواتی
@Citizen_Saturn