Get Mystery Box with random crypto!

✍کوردی گەڕۊسی✍

لوگوی کانال تلگرام garroosi — ✍کوردی گەڕۊسی✍ ک
لوگوی کانال تلگرام garroosi — ✍کوردی گەڕۊسی✍
آدرس کانال: @garroosi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 228
توضیحات از کانال

✍ @Garroosi ✍
وە ناو خوای گەورە و بی ڤینە
لەیرە(لەی‌هندا)
لە بنەڕەت و بنەوا قسیە دکەیمان
ئیوەنیش تەشریف بیارن
خوەش هاتن

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2021-02-07 05:40:16
ماهان میره ای از بیجار گروس کردستان
شعر از جناب محمود پیران


@garroosi
1.1K views02:40
باز کردن / نظر دهید
2021-02-06 06:30:40
دیانا و مارینا عنایتی از بیجار گروس کوردستان
2.8K views03:30
باز کردن / نظر دهید
2020-12-29 15:38:00
بلیمەت خوەشەویس
" کانیا سادقی "
@bijar2718
 
587 views12:38
باز کردن / نظر دهید
2020-12-20 05:41:34
ئاوات شه و چه له—————-بیجار—-کردستان
542 views02:41
باز کردن / نظر دهید
2020-12-14 18:00:20 ‍ قسمت دوم از
《تاریخ دادگستری بیجار 》
عبدالحمید جعفری _آذر ماه ۱۳۹۹

خلاصه قسمت قبل . دادگستری بیجار بعد از انقلاب مشروطیت و در سال ۱۳۰۱ شمسی همزمان با اواخر سلطنت احمدشاه قاجار ،با نام《 عدلیه مبارکه گروس》افتتاح شد .
ادامه مطلب ..
روی تابلو اصلی ساختمان قدیمی، سال ۱۳۰۱ شمسی دیده می شود، اما روی کتیبه کاشی کاری همان ساختمان ، سال ۱۳۰۴ نوشته شده است .
علت اختلاف این دو تاریخ چیست ؟
وقتی دادگاه بیجار افتتاح شد و مردم برای دادخواهی به آنجا مراجعه کردند ، کم کم دور و بر حاکم شرع خلوت شد و قدرت پیشین خود را از دست داد.
اطرافیان ایشان که همه کاره ی شهر بودند و زیر سایه او درآمد زیاد و زندگی راحتی داشتند ، با همکاری عده ای به دادگاه حمله ور شده، تابلو را پایین کشیدند و قاضی را فراری دادند .
در نتیجه دادگاه بیجار حدود سه سال تعطیل شد .
در سال ۱۳۰۴ شمسی با روی کار آمدن رضا شاه، مردم برای دادخواهی ، شکایت های زیادی به مرکز فرستادند. (که دو نمونه از آنها درقسمت اسناد کتابخانه مجلس موجود است ).
رضا شاه به وزیر دادگستری دستور داد فورا برای بیجار قاضی تعیین کند و به حکومت گروس ( فرمانداری ) اطلاع دهد که کارمندان دادگاه ،خود را برای بازگشایی مجدد ، آماده کنند .
ضمنا برای ژاندارمری همدان امریه صادر شد که‌شصت ژاندارم ورزیده همراه
چند درجه دار و یک افسر با تجربه جهت کمک به نیروهای محلی و جلوگیری تحرکات احتمالی به بیجار بروند .
نایب قاسم خان خدا داد کمانگر که اصالتا اهل حلوایی بیجار و از افسران مورد اعتماد بود ، با نیروهایش از همدان به سمت بیجار حرکت کردند .
می گفتند آنها برای سرکوب اشرار اطراف دیواندره اعزام شده اند. ژاندرمهای همدان هنگام عصر و قبل از رسیدن به بیجار، در ضلع غربی کوه حمزه عرب ، در منطقه ( کانی زال ) توقف کردند و مشغول استراحت شدند.

بیجار در سایه سنگین شب به خواب رفته بود . هیچ کس در کوچه ها دیده نمی شد . انگار سگ ها هم می دانستند که قرار است اتفاقی بیفتد .
نیروهای همدان ارام و بدون سر و صدا وارد شهر شدند.
فرمانده نیروهای محلی گزارش شناسایی و ادرس تمام نزدیکان و دور و بری های حاکم شرع و کسانی که به دادگاه حمله کرده بودند را ارائه داد و گفت دو نفر از انها مدتی است فوت شده اند.
نایب قاسم خان دستور داد ۲۴ تیم سه نفره شامل دو نفر از نیروهای همدان و یک نفر از نیروهای بیجار سازماندهی شوند و بقیه در ستاد عملیات برای پشتیبانی باقی بمانند .
سپس خطاب به نیروها گفت :
ساعت هایتان را با ساعت من میزان کنید .
الان یک بامداد است .
تیم ها تا ساعت یک و نیم بامداد در جلو خانه کسانی که نام و ادرس انها داده شده ، منتظر بمانند .
راس ساعت یک و نیم ، درب خانه ی طرف را می زنید و به بهانه اینکه حاج اقا ی حاکم شرع با تو کار دارد، او را بیرون کشیده و دست بسته همراه خودتان به ستاد بیاورید .
فعلا با حاکم شرع کاری نداریم .

ساعت دو بامداد همه متهمین دستگیر به زندان فرستاده شدند .
روز بعد نایب قاسم خان خداداد کمانگر شخصا به خانه حاکم شرع رفت و با کمال احترام به ایشان گفت حاج آقا ، شما پیرمردمحترم و با شخصیتی هستید ، لطفا چند ماهی از خانه بیرون نیایید و در امور عدلیه ( دادگاه ) دخالت نکنید .
در غیر اینصورت املاک و دارایی هایتان مصادره می شود.
پایان.

در زیر تصویری از حاج میرزا ابوالبشر چهل امیرانی معروف به حاج آقا، آخرین حاکم شرع بیجار را می بینید
1.2K views15:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-12 17:00:19 ‍ 《پالتوی کا نبی زغال فروش 》
(عبدالحمید جعفری _ بیحار کردستان
آذرماه ۱۳۹۹)
قسمت دوم و آخر

رشید نظام که خود را به شکل کارگر زغال فروش در آورده بود وارد قهوه خانه شد و در پایین ترین قسمت ، روی پله نشست و به دیوار تکیه داد. او قبلا پلیس گشت بازار و آقا هادی قهوه چی را در جریان قرار داده بود .
کسی به او توجه نکرد . قهوه خانه خیلی شلوع بود . صدای جرینگ وجرینگ استکانهای چای و دود قلیان و سیگار فضا را پر کرده بود . مردم درباره مرگ مریم حرف می زدند ، صفی هم در میان جمعیت روی نیمکتی نشسته بود . مشهدی احمد خیاط می گفت سر مریم را بریده اند . سید جواد قصاب می گفت نه بابا پیرزن بیچاره سکته کرده ، کربلایی حسن آسیابان با صدای بلند داد می زد که آقا من خودم سرش را توی رودخانه دیدم .
آن روز به خاطر سردی هوا شاهنامه خوان معروف بیجار یعنی مرحوم درویش عباس هم دیر کرده بود و قهوه خانه را شایعه سازان اداره می کردند .
قهوه چی گفت :
بابا من از صبح تا حالا ده جور حرف شنیدم. ناگهان صفی از جا بلند شد و ادامه داد :
نه اینطور نیست میگن قاتل شبانه از داخل باغ به پشت پنجره رفته ، شیشه را شکسته و پنجره را باز کرده ، از آنجا وارد شده و پیر زن را با روسری خودش خفه کرده و پولش را برده‌‌. او فقط سی تومان پول داشته
رشید نظام بیرون رفت و دستور داد پلیس گشت فورا صفی را بازداشت کند .
روز بعد پنج نفر در چلوکبابی سید قاسم به ناهار دعوت شده بودند .
آقا هادی قهوه چی ،مشهدی احمد خیاط
سید جواد قصاب ، کربلایی حسن آسیابان و کانبی زغال فروش..
رشید نظام گفت مهمانهای عزیزم ، شما دیروز خوب نقشتان را بازی کردید .
البته نمره لباسهای کانبی ۲۰ است .
سینی های مسی چلوکباب فرد سلطانی با روغن حیوانی روی میز قرار گرفت .
سید قاسم کبابی در زمستانهای سرد به جای گوجه فرنگی ، کدوی پخته شده با کره و شیره انگور را در کاسه های کوچک جینی برای مشتریان سرو می کرد و روی آن دارچین می ریخت. او می دانست که طبیعت گوجه فرنگی سرد است .
مشهدی احمد خیاط می گفت : کا نبی آستین لباست را در بشقاب بگذار تا کمی غدا بخورد چون اصل کار را او انجام داده .

صفی در سال ۱۳۵۵ به خاطر بیماری و کهولت سن عفو شد و از زندان آزاد گردید.
مردی مریض و فقیر احوال بود و مردم به او کمک می کردند . پایان
توجه : تمام اسامی به غیر از اسم قاتل حقیقی هستند.
1.3K views14:00
باز کردن / نظر دهید
2020-12-12 16:59:39 ‍ (((پالتوی کا نبی زغال فروش )))

قسمت اول

《عبدالحمید جعفری _ بیجار کردستان
آذر ماه سال ۱۳۹۹》
توجه این داستان واقعی است

در صبح یکی از روزهای سرد و برفی زمستان های قدیم بیجار، قتل پیرزنی تنها و بی کس، مردم شهر را شوکه کرد و شایعات فراوانی در این رابطه پخش شد .
یکی می گفت:
سر《دا مریم 》 را بریده اند. دیگری می گفت شکمش را پاره کرده اند و خلاصه هرکسی چیزی می گفت .
《دا مریم 》پیرزنی تنها بود و شوهر و بچه نداشت . او در خانه ای دور از مردم و در دل باغهای پشت دیوار قلعه قدیمی شهر زندگی می کرد . مردم معمولا کمکش می کردند اما عده ای می گفتند پول و طلای فراوانی دارد..
رییس وقت آگاهی بیجار یعنی سرهنگ بیوک ندیمی معروف به رشید نظام وارد عمل شد تا قاتل را شناسایی و دستگیر کند . او جسد و نحوه قتل را دید و محل را با دقت بررسی کرد و فهمید انگیزه ی قاتل دزدی پول و یا چیزهای قیمتی بوده.
سپس دستور داد ماموران لیست مسافران خروجی را بررسی کنند . به طلا فروشیها سر بزنند و خودش هم به چند مغازه بقالی و خواربارفروشی رفت تا ببیند آیا کسی که بدهکار بوده توانسته تمام قرضش را در آن روز یکجا بپردازد یا خیر.
اتفاقا در همان روز سه نفر و در سه مغازه مختلف بدهی خود را یکجا پرداخت کرده بودند که دونفرشان مالک و کشاورز عمده و نفر سوم کارگر ساده و دربه دری به نام《 صفی 》 بود . مغازه دار به رشید نظام ‌گفت: من به او فشار آورده بودم که یا بدهیش را بدهد و یا شکایت می کنم
رشید نظام به صفی مشکوک شد و فهمید او معمولا عصرها به قهوه خانه آقا هادی قهوه چی در پایین بازار می رود .
عصر همان روز رشید نظام ابتدا سری به زغال فروشی کا نبی زد . کنار او نشست و پس از احوالپرسی گفت :
کا نبی می خواهم لباسهایت را کرایه کنم و بپوشم
همین شلوار کهنه و کت مندرس و پالتو پاره پوره و کلاه درب و داغون و کفشهای سوراخت کافی است . بیا این پنج تومان را هم بگیر . زود باش لباسهایت را دربیاور که کار دارم.
کا نبی که رشید نظام را می شناخت تعجب کرد .
ادامه دارد...

در زیر تصویری از مرحوم سرهنگ بیوک ‌ندیمی معروف به رشید نظام را می بینید
او نفر اول سمت راست است که لباس شخصی پوشیده.
1.2K views13:59
باز کردن / نظر دهید
2020-11-29 03:27:00
حافظ زیباییهای منطقه باشیم——-بیجار—کردستان
371 views00:27
باز کردن / نظر دهید