Get Mystery Box with random crypto!

نگاهش می‌کردم و چشمانم نمناک می‌شد. راستی این راز جگرسوز، این | یادداشت‌های یک روانپزشک

نگاهش می‌کردم و چشمانم نمناک می‌شد. راستی این راز جگرسوز، این حیات چیست؟ آدمیان به هم می‌رسند و سپس همچون برگ‌هایی که به دست باد بیفتند از هم جدا می‌شوند. چشم‌ها بیهوده می‌کوشند که شکل چهره و بدن و حرکات کسی را که آدم دوست دارد در خود نگاه دارند، لیکن پس از گذشت چندین سال دیگر حتی به یادنمی‌آورند که چشمان او آبی بود یا سیاه.
در دل بر خود بانگ زدم که: «روح آدمی باید از مفرغ با پولاد باشد نه از باد!»
(زُربای یونانی، کازانتزاکیس، قاضی)
@hafezbajoghli