Get Mystery Box with random crypto!

حرف دل من

لوگوی کانال تلگرام harfda — حرف دل من ح
لوگوی کانال تلگرام harfda — حرف دل من
آدرس کانال: @harfda
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.34K
توضیحات از کانال

اگه توی قلبت عشق نداشته باشی،
هیچی نداری.
نه رویایی،
نه داستانی،
هیچی...
ارسال #نظرات و #پیشنهادات فقط به #روبات زیر
@HarfdaBot

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-07-14 22:49:47 یه جایی " ایست " بده به خودت !

یک جایی از زندگی، بهتر است دست از سر خواندن تمام کتاب‌ها و متدهای روانشناسی و خویشتن‌شناسی و جامعه شناسی و ...بر‌داریم و خودمان را باتمام نقاط ضعف و قوتمان ،با تمام‌ زوایا و نیمه‌های پنهان و آشکار و تاریک و روشنِ وجودمان بپذیریم..
یک جایی از زندگی هست که باید ایستاد ..درد و رنج‌ و غم‌ها را، دلتنگی‌ها و حرمان‌ها را به آغوش کشید و دوستانه ادامه داد.پذیرش که اتفاق بیفتد همه چیز شیرین تر می‌شود و راه دشوار هم هموارتر..
پذیرش اینکه همه‌ی ما انسانیم و انسان هم مدام در معرض انواع آزمون و خطاست .اینکه باید با خودمان،آن درون طوفانی و پر از آشفتگی‌هامان کمی مهربان‌تر باشیم .
انگار بهتر است گاهی همه‌چیز را رها کرد و دقایقی چشم‌ها را بست و پرچم سفید صلح را بر سر درِ دنیایِ پر از تلاطم درون آویخت .گاهی باید از ایده‌آل‌ها فاصله گرفت و پذیرفت که هیچ‌گاه،هیچ چیزی کامل نیست..گاهی باید چشم‌ها را بست.. گاهی باید از زاویه‌ای‌ دیگر دید..

شقایق آسیایی

  @harfda channel ❥
295 views19:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:49:30
اجرای رقص و سماعی زیبا با موسیقی نی‌نوا اثر استاد حسین علیزاده

من یک زنم ...
و سینه‌ام پهنای آسمان پرستو است
كه معنای اشتیاق را دریافت،
و هزار و يک قيد را شكست...

هناء مهتاب

  @harfda channel ❥
298 views19:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:49:03
عمو زنجبر باف هنوز هم در ما زنده ست!


لحظاتی جذاب از پشت صحنه کلیله و دمنه‌. زمانی که کلیله و دمنه‌ای‌ها عمو زنجیرباف می‌خونن .

مرضیه برومند با انتشار پستی لحظات ویژه و مفرحی از پشت صحنه سریال «شهرک کلیله و دمنه» رو با مخاطبان به اشتراک گذاشت.

  @harfda channel ❥
268 views19:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:48:09 سکوت و عشق ِ دلبر گلفروش من !

تو راسته بازار حاج عبدالله یه گلفروشی بود
هر روز که از حجره فرش فروشی آ سید مَمّد برمیگشتم. از جلوی گلفروشی رد میشدم و چشمم میفتاد به دختر ریزه میزه فروشنده. از ملاحت چهره ش خوشم میومد یجورایی خستگی كار در اون حجره رو از تنم درمیاورد!

پیش نیومده بود همکلامش شم. یه روز به مناسبت روز مادر رفتم تو مغازش سلام کردم
سر تکون داد.گفتم یه دسته گل میخوام واسه مادرم; ....لبخندی زد و توی دفترچه یادداشتی یه چیزی نوشت و گرفت جلوم:گلاتونو انتخاب کنید!
متعجب نگاش کردم.... با اشاره گلا رو نشونم داد

اون نمیتونست حرف بزنه!!هاج و واج چند شاخه گل برداشتم. خیلی قشنگ دسته‌شون کرد و داد دستم. پرسیدم چند؟.... نوشت ۱۲

شب خوابم نبرد.دلبر گلفروش من لال بود و من نمیدونستم..خیلی فکر کردم..فردا دوباره رفتم سراغش و گفتم یه گلدون میخوام.تو دفترچش نوشت چه گلدونی؟خودکارشو از دستش گرفتم و تو دفترچش نوشتم:حُسن یوسف....لبخند زد و نوشت پشت سرتون نوشتم ممنونツ

هر روز به یه بهانه رفتم مغازه و با نوشتن باهاش حرف می‌زدم.اوایل از فواید گل و گیاه و کم کم به اینکه کی ام و چی ام....باهاش حالم خوب بود
دلم رفته بود واسه چشاش و حرفای خوش خطش! تصمیمم رو گرفته بودم.چند روزی نرفتم گلفروشی. از دور می دیدم ساعت ۵ عصر در مغازه منتظره..بعد از ۷روز رفتم گلفروشی. اخم کرده بود....رو کاغذ نوشتم یه دسته گل بزرگ میخوام واسه خواستگاری. سلیقه خودتون باشه;

غمگین نگام کرد.رفت سراغ گلا و یه سبد خوشگل درست کرد.تو دفترچش نوشت مبارک باشه!...غم چشماش دلمو بیشتر لرزوند.سبد رو از دستش گرفتم و دوباره دادم دستش.مات نگام کرد.رو کاغذ نوشتم:زن من میشی؟؟...بخدا قسم لبخندش قشنگ تر از همه ی گلای گلفروشی بودツ

نوشتم براش: تو این دنیای پر هیاهو،خوبه که حرف نمیزنی .خوبه که مهربونیاتو می نویسی و بی ریا هدیه میدی به آدما.. ..چندساله از ازدواجمون گذشته و من هنوز عاشق سکوت لباش و صدای چشاشمツ .... و هنوزم معتقدم چقدر خوبه تو این دنیای پر از هیاهو نه حرف بزنی و نه حرف بشنوی..!میتونی عاشق باشی بدون حرف زدن و حرف شنیدن...! راستی این چه حسی هست که بعضی از غم ها شيرينه؟

  @harfda channel ❥
274 views19:48
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:47:50
گاهی کفش منو بپوش و بعد در مورد راه رفتنم قضاوت کن !

یه سندرومی وجود ‌داره بنام سندروم «شیشه خیارشور» که میگه وقتی میبینیم یه نفر داره زور میزنه تا درب شیشه خیارشور رو باز کنه، یه چیزی ته دلمون میخواد شیشه رو ازش بگیریم، چون فکر میکنیم ما توان باز کردنش رو‌ داریم. بعد که گرفتیم، یه عالمه زور میزنیم و‌ تازه میبینیم ما هم نمیتونیم.
این سندروم اشاره جالبیه به مواقعی که از فاصله به مشکلات دیگران نگاه میکنیم.

علیرضا طائی

  @harfda channel ❥
273 views19:47
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:47:36
میگویم دوستت‌دارم و تو چونان گلدان اطلسی که در صبح‌گاهان آب می‌نوشد زیباتر می‌شوی!

آن‌گاه خورشید از بین برگ‌هایت به جهان دست می‌ساید و می‌روبد از خاک،باران را!

می‌گویم دوستت دارم بازوانت انگور می‌دهند
هوای مست گونه‌ات،که به آغوشم افتاد،

شعر می‌خوانم تا هوا زنده بماند
آب زنده بماند.خورشید زنده بماند
انگور زنده بماند و اتاق چشم ببندد
تا شاید اطلسی با طعمی گس!
بگوید من نیز...

حامد نیازی

شقایق دهقان از عمق ِ علاقه، تعشق و رسم ِ وفاداری پدر و مادرش برامون نوشتن .

  @harfda channel ❥
265 views19:47
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:45:50
برای جشن چهلمین سال ازدواج !

اینشکلیش رو دیگه حتی نمیتونستیم تصور کنیم که ژیان بره و زانتیا برگرده ..... بقول مرحوم بابابزرگ : آدم باید زنده باشه و این چیزا رو ببینه .

بخدا

  @harfda channel ❥
253 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:45:19 دمنوشی سنتی و خاطره انگیز!

ترانه سرا:کریم فکور(اقتباس از آهنگ «بنگ بنگ» شر و سانی با صدای الهه )

خیلی عجیبه که نسخه اصلی ترانه رو کمتر کسی از رادیو حتی ایستگاه هایی که به پخش ترانه های قدیمی اقدام میکردن هم شنیده باشه. ترانه ای با مضمونی از یاس و اندوهی در طول گذشت زمانی نسبتا طولانی از زندگی یک فرد. خواننده، از داستان عشقش میگه. در دوران کودکی با پسری که همبازی بوده، روی اسب هایی چوبی مشغول بازی هستن، پسرک با تفنگ اسباب بازیش بهش شلیک میکنه.

بعدا بزرگ میشه و با همون پسر ازدواج می کنه، ازدواجشون همراه با سور و رقص و صدای زنگ های کلیسا همراه میشه. اما بعداً عشقش اون رو رها میکنه که باز هم براش مث شلیکی دوباره است و اون در این بازی باز هم می بازه، باخت این بارش خیلی سنگین تر، دردناکتر و واقعی تره. این بار هم توسط عشقش، همون عشق دوران کودکیش زمین می خوره .

  @harfda channel ❥
250 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:45:00
یه عکس زیبا ، دو متن ِ ناب !

نشسته بودند به تماشای هم؛ یعنی از آن بهانه‌های عکس گرفتن که بگذریم، ماجرا «مرا ببین» بود، یا بهتر بگویم «مرا زیبا ببین»...
بعدش دیگر زندگی، زیر طاق‌هایی تکرار شونده داشت تجدید حیاتش را در قالب این دو جشن می‌گرفت، این دو که نمی‌دانستند ، اما داشتند به رویای شاعر جامه عمل می‌پوشاندند: «آیینه‌ای برابر آیینه‌ات می‌گذارم تا با تو ابدیتی بسازم».
امیرحسین کامیار

‏هروقت غیرمذهبی ها فهمیدن که مذهبی‌ها دشمنشون نیستن؛ و مذهبی‌ها فهمیدن که همه گمراه نیستن؛
اونوقت جامعه‌یِ بهتری خواهیم داشت!

فرهاد بابایی

  @harfda channel ❥
272 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 22:44:49
مهریه ام هزار تا " بوس " بود و میلیونها کلمه !
تراپیست پرسید:" این آقا چطور توانست محبوب شما باشد؟".... گفتم:"روایت‌اش از "عشق" کلیشه‌ای نبود و به دلم نشست." باز پرسید: "همین؟"....گفتم:" کلمه‌هارا می‌شناسد و آن‌ها را درست و بجا استفاده می‌کند!"...پرسید:" مهریه‌تان چقدر است؟ "گفتم:" کلمه است؛ اینکه همه روزهای عمرمان به اندازه‌ی مهری که به من دارد با درست‌ترین و تازه‌ترین کلمه‌ها با من صحبت کند!"
عکس: زهرا سیدی

  @harfda channel ❥
257 views19:44
باز کردن / نظر دهید