Get Mystery Box with random crypto!

" هوشنگ ابتهاج "

لوگوی کانال تلگرام hoshang_ebtehhaj — " هوشنگ ابتهاج "
موضوعات از کانال:
هوشنگ
مسعود
سیاه
گوشمال
آدرس کانال: @hoshang_ebtehhaj
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 90.39K
توضیحات از کانال

"همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم "
کانال تخصصیِ اشعار استاد #هوشنگ_ابتهاج
متخلص #ه_ا_سایه
و
دیگر #اشعار کهن و معاصر
«این کانال رسمی #نمیباشد» و صرفا برای طرفداران استاد تاسیس شده..استاد هیچ صفحه رسمی #ندارند

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 104

2022-09-02 08:30:50
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی‌ست
این درنگ درد و رنج ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
7.5K views05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-02 08:30:50 نامدگان و رفتگان از دو کرانه‌ی زمان
سوی تو می‌دوند هان ای تو همیشه درمیان

درچمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان

هرچه به گرد خویشتن می‌نگرم درین چمن
آینه‌ی ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
7.1K views05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 18:21:59
با تو از
خوبی می‌گویم
از تو دانایی می‌جویم
خوبِ من ! دانایی را بنشان بر تخت
و توانایی را حلقه به گوشش کن...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
4.6K views15:21
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 18:21:59 هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیثِ عشق گفتن دل نخواست

حشمتِ این عشق از فرزانگی ست
عشقِ بی فرزانگی دیوانگی ست

دل چو با عشق و خِرد همره شود
دستِ نومیدی ازو کوته شود

گر درین راه طلب دستم تهی ست
عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست

روی اگر با خونِ دل آراستم
رونقِ بازارِ او میخواستم

ره سپردم در نشیب و در فراز
پای هشتم بر سرِ آز و نیاز

سر به سودایی نیاوردم فرود
گرچه دستِ آرزو کوته نبود

آن قَدر از خواهشِ دل سوختم
تا چنین بی خواهشی آموختم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
4.5K views15:21
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:23:12

من نمی دانستم معنی هرگز را
تو چرا باز نگشتی دیگر...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
5.9K views11:23
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:22:59 در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند

گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
5.8K views11:22
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 11:27:17
ز تو دارم این غمِ خوش
به جهان از این چه خوشتر ؟!

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
6.4K views08:27
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 11:27:17 .
دوش در عزلت جان فرسایی
داشتم همدم روشن زایی
شمع آن همدم دیرینهٔ من
سوختن‌ها را آیینهٔ من
همه شب مونس و دمسازم بود
همدم و همدل و همرازم بود
گرم می‌سوخت و می‌ساخت چو من
مستی خویش همی باخت چو من
گرچه آتش همه شب در تن داشت
نه فغان داشت و نه شیون داشت
گرچه می داد سر خویش به باد
خنده می كرد و به پا می‌استاد
تا سحر سوختنی چون من داشت
شب تاریك مرا روشن داشت
همه شب سوخت و آواز نكرد
به شكایت دهنی باز نكرد

شمع از سوختنش پروا نیست
كه درین سوختن او تنها نیست
مرگ اگر آخر این ره چه اوست
نیز پروانهٔ او همره اوست
به ازین چیست كه دو یار به هم
ره سپارند سوی ملك عدم
نه یكی مانده گرفتار و نژند
و آن دگر رفته، رها گشته ز بند
من به عشق كه بسوزم شب و روز
به امید كه بسازم در سوز
كه خورد غم چو در آیم از پای
خود كه گرید چو تهی سازم جای

گر بسوزند پر و بال مرا
كه خورد هیچ غم حال مرا
شب تنهایی و روز غم من
كیست جز سایه ی من همدم من
سایه را وش حكایت ها بود
شِكوه‌ها بود و شكایت‌ها بود
قصه می‌گفت و پریشان می‌گفت
تب مگر داشت كه هذیان می‌گفت

كس شنیدی سخن سایه شنفت ؟
من شب دوش شنیدم ، می‌گفت
ای تن خسته ی رنجور نزار
ای به جان آمده از یار و دیار
چند كاهد ز غم و رنج تنت
كه تنم كاست ازین كاستنت
شاعر سوخته دل درد تو چیست
ای گل تازه رخ زرد تو چیست
نوز نشكفته چرا پژمردی
شاد ناگشته ز غم افسردی
شد خزان تازه بهار تو چرا
زود آمد شب تار تو چرا

عشق ناباخته بد نام شدی
دل نپرداخته ناكام شدی
كس ندیدیم به ناكامی تو
عاشقی نیست به بدنامی تو
دگران از می غفلت مست‌اند
فارغ از هر چه بلند و پست‌اند
می ز هر جام كه شد می‌نوشند
با بد و نیك جهان می‌جوشند
نه به مانند تو نازك بین‌اند
هر كجا هست گلی می‌چینند
هر شبی با صنمی دمسازند
هر دمی دل به كسی می بازند
كام خود از گل و می می گیرند
نه به ناكامی تو می میرند

گردش چرخ كسی راست به كام
كه ندانست حلالی ز حرام
تو همه عمر غم دل خورده
خسته و سوخته و افسرده
نوز ناگشته جوان پیر شده
اول عمر و ز جان سیر شده
مردمی كرده به نامردم‌ها
نیش ها خورده ازین كژدم‌ها
دوستی كردی و دشمن گشتند
همه بر چشم تو سوزن گشتند
با همه خلق جهان یار شدند
چون رسیدند به تو مار شدند
آشنای همه وتنهایی
راستی را تو مگر عنقایی

شمع، اشكی دو بیفشاند و بِمُرد
روشنایی بشد و سایه ببرد
باز من ماندم و این شام سیاه
آه از بخت سیه كار من
آه...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
6.2K views08:27
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 09:09:06
مردن عاشق نمی ميراندش
در چراغی تازه می‌گيراندش

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
6.6K views06:09
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 09:08:55 من‌ و پروانه را ديگر به شرح ‌و قصه حاجت نيست
حديث هستی ما بشنو از ايجاز خاكستر!

هنوزم خواب نوشینِ جوانی سرگران دارد!
خیال شعله می‌رقصد هنوز از ساز خاکستر

#هوشنگ_ابتهاج
@hoehsang_ebtehhaj
6.4K views06:08
باز کردن / نظر دهید