با نامزدهای دهمین دورهی اهدای نشانهای طلایی و نقرهای لاکپش | لاکپشت پرنده
با نامزدهای دهمین دورهی اهدای نشانهای طلایی و نقرهای لاکپشت پرنده بیشتر آشنا شوید.
زفی شورشی نویسنده: لوکاس هارتمان تصویرگر: سوزان اپل-گوتز مترجم: کتایون سلطانی ناشر: کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) ۲۷۱ صفحه ۵۸۰۰۰ تومان #بالای_نه_سال، #خواننده_مستقل، #دبستان_دوره_دوم، #متوسطه_دوره_اول، #رمان_کودک، #فانتزی، #استقلال_کودک، #کمبود_اعتماد_به_نفس، #پذیرش_تفاوت، #تفکر_انتقادی، #هویت_فردی، #حقوق_کودک، #کنش_گروهی، #پدرسالاری، #دوستی
نویسندهی یادداشت: حمید اباذری
فردیناند یکی از هزاران پادشاهی است، که در گوشهای از این دنیا زندگی کرده و میکند. او پادشاهی ترسوست ولی طوری قیافه میگیرد که انگار چیزی به اسم ترس را نمیشناسد. به نظر دلیلی هم برای ترس نیست. نه کشورهای دیگر به سرزمینش، فسقلزمین، نگاهی دارند و نه کسی در فسقلزمین، سودای قصرِ کهنه و فرسوده، و بزرگترین و دلگیرترین مکان قصرش یعنی تالار تاج و تخت را دارد. اما او از تکان خوردن پنجرههای قصرش هم میترسد و سرش را زیر بالش قایم میکند. فردیناند یکی از میلیونها پدری است، که در گوشهای از این دنیا و در طول تاریخ زندگی کرده و میکند. او دیگر ترسهایش را پنهان نمیکند. پدر است و باید مراقب فرزندش باشد. مراقبتهای وسواسی و بیمارگونهاش از دوران جنینی کودک در شکم مادر شروع میشود و روز به روز، امکانهای تازه و بزرگتر برای ترسیدن پیدا میشود که تن و بدن پادشاه فسقلزمین بلرزد و یان کوچولو محدود و محدودتر شود. پادشاه یک روز نگران خورد و خوراک شاهزاده است و روز دیگر نگران سردی و گرمی هوا. یک روز برای پسرش جلودار و عقبدار و راست و چپرو استخدام میکند تا هنگام راه رفتن مراقبش باشند و روزی دیگر، یک الفبابُر که حروف خطرناک نوشتهها و کتابها را ببرد و حذف کند، نکند شکل خاص آن حروف فکر و خیال کودکش را آزار دهد. پادشاه برای حفاظت از کودکش حتی قوانین و محدودیتها را از دیوارهای کاخش فراتر میبرد و کمکم مردم سرزمینش را هم دچار دردسرهای زیادی میکند. مردمانی که نه با ترس و دلواپسی، که با محدودیتها و مشکلاتی که ترسهای شاه بر زندگیشان انداخته، کودکان خود را پرورش میدهند. یکی از این بچهها زفی است که از کودکی زیر این سایهی تیره و تار بزرگ شده و فکر میکند میتواند با شاهزادهای دوست شود که در کاخی با دیوارهای بلند زندگی میکند و تنها روزنهاش با دنیای بیرون از لای نوشتهها و کتابهایی با نوشتههای بریده بریده است. زُفی شورشی با زبان و فرم رمانهای کلاسیک از پادشاهی میگوید که فکر میکند چون قدرت دارد پس خیر و صلاح مردمان سرزمینش را بهتر میفهمد؛ و با خلق موقعیتهایی که گاهی به طنز سیاه میزند، از پدری میگوید که چون فرزندش را دوست دارد، پس حق دارد کودک آسیبپذیرش را از روشنایی و زندگی محروم کند؛ پدری که به نظر میرسد نمادی از والدین امروزی است که روشهای نوین و جورواجور فرزندپروری ارتباطشان را با فرزندشان دچار چالش و آشفتگی کرده. با این حال رمان زُفی شورشی مخاطبش را فراموش نمیکند و از کودکی میگوید که با کمک همان کتابهایی که به خیال پادشاه ایمن و سانسور شده، با همراهی ویژگیها و مهارتهای دوست شورشیاش، زُفی، راه خود را به روشنایی پیدا میکند؛ حتی اگر قرار باشد، کتابها را کنار بگذارد و خودش را به آبی آسمان بسپارد.