Get Mystery Box with random crypto!

قوری اُزو

لوگوی کانال تلگرام ozuteapot — قوری اُزو ق
لوگوی کانال تلگرام ozuteapot — قوری اُزو
آدرس کانال: @ozuteapot
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 80
توضیحات از کانال

سلام. خوبین؟چه خبر؟

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-11-02 20:16:42 امروز این‌جوری بود که “چگونه در ۲۴ ساعت زنده بمانیم”
31 views17:16
باز کردن / نظر دهید
2022-11-02 19:17:09
32 views16:17
باز کردن / نظر دهید
2022-10-25 07:52:01
56 views04:52
باز کردن / نظر دهید
2022-10-17 20:01:32
84 views17:01
باز کردن / نظر دهید
2022-10-15 21:56:07 «بالاتر از سیاهی یه رنگ هست: جمهوری‌اسلامی.»
72 views18:56
باز کردن / نظر دهید
2022-10-13 19:47:42 این پست‌ها کمی قدیمی‌ان و کلی گشتم تا دوباره پیداشون کردم. برای شیش هفت سال پیش. برندن استنتن میاد ایران و با مردم عادی مصاحبه میکنه. هرکس چند جمله خیلی خیلی ساده و کوتاه درباره زندگیش میگه. روایت‌های جالبی‌ان این چندتا:

https://www.instagram.com/p/627cSMtrEr/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

https://www.instagram.com/p/6-0d7RNrLr/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

https://www.instagram.com/p/7F89nttrPS/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

https://www.instagram.com/p/7LcPs_trOG/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

https://www.instagram.com/p/6vatixNrC3/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

https://www.instagram.com/p/6yTSYvNrCE/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
92 views16:47
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 23:22:40
88 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2022-10-08 23:22:32 در پراگ، دیروقت شبی عقلم سر جایش نبود و همین‌طور به اولگا گفتم چائوشسکو تا قبل از پایان سال رفتنی‌ است. اولگا پیشنهاد کرد سر یک بطری شامپاین شرط ببندیم. صبح که به خودم آمدم فکر کردم شامپاین را باخته‌ام. اما بعد درست قبل از کریسمس…
ما مردم، تیمونی گارتوش اش
80 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2022-10-04 19:23:15 من حالا تازه می‌فهمم که تمام این سالها، تمام این عمر، چقدر در بند بودم. چقدر بیشتر از همه‌کس و همه‌چیز، اسیر خودم بودم. اسیر سلول انفرادی سرم. چقدر اسیر ترس‌ها و اضطراب‌های خودم بودم. چقدر از ترس اینکه چشمم به میله‌های زندان بیفته دویدم و چقدر به چیزی جز دیوار نرسیدم؛ اونهم با اینکه من در جایی و در جهانی زندگی می‌کنم که برای بعضی آدمهاش مرگ و زندگی من پشیزی ارزش نداره. مدام ترسیدم که دیگران من واقعی رو ببینن. مدام ترسیدم دیگران من رو نپسندند، اونهم در جایی که دیگرانی هستند که برای زنده بودن من ذره‌ای اعتبار قائل نیستند. گمونم گاهی آدم برای اینکه بتونه زندگی و آزادی رو برای اولین بار جلوی چشم‌هاش ببینه، باید از یک رنج عظیم گذر کنه. آزاد نبودن و ترسیدن چه رنجیه. آزادی نداشتن چه غم سترگیه.
93 views16:23
باز کردن / نظر دهید
2022-10-02 19:30:57 از شدت استرس دارم بالا میارم! معلوم نیست چه کثافتی دارن تو دانشگاه به بار میارن.
91 views16:30
باز کردن / نظر دهید