2022-06-12 18:30:53
حقایق زندگی (احمد کسروی)
29ـ کلمههایی که معنایش دانسته نیست (تکهی یک از دو)
در ایران بسیاری از کلمههاست که در زبانها میگردد ولی اگر شما بپرسید کمتر کسی معنی آنها را میداند. مثلاً کلمههای اخلاق ، دین ، تربیت ، ادبیات ، تمدن ، عرفان ؛ همیشه بر سر زبانهاست و پیاپی در روزنامهها درمیان گفتارها تکرار میشود. ولی شما اگر هر یکی را بگیرید ، و از هر کسی که میخواهید بپرسید خواهید دید معنی درستی از آنها نفهمیده و بشما شرح نمیتواند داد. ما بارها این را آزمودهایم.
مثلاً کلمهی «اخلاق» را بگیریم. بارها آزمودهایم یک معنای روشن و درستی از آن در مغزها نیست. بارها رخ داده که کسی گفتاری در زمینهی «اخلاق» نوشته و ستایشها از آن کرده ، و چون پرسیدهایم اخلاق چیست درمانده و پاسخی نتوانسته.
در چندی پیش جوانی گفتاری آورد بدین عنوان «باید اخلاق جامعه را تهذیب کرد». گفتم : این سخنیست که همه میگویند. باید دید «اخلاق» چیست؟.. چه معنایی از آن خواسته میشود؟.. در شگفت شد و گفت : «مگر معنی اخلاق دانسته نیست؟!.» گفتم : اگر دانسته است شما بگویید.
گفتم «اخلاق» یک کلمهی عربی و خود جمع «خلق» است و «خلق» در فارسی خوی یا خیم میباشد (1) . این اندازهاش دانسته است. ولی شما بگویید چه چیزهاست که خوی یا خیم نامیده میشود؟!.. خویهای نیک کدام و خویهای بد کدام است؟!.. و آنگاه از چه راهی میتوان خویهای یک توده را نیک گردانید؟!.. اینهاست که باید گفت و روشن گردانید.
گفت : «مگر مردم اینها را نمیدانند؟!..» گفتم : اگر مردم میدانند دیگر چه نیاز است که شما این گفتار را بنویسید؟!.. از آنسوی یکی از مردم شما هستید. شما آیا معنی اینها را میدانید؟!..
یک کلمهی «اخلاق» بزبانها افتاده. هر کسی با میل خود معنی دیگری بآن میدهد. هر کسی هرچه خود دارد «خوش اخلاقی» میشمارد. یک درزی[= خیاط] که رخت شما را ضایع کرده شما اگر اندکتندی باو کنید خواهد گفت : «آقا برو اخلاقت را درست کن» یک اتوبوسنشین که بر سر ده شاهی دغلکاریها مینماید اگر بلیطفروش سختی نشان دهد بیدرنگ خواهد گفت : «باید اخلاق شما را تهذیب کرد». دو تن زن و شوهر که اندک رنجیدگی پیدا کردند هر یک در پشت سر دیگری خواهد گفت : «بد اخلاق است».
یک کسی با دزدی و پستی و دغلکاری اگر خوشرو بود و بروی این و آن خندید خواهند گفت : «خوش اخلاق است». یک شاعری چنین درس اخلاق میدهد :
چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی (2) مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند.
چون معنی درست اخلاق یا خویها دانسته نشده و نیک و بد آنها از هم جدا نگردیده و قاعدهای برای شناختن درمیان نیست اینست هر کسی هرچه خود دارد «خوشاخلاقی» میشمارد و از هر کسی بدش آمد «بد اخلاق» مینامد. کلمهی «تربیت» را بگیرید : این کلمه به چه معنی است؟!. اینکه میگویند : «باید توده را تربیت کرد» تفسیرش چیست؟!. چه چیزهایی را باید بتوده یاد داد تا «تربیت» باشد؟!.
شما اگر نیک نگاه کنید در اینجا هم یک زمینهی روشنی نیست و هر کسی این کلمه را با دلخواه خود تطبیق میکند. من اینک چند داستانی را برای مثل یاد میکنم :
چندی پیش یک مرد پاسبانی زن خود را که تازه گرفته بود کتک سختی زده سر و رویش را خونآلود گردانیده بود. در دادسرا در پاسخ بازپرس چنین میگفت : «این دختر بچه است و گرفتهام باید خودم تربیتش کنم».
در دکان سلمانی استاد بشاگرد خود سیلی زد و من به بازخواست برخاستم و چنین پاسخ داد : «این را گزاردهاند پیش من که تربیتش کنم. این اگر کتک نخورد آدم نمیشود».
یک سر عملهای سخن از کارگران زیردست خود میرانْد و چنین میگفت : «در روزهای اول که آمده بودند آدم نبودند که ، من با فحش و لگد و سیلی تربیتشان کردهام».
یک شاعر هوسبازی از قم شعرهایی فرستاده که یک مثل کوچک فارسی را در ده و پانزده شعر بنظم کشیده بود. من نوشتم : این کار چه سودی دارد؟!.. جز اتلاف وقت چه نتیجه میدهد؟!.. پاسخ نوشته بود : «یکی از طرقِ تربیتِ جامعه نظم اینگونه امثله است ...»
این داستانها را نیک اندیشید که هر یک از اینها «تربیت» را به چه معنی گرفته؟.. آن پاسبان و سلمانی و سرعمله «تربیت» را «خشم خود بکار بردن و بزیردست چیرگی نشان دادن و بزرگی فروختن و کتک زدن» دانستهاند و این شاعرک آن را «بیاوهبافیهای هوسمندانه برخاستن و قافیه جفت کردن» شناخته است.
از اینها بگذریم : این جوانها که از دبیرستانها یا دانشکدهها بیرون میریزند و هر یکی بنام «تربیت توده» گفتارها مینویسند ، سخنها میرانند ، کتابها میپردازند ، رمانها بچاپ میرسانند ، «تربیت» را به چه معنی میشناسند؟.. نه اینست که آن را «خودنمایی کردن و هوسهای خود را بکار بردن و سخنان پراکنده و بیمایه نوشتن» میشناسند؟!..
770 views15:30