از متن: تروتسکی در کنار خودانگیختگی، ارادهی نویسنده را نیز برای ارزیابی یک اثر ادبی مهم میدانست. ارادهای که عموماً در شخصیتهای رمان منعکس میشود. تروتسکی احساس تنفر شدیدی نسبت به افراد منفعل و افراد فاقد اراده شخصی داشت که پذیرای یک سرنوشت غیرانسانی هستند. ازاینرو او نهتنها به پروست و ژیرودو بلکه به داستایوفسکی نیز واکنش منفی نشان داد. شورش، رد و مقاومت در برابر هرآنچه غیرانسانی و ضدبشری بود، از نظر تروتسکی یک وظیفه ابتدایی انسان بهحساب میآمد. فقط چنین عدم پذیرش غریزی بود که میتوانست در نهایت منجر به درک نیاز به سوسیالیسم، جامعهی فاقد طبقه و در نهایت انقلاب شود. ازاینرو او بالزاک و تولستوی را صرفنظر از محدودیتهای ایدئولوژیکی آنها، ستایش میکند. این نویسندگان افرادی زنده و فعال را به صحنه آوردند که موفق یا ناموفق، سعی در تعیین و تغییر سرنوشت خود داشتند.
خودانگیختگی، اصالت، صداقت و ارادهی قوی، اینها پیششرطهای اساسی خلاقیت بوده که استقلال مطلق را میطلبیدند. همانطور که مارکس، دانشمند معتمد، بیشترین تحقیر را نسبت به عالمانی داشت که نتایج تحقیقات خود را تحریف کرده یا با مقتضیات موجود در زمان خود نتایجشان را تطبیق میدادند؛ تروتسکی نیز بهعنوان یک نویسندهی اصیل، رماننویسهایی را که قلم خود را تابع الزامات صاحبان پول، طبقات حاکم، دولتها یا رهبران حزبی میکردند، خوار میشمرد. «بدون استقلال، به عبارت دیگر، بدون جامعیت اخلاقی، هنر واقعی وجود ندارد».