Get Mystery Box with random crypto!

جمعبندی ۱- چه بخواهیم چه نخواهیم، هم «نظریه های کلان تاریخی و | تخیل جامعه شناختی

جمعبندی

۱- چه بخواهیم چه نخواهیم، هم «نظریه های کلان تاریخی و جامعه شناسانه» و هم «سنخ سازی» در جامعه شناسی «گزینشی» (و به نحوی تقلیل گرایانه) است. ما در جامعه شناسی «جام تئوریک همه چیز نما» نداریم. جامعه شناسی در دوره «پسا اثباتی» قرار دارد و توانش برای شناخت جامعه و تاریخ تنها در محدوده همین «نظریه ها و سنخ سازی های گزینشی» است. در جامعه شناسی «همه چیز» پدیده های اجتماعی قابل درک نیست، بلکه با نظریه پردازی «ابعادی» از پدیده ها را می شناسیم. با این همه تاکید می کنم جامعه شناسی پسا اثباتی به وادی «نسبیت گرایی معرفتی» نمی افتد زیرا کوشش می کند همین نظریه ها و سنخ ها را با واقیت تجربی محک بزند. لذا ما در واقع نظریه ها و سنخ های با کفایت و بی کفایت تجربی داریم. و از این نظر جامعه شناسی رشته و علمی «باز» بر روی واقعیت اجتماعی است. عدم توجه به خصیصه تجربی و «باز» بودن نظریه ها و سنخ بندی های جامعه شناسی باعث می شود جامعه شناس از «تواضع معرفتی» دور شود و در ادعا قبل از اینکه با باران تحقیقات خود «ببارد» ادعای جاری شدن «سیل» کند.

۲- فی الواقع بر اساس دیدگاه این نوشته شایسته است ما از زحمات نظرورزانه کاتوزیان، اشرف و آبراهامیان تشکر کنیم و از اینکه با نظریات و تحقیقات خودشان چشم ما را به گذشته ایران باز کردند و با تحقیقات خود به تحقیقات درباره ایران دامن زدند سپاسگزار باشیم. و تا جناب مصطفی عبدی بر اساس پارادایم خود درباره تاریخ ایران، تحقیقاتش را تکمیل نکند و در عرصه عمومی ارائه ندهد، تبلیغات ایشان را نمی توان زیاد جدی گرفت.

۳- برنامه مطالعاتی من «جامعه شناسی تاریخی» نیست (من بیشتر روی رابطه متقابل نیروها و ساختارهای جامعه مدنی و حکومت ایران در دوره کنونی کار می کنم). ولی اگر می خواستم روی جامعه شناسی تاریخی کار کنم از منظر جامعه شناسی تجربی اجرای توصیه های زیر را جدی می گرفتم:

همچنان ما به نظریه پردازی های کلان راجع به تاریخ ایران نیاز داریم چون به دیدن تاریخ ایران از پنجره های گوناگون نیاز داریم- و این نظریه ها البته قصه های کلان نیست. لذا سعی می کنم قبل از اینکه تئوری های کلان را تخطئه کنم نسبت به «فهمیدن» آنها کوشش کنم. به بیان دیگر بجای اینکه پنجره ای به روی تاریخ ایران را رد کنم سعی می کنم آن پنجره را «تمیز» کنم تا دانشجویان از آن پنجره خوب گذشته ایران را ببینند- اگرچه دیدن از هر پنجره ای، دیدنی کامل نیست و همچنین گستره دید هر پنجره ای هم یکسان نیست.

برای نقد روشمند نظریه های کلان ( آماده کردن زمینه برای رویش نظریه های کلان با کفایت تر) ما حداقل به دو مقدمه نیاز داریم. اول اینکه باید دوره بندی های گذشته تاریخ ایران را بر اساس شواهد تجربی تفصیلی تر و متعددتر کنیم- سه دوره تاریخ باستان و تاریخ پس از ورود اسلام و دوره مدرن دوره بندی مختصری است. دوم اینکه کوشش کنیم بر اساس شواهد و اسناد موجود برای تفسیر بهتر هر دوره یک «سنخ تحلیلی» معرفی کنیم- چون این دوره ها با هم متفاوتند. سوم اینکه کوشش کنیم در هر دوره تاریخی مسائل گوناگون جامعه را با « تبیین تعلیلی یا با برد متوسط» توضیح دهیم. چهارم اینکه چون در مطالعه تاریخ ایران، با مشکل کمبود اسناد و مدارک روبرو هستیم، کوشش کنیم «برنامه پژوهشی» خود از تاریخ را، از تاریخ معاصر به طرف قرن ۱۲ و ۱۱ به عقب ببریم. رعایت چنین ملاحظاتی ما را در نقد نظریه های کلان موجود قوی تر و زمینه را برای تدوین نظریات با کفایت تر تجربی فراهم می کند.

۴- همچنان که در بالا اشاره شد جامعه شناسی تاریخی به انجام تحقیقات باز و مستمر و متواضعانه نیازمند است و به تبلیغات و سرمستی معرفتی نیاز ندارد.

@hamidrezajalaeipour