Get Mystery Box with random crypto!

تخیل جامعه شناختی

لوگوی کانال تلگرام s_imagination — تخیل جامعه شناختی ت
لوگوی کانال تلگرام s_imagination — تخیل جامعه شناختی
آدرس کانال: @s_imagination
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 679
توضیحات از کانال

☀️کانال تخیل جامعه شناختی؛ فضایی برای نشر اندیشه، روشنگری و اطلاع رسانی رویدادهای فرهنگی در عرصه علوم اجتماعی.
ارتباط با ادمین👈
@arooha3
👥 ارسال درخواست عضویت در اجتماع مجازی علوم اجتماعی ایران؛ گروه تخیل جامعه شناسی
👈
@abdimostafa

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2020-01-15 12:02:23 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 8 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.
09:02
باز کردن / نظر دهید
2019-12-24 02:31:29 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 30 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.
23:31
باز کردن / نظر دهید
2019-07-23 13:05:24 https://www.instagram.com/p/B0FUVpWhV76/?igshid=855sfp1uwmmb
2.8K views10:05
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:54:52 همایون کاتوزیان: من یک برنامۀ‌ آکادمیک برای خودم داشته‌ام و آگاه نبوده‌ام به این‌که می‌تواند این نتایج مثبت را داشته باشد؛ نتایجی که در واقع دلم می‌خواست داشته باشد. 45 سال پیش که فعالیت آکادمیک و نوشتاری‌ام را آغاز کردم، من خیلی تنها بودم، با این وصف ناامید نشدم، و بحث و کارم را ادامه دادم. این شاید ادعای بزرگی باشد اما من واقعاً هیچ غرضی نداشتم جز این‌که راه‌هایی برای اصلاح و ساختن جامعۀ ایرانی پیشنهاد کنم و بر رویکرد بحث و گفت‌وگو تأکید کنم تا جامعه پیشرفت کند و خودش، خودش را بسازد.
@andishepouya

@hamidrezajalaeipour
612 views02:54
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:54:52 اصلاح‌طلبی و آگاهی تاریخی
تأثیری که اصلاح‌طلبان از کاتوزیان گرفته‌اند

در چهل و دومین شماره اندیشه پویا می‌خوانید: گفتگوی متفاوت حمیدرضا جلایی‌پور، علیرضا علوی‌تبار و مصطفی‌تاج‌زاده با محمدعلی همایون کاتوزیان

حمیدرضا جلایی‌پور: سال 1376 که روزنامۀ جامعه را منتشر کردیم من مُصر بودم که روی واژۀ اصطلاحات تکیه کنیم و مرتب می‌گفتم که جامعه احتیاج به تغییر دارد. یادم هست که آن زمان آقای عباس عبدی یک بار آمد روزنامه و خیلی هم از کار ما تعریف کرد ولی می‌گفت چرا از واژۀ‌ اصلاح‌طلب و محافظه‌کار استفاده می‌کنید. از این اصطلاح‌سازی ناراحت بود و می‌گفت راست و چپ در این کشور جا افتاده و شما چرا این را به هم می‌زنید. الآن بیست سال گذشته و واژۀ اصلاحات حسابی جا افتاده است اما من خودم در این تأکید بر اصلاح‌طلبی از چهار نفر تأثیر گرفتم. یکی دکتر کاتوزیان و کتاب اقتصاد سیاسی بود که فقط یک کتاب نبود. یادم هست که وقتی این کتاب را می‌خواندم تلفن دستم بود و مرتب به این و آن می‌گفتم که این کتاب را بخوانید. به شوخی می‌گفتیم می‌رویم کلاس‌های نظریۀ دکتر توسلی اما جامعه‌شناسی را با کاتوزیان یاد می‌گیریم. در کنار دکتر کاتوزیان، تفکیکی که به لحاظ معرفتی دکتر سروش میان دین و علم و فلسفه انجام داد، به ما در نواندیشی دینی و فکری ــ و اتفاقاً نه در اصلاحات سیاسی ــ کمک کرد. عامل سوم، ترجمه‌های بکر دکتر فولادوند خصوصاً ترجمۀ کتاب جامعۀ باز و دشمنانش بود. برخی‌ها اصلاح‌طلب هستند اما ته حرف‌شان انقلابی است. این‌جا سهم آقای کاتوزیان بیش‌تر از همۀ معلمان ماست. معتقدم فکر دکتر کاتوزیان در شکل‌گیری اصلاحات سیاسی در این بیست سال اخیر نقش بارزی داشته است.

علیرضا علوی‌تبار: من در چند زمینۀ متفاوت از دکتر کاتوزیان تأثیر گرفته‌ام. اما مهم‌تر از همه، آثار دکتر کاتوزیان تأثیر بسزایی در جایگزینی روش اصلاحی با روش انقلابی در ذهنیت من داشته است. نمی‌خواهم بگویم فقط نوشته‌های دکتر کاتوزیان این ضربه را به ذهن من زد. اما به یاد دارم که زمان جنگ بود و مجروح بودم. اولین‌بار کتاب خشونت هانا آرنت، ترجمۀ دکتر عزت‌الله فولادوند، را یکی از دوستان برای من آورد. آن کتاب به‌شدت ذهنم را به‌هم ریخت. بعد که کتاب انقلاب آرنت منتشر شد کاملاً ذهنم به‌هم ریخته بود و از روش انقلابیِ توأم با خشونتِ تقلیل‌گرا نسبت به سیاست دور شده بودم و به دنبال جایگزین بودم. در این موقعیت، کارهای دکتر کاتوزیان به من اطمینان خاطر داد و گفت که در تاریخ ما کسانی که سعی کردند از روش‌های غیرانقلابی استفاده کنند کارهای ماندگاری برای ایران کردند. به من آرامش داد که در این رویکرد اصلاح‌طلبانه ما تنها نیستیم و این فکر یک پشتوانۀ تاریخی دارد.

مصطفی تاج‌زاده: من کتاب‌های دکتر کاتوزیان را در زمان درستی خواندم، در زمان پیش از آغاز اصلاحات و در این چند سال پس از 88 که فرصت بهتری برای مطالعه پیش آمده بود. اگر کتاب‌های ایشان را قبل از انقلاب خوانده بودم احتمالاً توجه زیادی به آن‌ها پیدا نمی‌کردم، چرا که در پارادایم ذهنیِ انقلابی من چنین نگاهی نمی‌توانست جای بگیرد. نگاه انقلابی یک نگاه مطلق‌گرا و برانداز و بنابراین سرتاسر منفی‌نگر است، چون می‌خواهد مردم را بسیج کند. هر اتفاق پلیدی را که می‌افتد منتسب می‌کند به رژیم حاکم، اعم از این‌که چنین باشد یا نباشد. مثل همان داستان مرگ تختی و شریعتی و آل‌احمد و صمد بهرنگی و مصطفی خمینی که زمانی مثل روز برای ما روشن بود که رژیم شاه آن‌ها را کشته اما بعد فهمیدیم که هیچ سندی برای این باورمان نداریم. اگر کسی اجمالاً این نگاه‌ها را پذیرفته باشد کتاب‌های دکتر کاتوزیان خیلی به او کمک نمی‌کند. آثار دکتر کاتوزیان با یک رویکرد اصلاح‌طلبانه همراهی پیدا می‌کند. به یاد دارم که جنگ تمام شده بود و ما به دانشگاه برگشته بودیم. از برآورده نشدن برخی آرمان‌های‌مان پس از بروز جنگ، سرخورده بودیم. در حکومت هم دیگر نبودیم. اما مدیریت هم کرده بودیم و می‌دانستیم محدودیت‌ها و واقعیت‌ها چیست. من در این دوره با کتاب‌های آقای دکتر کاتوزیان آشنا شدم. در دوره‌ای که اصلاحات هنوز یه یک پروژۀ سیاسی تبدیل نشده بود بلکه یک نگرش فکری و مطالعاتی در ما بود. ما باید این آموزۀ دکتر کاتوزیان را جدی بگیریم که راه بیرون رفتن از چرخه‌ای که گرفتار آنیم، انقلاب نیست.
574 views02:54
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:18:33
گفت‌وگوی متفاوت جلایی‌پور و تاج‌زاده و علوی‌تبار با همایون کاتوزیان: اصلاح‌طلبان چه تاثیری از کاتوزیان گرفته‌اند؟
اندیشه پویا . شماره 42
@andishepouya
420 views02:18
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:16:15 جامعه شناسی تاریخی به جای «تبلیغات» به انجام تحقیقات مستمر، به همراه «تواضع معرفتی» نیاز دارد.

( تفصیل این بحث در چهار قطعه بالا آمده است )

@hamidrezajalaeipour
374 views02:16
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:16:15 جمعبندی

۱- چه بخواهیم چه نخواهیم، هم «نظریه های کلان تاریخی و جامعه شناسانه» و هم «سنخ سازی» در جامعه شناسی «گزینشی» (و به نحوی تقلیل گرایانه) است. ما در جامعه شناسی «جام تئوریک همه چیز نما» نداریم. جامعه شناسی در دوره «پسا اثباتی» قرار دارد و توانش برای شناخت جامعه و تاریخ تنها در محدوده همین «نظریه ها و سنخ سازی های گزینشی» است. در جامعه شناسی «همه چیز» پدیده های اجتماعی قابل درک نیست، بلکه با نظریه پردازی «ابعادی» از پدیده ها را می شناسیم. با این همه تاکید می کنم جامعه شناسی پسا اثباتی به وادی «نسبیت گرایی معرفتی» نمی افتد زیرا کوشش می کند همین نظریه ها و سنخ ها را با واقیت تجربی محک بزند. لذا ما در واقع نظریه ها و سنخ های با کفایت و بی کفایت تجربی داریم. و از این نظر جامعه شناسی رشته و علمی «باز» بر روی واقعیت اجتماعی است. عدم توجه به خصیصه تجربی و «باز» بودن نظریه ها و سنخ بندی های جامعه شناسی باعث می شود جامعه شناس از «تواضع معرفتی» دور شود و در ادعا قبل از اینکه با باران تحقیقات خود «ببارد» ادعای جاری شدن «سیل» کند.

۲- فی الواقع بر اساس دیدگاه این نوشته شایسته است ما از زحمات نظرورزانه کاتوزیان، اشرف و آبراهامیان تشکر کنیم و از اینکه با نظریات و تحقیقات خودشان چشم ما را به گذشته ایران باز کردند و با تحقیقات خود به تحقیقات درباره ایران دامن زدند سپاسگزار باشیم. و تا جناب مصطفی عبدی بر اساس پارادایم خود درباره تاریخ ایران، تحقیقاتش را تکمیل نکند و در عرصه عمومی ارائه ندهد، تبلیغات ایشان را نمی توان زیاد جدی گرفت.

۳- برنامه مطالعاتی من «جامعه شناسی تاریخی» نیست (من بیشتر روی رابطه متقابل نیروها و ساختارهای جامعه مدنی و حکومت ایران در دوره کنونی کار می کنم). ولی اگر می خواستم روی جامعه شناسی تاریخی کار کنم از منظر جامعه شناسی تجربی اجرای توصیه های زیر را جدی می گرفتم:

همچنان ما به نظریه پردازی های کلان راجع به تاریخ ایران نیاز داریم چون به دیدن تاریخ ایران از پنجره های گوناگون نیاز داریم- و این نظریه ها البته قصه های کلان نیست. لذا سعی می کنم قبل از اینکه تئوری های کلان را تخطئه کنم نسبت به «فهمیدن» آنها کوشش کنم. به بیان دیگر بجای اینکه پنجره ای به روی تاریخ ایران را رد کنم سعی می کنم آن پنجره را «تمیز» کنم تا دانشجویان از آن پنجره خوب گذشته ایران را ببینند- اگرچه دیدن از هر پنجره ای، دیدنی کامل نیست و همچنین گستره دید هر پنجره ای هم یکسان نیست.

برای نقد روشمند نظریه های کلان ( آماده کردن زمینه برای رویش نظریه های کلان با کفایت تر) ما حداقل به دو مقدمه نیاز داریم. اول اینکه باید دوره بندی های گذشته تاریخ ایران را بر اساس شواهد تجربی تفصیلی تر و متعددتر کنیم- سه دوره تاریخ باستان و تاریخ پس از ورود اسلام و دوره مدرن دوره بندی مختصری است. دوم اینکه کوشش کنیم بر اساس شواهد و اسناد موجود برای تفسیر بهتر هر دوره یک «سنخ تحلیلی» معرفی کنیم- چون این دوره ها با هم متفاوتند. سوم اینکه کوشش کنیم در هر دوره تاریخی مسائل گوناگون جامعه را با « تبیین تعلیلی یا با برد متوسط» توضیح دهیم. چهارم اینکه چون در مطالعه تاریخ ایران، با مشکل کمبود اسناد و مدارک روبرو هستیم، کوشش کنیم «برنامه پژوهشی» خود از تاریخ را، از تاریخ معاصر به طرف قرن ۱۲ و ۱۱ به عقب ببریم. رعایت چنین ملاحظاتی ما را در نقد نظریه های کلان موجود قوی تر و زمینه را برای تدوین نظریات با کفایت تر تجربی فراهم می کند.

۴- همچنان که در بالا اشاره شد جامعه شناسی تاریخی به انجام تحقیقات باز و مستمر و متواضعانه نیازمند است و به تبلیغات و سرمستی معرفتی نیاز ندارد.

@hamidrezajalaeipour
358 views02:16
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:16:15 ۳- نقد دیگری که به سخن عبدی وارد است (در اینجا بخاطر کمبود وقت به اجمال به آن اشاره می کنم) عدم توجه به الزامات تجربی «سنخ سازی» یا «تایپ ایده آل سازی» است. همه می دانیم ماکس وبر اول دنبال «فهمیدن» پدیده های اجتماعی (در اینجا فهمیدن نظریات جامعه شناسان تاریخی) و بعد به دنبال «تفسیر این فهم ها» و بالاخره به دنبال «تبیین » یا تعلیل همان پدیده های اجتماعی مفهوم و تفسیر شده بود. نکته مهم این است که ما چه در مرحله « فهم» پدیده های اجتماعی چه در مرحله «تفسیر» و چه در مرحله « تبیین» آنها با دو چیز توامان سروکار داریم- یکی مفهوم سازی و دیگری کوشش برای تطبیق این مفاهیم با واقعیت بیرونی. یعنی هر سه کلاسیک (حتی وبر) هم مفهوم ساز و هم واقع گرا ( حتی وبر، هرچند خفیف) تجربه گرا بودند.

نکته ظریف اینکه ماکس وبر برای ارائه فهم خود از پدیده های اجتماعی، می گفت ما مجبوریم «به سنخ سازی» متوسل شویم و بدون توسل به «سنخ» یا تایپ ایده آل نمی توانیم منظور خود را از فهم پدیده های اجتماعی به دیگران ارائه دهیم. حتی وبر در سنخ سازی هم بر این مسئله مهم تاکید می کند که ما اولا نمی توانیم«همه» فهم خود را از موضوع مورد بررسی به دیگران ارائه دهیم بلکه تنها برخی از ویژگی های مورد بررسی را برجسته کرده و با سنخ سازی تفسیر خود را از فهم امور به دیگران منتقل می سازیم و ثانیا باید بتوانیم کفایت «سنخ سازی» گزینشی مان را در « تجربه»نشان دهیم.

به بیان دیگر سنخ سازی های وبر انتزاعی محض یا «مثلی» افلاطونی و متعلق به عالم بالا نیست بلکه متعلق به عالم پایین و تجربه است. حالا نقطه ضعف عبدی این نیست که سعی کرده با سه سنخ سازی (ایرانشناسی فئودالی، ایرانشناسی آسیایی و ایرانشناسی پست مدرن) تفسیر خود را از فعالیت جامعه شناسان نظریه پرداز ایرانی ارائه دهد. بلکه همچنان که ذکر شد این سنخ سازی باید کفایت تجربی داشته باشد. یعنی اولا عبدی قبل از اینکه تبلیغ کند باید از کفایت تجربی «چفت و بست» این «سه سنخ » بصورت تجربی دفاع کند- یعنی تحقیق، مقاله یا کتاب خود را ارائه دهد. ثانیا باید از کفایت تجربی این سه سنخ در برابر تحقیقات مورخین شناخته شده ای مانند زرین کوب و دیگران دفاع کند. متاسفانه جناب عبدی بدون طی این مسیر تحقیقی و تجربی صرفا با نوشتن چند مقاله بیشتر گرد و خاک تبلیغاتی (تا تحقیقاتی) به راه انداخته است.

۴- اگر سه نقد فوق مسموع باشد آنگاه شایسته است جناب عبدی، نقدهای سرکار خانم فاطمه موسوی و جناب دکتر کاظمی را هم جدی بگیرند. شایسته است هر محققی، علی الخصوص دانشجویان فوق و دکترا، بجای انجام تحقیقات «فرانظری» یک سری تحقیقات مشخص و رایج جامعه شناسی را سازماندهی کرده انجام دهند. آنها بصورت اصولی پس از انجام تحقیقات مکرر ممکن است برای اتخاذ مواضع فرانظری آماده شوند و به بحث های فرانظری بپردازند. این طنز آمیز است که هنوز خود جناب عبدی «نباریده» دانشجویان ایشان در مباحث فرانظری «سیل» جاری کنند. ( وقوع چنین رخدادهایی در دانشکده های ما خبر از آن «نوسازی مخلوط» (قلابی و غیر قلابی) می دهد که جای بحثش اینجا نیست).
263 views02:16
باز کردن / نظر دهید
2019-06-22 05:16:15 ۴- در برابر نقد سه دیدگاه فوق مصطفی عبدی، معتقد است که بر اساس «نسبیت چشم اندازی کارل مانهایم» ، هر سه دیدگاه نسبی بوده و قادر نیستند تمام رخدادها و پدیده های موجود در جامعه ساختی-تاریخی ایران را توضیح دهند.

نقد سخن مصطفی عبدی

مهمترین نقد من به سخن ایشان دوری وی از تواضع معرفتی (و توسل به «خود تبلیغی») است. ایشان «نباریده» دارند در جامعه شناسی تاریخی ایران «سیل» جاری می کنند. حالا چرا؟

۱- تقریبا عبدی از موضع بالا دو پاردایم اول را در هم پیچیده و با کمی ارفاق با پاردایم سوم همراهی نشان می دهد (ولی پارادایم سوم را نیز تقریبا فاقد کفایت تجربی می داند). در برابر این ادعا، این سوال پیش می آید که موضع پارادایمی خود ایشان در برابر سه دیدگاه مزبور چیست؟ در یک جا ایشان از « نسبیت چشم اندازی مانهایم» و در جای دیگر از « تفسیرگرایی بلومر» و از اهمیت روش شناسی «دیالتیکی» دفاع می کند.

۲- نقد دوم: ایشان اساسا چنان در مباحث فرانظری غرق شده اند که از الزامات اصلی جامعه شناسی تاریخی غافل شده اند. یکی از این الزامات توجه به «ماهیت و توان معرفتی» نظریه ها در جامعه شناسی است. سه شخصیت کلاسیک در جامعه شناسی تاریخی هستند که نمی توانیم از کنار کار آنها به شوخی عبور کنیم. هر سه نویسنده نظریه کلان جامعه شناسانه و تاریخی داشته اند. حداقل باید به ویژگی های مشترک نظریه های آن ها توجه کرد. با این که این سه کلاسیک نظریاتشان راجع به جامعه و تاریخ آن از دیدگاه فرا نظریه ها و پارادایم های گوناگونی مطرح شده است ولی هر سه نظریه به رغم کلان بودن «گزینشی» است. یعنی هر سه نظریه پرداز کلاسیک در توضیح تاریخی خود از جوامع (عمدتا جوامع غربی) کل نظریه خود را بر روی «یک روند یا بیشتر» متمرکز کرده اند. برای مثال نظریه مارکس در تکوین جامعه سرمایه داری و مدرن عمدتا متمرکز بر «روند تغییر شیوه تولید» است یا دورکم در نظریه اش بر «روند پیچیده شدن تقسیم کار اجتماعی» و یا وبر، بر «روند تغییر ارزشهای بنیادی دینی» تاکید کرده است. به بیان دیگر این سه کلاسیک با نظریه پردازی خود «تمامیت تاریخ و جامعه» را برای ما فرمول بندی نکردند! باز به بیان دیگر در جامعه شناسی نه فقط نظریه های با برد متوسط مرتونی با « گزینش» روبرو است بلکه نظریه های کلان تاریخی و جامعه شناسان نیز «گزینشی» است و به این لحاظ «تقلیل گرا» هستند.

باز به تعبیری دیگر نظریه های کلان جامعه شناسی و تاریخی هر کدام پنجره ای است برای آشنایی با وقایع «تو در توی» تاریخی. بدین معنا که کلاسیک ها هم با نظریه های کلان خود به ما علاقه مندان به جامعه شناسی یک « جام جهان نما» نداده اند که با آن بتوانیم تمای تاریخ پویایی های جوامع را بفهیم و تفسیر و تبیین کنیم. بنابر این کلاسیک ها (چه اعلام کنند چه نکنند) نظریاتشان گزینشی و تقلیل گرا است. حالا غفلت جناب عبدی از ماهیت گزینشی نظریه ها در جامعه شناسی، باعث شده بدون اینکه خودش تحقیقی را درباره تاریخ ایران سازمان دهد با یک «چرخش قلم» و چند مقاله، کارهای کاتوزیان، اشرف و آبراهامیان را چون « تقلیل گرا» هستند، تخطئه کند.
224 views02:16
باز کردن / نظر دهید