Get Mystery Box with random crypto!

۴- در برابر نقد سه دیدگاه فوق مصطفی عبدی، معتقد است که بر اساس | تخیل جامعه شناختی

۴- در برابر نقد سه دیدگاه فوق مصطفی عبدی، معتقد است که بر اساس «نسبیت چشم اندازی کارل مانهایم» ، هر سه دیدگاه نسبی بوده و قادر نیستند تمام رخدادها و پدیده های موجود در جامعه ساختی-تاریخی ایران را توضیح دهند.

نقد سخن مصطفی عبدی

مهمترین نقد من به سخن ایشان دوری وی از تواضع معرفتی (و توسل به «خود تبلیغی») است. ایشان «نباریده» دارند در جامعه شناسی تاریخی ایران «سیل» جاری می کنند. حالا چرا؟

۱- تقریبا عبدی از موضع بالا دو پاردایم اول را در هم پیچیده و با کمی ارفاق با پاردایم سوم همراهی نشان می دهد (ولی پارادایم سوم را نیز تقریبا فاقد کفایت تجربی می داند). در برابر این ادعا، این سوال پیش می آید که موضع پارادایمی خود ایشان در برابر سه دیدگاه مزبور چیست؟ در یک جا ایشان از « نسبیت چشم اندازی مانهایم» و در جای دیگر از « تفسیرگرایی بلومر» و از اهمیت روش شناسی «دیالتیکی» دفاع می کند.

۲- نقد دوم: ایشان اساسا چنان در مباحث فرانظری غرق شده اند که از الزامات اصلی جامعه شناسی تاریخی غافل شده اند. یکی از این الزامات توجه به «ماهیت و توان معرفتی» نظریه ها در جامعه شناسی است. سه شخصیت کلاسیک در جامعه شناسی تاریخی هستند که نمی توانیم از کنار کار آنها به شوخی عبور کنیم. هر سه نویسنده نظریه کلان جامعه شناسانه و تاریخی داشته اند. حداقل باید به ویژگی های مشترک نظریه های آن ها توجه کرد. با این که این سه کلاسیک نظریاتشان راجع به جامعه و تاریخ آن از دیدگاه فرا نظریه ها و پارادایم های گوناگونی مطرح شده است ولی هر سه نظریه به رغم کلان بودن «گزینشی» است. یعنی هر سه نظریه پرداز کلاسیک در توضیح تاریخی خود از جوامع (عمدتا جوامع غربی) کل نظریه خود را بر روی «یک روند یا بیشتر» متمرکز کرده اند. برای مثال نظریه مارکس در تکوین جامعه سرمایه داری و مدرن عمدتا متمرکز بر «روند تغییر شیوه تولید» است یا دورکم در نظریه اش بر «روند پیچیده شدن تقسیم کار اجتماعی» و یا وبر، بر «روند تغییر ارزشهای بنیادی دینی» تاکید کرده است. به بیان دیگر این سه کلاسیک با نظریه پردازی خود «تمامیت تاریخ و جامعه» را برای ما فرمول بندی نکردند! باز به بیان دیگر در جامعه شناسی نه فقط نظریه های با برد متوسط مرتونی با « گزینش» روبرو است بلکه نظریه های کلان تاریخی و جامعه شناسان نیز «گزینشی» است و به این لحاظ «تقلیل گرا» هستند.

باز به تعبیری دیگر نظریه های کلان جامعه شناسی و تاریخی هر کدام پنجره ای است برای آشنایی با وقایع «تو در توی» تاریخی. بدین معنا که کلاسیک ها هم با نظریه های کلان خود به ما علاقه مندان به جامعه شناسی یک « جام جهان نما» نداده اند که با آن بتوانیم تمای تاریخ پویایی های جوامع را بفهیم و تفسیر و تبیین کنیم. بنابر این کلاسیک ها (چه اعلام کنند چه نکنند) نظریاتشان گزینشی و تقلیل گرا است. حالا غفلت جناب عبدی از ماهیت گزینشی نظریه ها در جامعه شناسی، باعث شده بدون اینکه خودش تحقیقی را درباره تاریخ ایران سازمان دهد با یک «چرخش قلم» و چند مقاله، کارهای کاتوزیان، اشرف و آبراهامیان را چون « تقلیل گرا» هستند، تخطئه کند.