Get Mystery Box with random crypto!

شفیعی کدکنی

لوگوی کانال تلگرام shafiei_kadkani — شفیعی کدکنی
موضوعات از کانال:
انسان
آدرس کانال: @shafiei_kadkani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.48K
توضیحات از کانال

معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره می‌کند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2024-02-16 16:25:06 بگو به باران...

شعری از استاد محمدرضا شفيعى كدكنى
آهنگساز: احسان مطورى
خواننده: محسن نامجو
15.6K viewsedited  13:25
باز کردن / نظر دهید
2024-02-16 14:36:24
@shafiei_kadkani
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغ‌ها را
که در زلالش
سَحَر بجوید
ز بی‌کران‌ها
حضورِ ما را.
#شفیعی_کدکنی


این بنفشه‌ها دارن زیر بارون عشق می‌کنن.
جمعه، ۲۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۲
22.0K viewsedited  11:36
باز کردن / نظر دهید
2024-02-16 11:06:52 بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغ‌ها را
که در زلالش
سَحَر بجوید
ز بی‌کران‌ها
حضورِ ما را.

به جست‌وجوی کرانه‌هایی
که راهِ برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدار و
محوِ دیدار
سبک‌تر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شطّ‌ِ نور و نرما
ترانه‌ای بر لبان بادیم
به تن همه شرم‌و‌شوخِ ماندن
به جانِ جویان،
روانِ پویانِ بامدادیم.

ندانم از دور و دور‌دستان
نسیمِ لرزانِ بالِ مرغی‌ست
و یا پیام از ستاره‌ای دور
که می‌کشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبودِ ما را.

درین خموشی و پرده‌پوشی
به گوشِ آفاق می‌رساند،
طنینِ شوق و سرودِ ما را.

چه شعرهایی
که واژه‌های برهنه امشب
نوشته بر خاک و خار و خارا
چه زادِ راهی بِه از رهایی
شبی چنان سرخوش و گوارا!

درین شب پای مانده در قیر
ستاره سنگین و پا‌به‌زنجیر
کرانه لرزان در ابرِ خونین
تو دانی آری،
تو دانی آری
دلم ازین تنگنا گرفته.

بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغ‌ها را
که در زلالش سَحَر بجوید
ز بی‌کران‌ها
حضورِ ما را.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۱۳۴۹
دفتر «مثل درخت در شب باران»

#بگو_به_باران
آهنگساز: پیام جهانمانی
تنظیم: اشکان آبرون
خواننده: آرمان گرشاسبی
14.8K viewsedited  08:06
باز کردن / نظر دهید
2024-02-13 10:04:34
جلسه‌های درس روز‌های سه‌شنبهٔ استاد شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران برقرار نیست.
این جلسه‌ها با همه‌گیری کرونا تعطیل شد و برقرار نشدنِ کلاس
هنوز هم ادامه دارد.
در صورت آغاز مجدد جلسه‌های روز‌های سه‌شنبه
از همین رسانه اعلام خواهد شد.
17.2K views07:04
باز کردن / نظر دهید
2024-02-11 23:24:39 زینَتُ المَجالس
18.0K viewsedited  20:24
باز کردن / نظر دهید
2024-02-11 23:21:16
زینَتُ المَجالس


چون دلقکانِ شهر پیِ لوت و لقمه‌ای
روزی هزار بار در آن جامه‌ها شدن،

همراه دزد و جانی و جن‌گیر و‌ فال‌بین
رسوایِ خاص و عام به هنگامه‌ها شدن،

چون نقش‌های الفیه شَلفیّه در قرون
اسطورهٔ وقاحت، در چامه‌ها شدن،

در عرصهٔ قیامت و هنگامهٔ حساب
در زمرهٔ گروهِ سیه‌نامه‌ها شدن،

آسان‌تر است، این همه، ای دوست! نزدِ من
تا زینتُ المجالسِ خودکامه‌ها شدن.

محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعهٔ «طفلی به نام شادی»
31.2K viewsedited  20:21
باز کردن / نظر دهید
2024-02-09 21:33:41
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما
دست ببرد.


زنده‌یاد استاد مجتبی مینوی:
[در ضمن گفتگو با محمدرضا شفیعی کدکنی و نجف دریابندری]

ما می‌خواهیم بدانیم #فردوسی چه گفته؛ مثلا من دلم می‌خواهد بدانم شفیعی کدکنی خودش چه گفته و دلم نمی‌خواهد اگر شعری از او در جایی به چاپ برسد اشخاص دیگری در آن دخل و تصرف کرده باشند و آن را تغییر داده باشند،
من دلم می‌خواهد که بگویم:

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زِ یک گوهرند

چون که #سعدی این‌طور گفته و از روی مأخذی این‌طور گفته.
اگر یک پدرسوختهٔ احمقی این شعر را تغییر بدهد و بگوید:

«بنی‌آدم اعضای یک پیکرند»

این حماقت است.
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد، فضولی بکند و آن را به هر شکلی دلش می‌خواهد دربیاورد. پس شرط امانت چه معنایی دارد؟ پس اصالت چه معنایی دارد؟
کسی که می‌خواهد در این رشته کار کند باید اصول تحقیق را بداند.

کتاب امروز
گفتگو با استاد مجتبی مینوی، پاییز ۱۳۵۲
گفتگو‌کنندگان: محمدرضا شفیعی کدکنی، نجف دریابندری

#آثار_ملی
#فردوسی
#سعدی
#حماقت
#جعلیات
23.3K viewsedited  18:33
باز کردن / نظر دهید
2024-02-09 17:21:30 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
⁠⁠مینوی صریح می‌گفت: نمی‌دانم
[یادی از دانشمندِ فقید و خادم بزرگ فرهنگ ایران؛ مجتبی مینوی در زادروز ایشان]
.
.
مینوی هم رفت و به جهان مینوی خود وصل شد (ششم بهمن ۱۳۵۵). او از خاندانی بود که همه قبیلۀ او عالمان دین بودند. از مدت هفتاد و سه سال که بزیست، پنجاه و پنج سالش را در راه کسب معارف و علوم اسلامی و ایرانی و نشر تحقیقات و مطالعاتی که عمیقاً حاصل کرده بود، مصروف کرد.
هیچ ماه و سالی را به بطالت نگذرانید. از یک کتاب به کتاب دیگر می‌پرداخت و از یک کتابخانه به کتابخانۀ دیگر می‌رفت. همه‌جا و همه‌وقت در مزرع فضل و ادب خوشه‌چینی می‌کرد و همه‌وقت خوشه‌چینان از خرمن معرفتش بهره‌وری می‌یافتند، خواه آنکه در محضرش بودند و خواه آنکه نوشته‌هایش را می‌خواندند.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم تمام کسانی که در بیست سال اخیر به چاپ متون فارسی پرداخته‌اند، به نحوی از انحاء از نتایج خدمت و زحمت مینوی در راه شناساندن نسخ خطی بهره‌وری برده‌اند.
مینوی دانشمندی بود که پنجاه و چند سال کتاب می‌خواند و در کتاب خواندن کم‌رقیب بود. او هر کتاب را که می‌خواند بسیار دقیق می‌خواند. هیچ کتابی نیست که او خوانده باشد و در حواشی آن چند نوع یادداشت نکرده باشد.
از خصایص ممتاز مینوی بی‌ضنتی و بی‌بخلی او در نشر علم بود. هرچه می‌دانست می‌گفت و همیشه خبرآور تازه‌های علمی بود. اما آنچه نمی‌دانست پوشیده نمی‌کرد. صریح می‌گفت «نمی‌دانم». از گفتن «نمی‌دانم» خجلت نمی‌کشید لذت هم می‌برد.

ایرج افشار
نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی
ج ۱، صص ۴۸۳-۴۹۹
#مجتبی_مینوی
#ایرج_افشار
*ضَنّت: بخیلی، دریغ کردن
15.5K viewsedited  14:21
باز کردن / نظر دهید
2024-02-09 17:20:55
از خصایص ممتاز مینوی بی‌ضنتی و بی‌بخلی او در نشر علم بود. هرچه می‌دانست می‌گفت و همیشه خبرآور تازه‌های علمی بود. اما آنچه نمی‌دانست پوشیده نمی‌کرد. صریح می‌گفت «نمی‌دانم». از گفتن «نمی‌دانم» خجلت نمی‌کشید لذت هم می‌برد.

ایرج افشار
عکس: از دکتر منوچهر لمعه در کتابخانهٔ استاد مینوی برداشته شده است.
15.3K viewsedited  14:20
باز کردن / نظر دهید
2024-02-03 17:33:24 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
یادداشت #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی
بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن-اسفند ۱۳۹۳
بخش دوم و پایانی



۲- اکنون که او دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران، بیشتر و هولناک‌تر احساس می‌کنیم و به‌گونه‌ای ژرف‌تر درمی‌یابیم که چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن دانشگاه تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من از آنجا که هیچ‌گاه اهل سیاست و هیچ حزب و جماعت و دسته‌ای نبوده‌ام و نخواهم بود ندانستم و نتوانستم بدانم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و تقاضا و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند. جز اینکه خصومت‌های شخصی را عامل این کار بدانم موجب دیگری برای توجیه این غبن بزرگ تاریخی نمی‌توانم تصور کنم و با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و با او در «کتابخانه مجلس سنا» و «دایره‌المعارف فارسی» و «دانشگاه تهران» سالیان دراز افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در این‌باره از او پرسشی کنم. او نیز در این‌باره سکوتی حکیمانه داشت.

۳- در این عصر، با محققان و استادان و فضلا و شبه‌ فضلای بسیاری توفیق حشر و نشر داشته‌ام و آنها را در چند دسته دیده‌ام: گروهی می‌شناسم-و چه انبوه!- که «نخوانده»‌ها و «ندانسته»های خویش را به قلم می‌آورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام روشنفکران» را نیز فریفته خویش می‌کنند؛ هم اینان‌اند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشته‌های خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمی‌آیند. در نوشته‌های اینان تمام «افعال مثبت» را می‌توان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخواهد خورد!

گروه دوم، آنان که هر چه دارند همان است که نوشته‌اند و گاه این نوشته‌ها تکرار گونه‌های یک «دانسته» است که غالباً از مصادیق علم برگرفته از «افواه‌الرجال» است و یا پشت جلد کتاب‌ها. گروه سوم آنها که هرچه دانسته‌اند نوشته‌اند یا به گونه یادداشت باقی گذاشته‌اند، امثال قزوینی و پورداوود و دهخدا و کسروی و تقی‌زاده و اقبال و معین و همایی و مینوی و خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را برای پاسداری از فرهنگ ایران زمین در زینهار خویش نگه دارد! اینان‌اند که سازندگان فرهنگ ملی ما در عصر حاضر به شمار می‌روند، در کنار آفرینندگانی از نوع بهار و هدایت و نیما و شهریار.

ولی نوع چهارم و نادری نیز در این میان هست که اینان خوانده‌ها و نوشته‌ها و اندیشیده‌هاشان، به هیچ روی، با آنچه از ایشان به صورت مکتوب باقی مانده است، هماهنگ نیست، یعنی میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانسته‌ها و برق هوش و ژرفای اطلاعات ایشان حکایت نمی‌کند، گیرم چندین اثر برجسته از ایشان باقی بماند. در میان آنانی که از نزدیک به سالیان محضر ایشان را درک کردم، دکتر علی‌اکبر فیاض (مصحح تاریخ بیهقی) و استاد بدیع‌الزمان فروزانفر از اینان بودند و زریاب نیز یکی دیگر.

۴- با اینکه تألیفات و ترجمه‌ها و مقالات زریاب، در حد چشمگیری است و او را در صدر پدید‌آورندگان فرهنگ ایرانی در عصر ما قرار می‌دهد، ولی باز هم می‌توانم با اطمینان  که دانسته‌ها و خوانده‌ها و اندیشیده‌های او، چندین برابر آن چیزی است که از وی به عنوان میراث مکتوب باقی می‌ماند.

از این بابت نیز مرگ او، غبن بزرگی است برای فرهنگ ایرانی و دریغی دیگر که چرا بیشتر از این ننوشت و یا دردناک‌تر اینکه بگویم با کارهای گلی، که پیرانه‌سر- برای گذران زندگی روزمره‌اش بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند که آنچه را دلش می‌خواست بنویسد، آخر مگر این مملکت چند «زریاب» داشت؟

#دریغا_زریاب
15.4K views14:33
باز کردن / نظر دهید