Get Mystery Box with random crypto!

ماجراهاي منو درسام قسمت نوزدهم روز بعد رفتيم براي گرفتن خونه. | Tadriseoloom

ماجراهاي منو درسام
قسمت نوزدهم
روز بعد رفتيم براي گرفتن خونه. قرار بود بريم خونه اقاي رضواني. اقاي رضواني يكي از اهالي روستا بود كه خونه شون اون پايين روستا بود. دره اي كه روستاي پلگرد در اون قرار داشت در وسط پلگرد دو شاخه مي شد. خونه اقاي رضواني در شاخه سمت چپ و در انتهاي روستا بود. با مظفر رفتيم خونه رو ديديم . خونه شون تر و تميز و نقلي بود منتهي يه مشكلي كه داشت حياط مشترك داشت. يعني اقاي رضواني بنده خدا يكي از اتاقاي خونه شونو براي ما خالي كرده بود. با مظفر يه خورده فكر كرديم ديديم اونجا يه خورده معذبيم. هم ما هم خونواده خود اقاي رضواني. به اقاي رضواني هم گفتيم. اقاي رضواني گفت حالا يه پرس و جو بكنين اگه جايي گيرتون نيومد اينجا هست. رفتيم به جلال گفتيم. بهش گفتيم اگه يه خونه دربست باشه بهتره چون اگه قرار باشه جايي بريم كه خودشون هم باشن هم ما معذبيم هم خونواده اون بنده خدا. جلال از داخل مدرسه يه خونه اي رو نشون داد كه حدودا 200-300 متر با مدرسه فاصله داشت. بالاي تپه بود رو به روي مدرسه. گفت اونجا خونه اقاي روحي هست خيلي وقته خاليه احتمالا درب و داغون باشه. ميخواين بريم ببينيم. گفتيم حالا بريم ببينيم ضرر نداره. رفتيم خونه رو ديديم جاي خوبي بود. سه تا اتاق داشت كه دو تاش خيلي داغون بود ولي يكي از اتاقاش رو ميشد راه انداخت. يه اتاق حدودا 4 متر در 7-8 متري بود. سقفش خيلي داغون بود. مشخص بود زمستون از همه جاش اب ميريزه. يكي از اهالي با ما بود نميدونم كي بود بهش گفتيم ميشه سقفشو ايزوگام يا كاه گل كنيم؟ گفت اره به اقاي روحي ميگيم درستش كنه براتون. اقاي روحي دو تا پسر داشت يكي مجيد يكي برات. مجيد دانش اموز دوم خود ما بود ولي برات بزرگتر بود. قرار شد اون خونه رو مرتب كنن ما بريم اونجا. روز بعد هم مدرسه مونديم. صبح روز بعد قبل رفتن به كلاس به همكارا گفتم امروز ميخوام نهار ابگوشت بار بذارم. توي كوههاي روستاي ما يه گياه كوهي هست به نام پياز كوهي. موقع جمع كردنش هم فروردينه. هر سال همون تعطيلات عيد ميريم جمع مي كنيم. پياز كوهي دقيقا شبيه همين پيازچه ها هست كه تو سبزي فروشيا ميفروشن منتهي عطر و طعمش خيلي فرق داره. اين گياه رو جمع مي كنيم خشك مي كنيم همراه با مرزه خشك. اين مخلوط چاشني اب گوشته. دو قاشق از اين چاشني رو بريزي تو ابگوشت بوش ديوونه كنندس. مادرم يه شيشه از همين پياز كوهيا رو برام گذاشته بود. هنوز وسايلمون تو دفتر مدرسه بود. قبل ساعت 8 ابگوشت رو بار گذاشتم رفتيم كلاس. زنگ تفريح كه خورد رفتم دو سه قاشق از همين پيازا رو ريختم تو ابگوشت رفتيم فوتبال. ساعتاي كلاسيمون اينجوري بود كه 8 ميرفتيم كلاس تا 9 و نيم. 9 و نيم زنگ تفريح بود تا 10. 10 ميرفتيم كلاس تا 11 و نيم. 11 و نيم تعطيل ميكرديم تا 2. باز 2 ميرفتيم كلاس تا 3 و نيم. زنگ تفريحامون نيم ساعتي بود روزايي هم كه فوتبال بازي مي كرديم زنگ تفريح يك ساعتي مي شد. از اون ور تا 12 مدرسه بوديم. داشتيم فوتبال بازي مي كرديم كه بوي ابگوشته بلند شد. يه بويي تو سالن و كلاسا پيچيده بود كه بچه ها هي ميرفتن تو دفتر سرك مي كشيدن ببينن چيه؟ رفتيم كلاس ولي اونقدر بوي ابگوشت تو كلاسا پيچيده بود كه نميشد درس بدي. دور و بر مدرسه مون خونه نبود چون مدرسه داخل زمين كشاورزي بود ولي رو به روي مدرسه خونه اقاي عليپور بود. يه چوب بري هم داشت دقيقا رو به روي مدرسه. بوي ابگوشت تا مغازه اقاي عليپور رفته بود. جاتون خالي ابگوشته رو خورديم بعدش وسايلو جمع كرديم كه ببريم خونه اقاي روحي. همون ابگوشته شد بلاي جون ما چون دو سال اونجا بودم همكارا دست به اشپزي نميزدن اشپزي كلا افتاد گردن من. بعد ظهر كه تموم شد وسايل رو داديم به بچه ها هر كدوم يه تيكه رو برداشتن رفتن بالا گذاشتن تو خونه. خونه رو مرتب كرديم تازه فهميديم خونه اقاي روحي شير اب نداره. روستاي پلگرد اون موقع لوله كشي بود منتهي از سر چشمه لوله كشيده بودن به داخل روستا. خونه هاي پايين دره هميشه اب داشتن ولي خونه هايي كه در ارتفاع بودن فشار اب بهشون نميرسيد. خونه ما اصلا شير اب نداشت. يه دونه شيلنگ رو كشيده بودن اونم از زير خاك فقط سر شيلنگ از زمين بيرون بود هيچ موقع هم اب نمي اومد. فقط بعضي وقتا صبح كه بيدار ميشديم ميديدم نصف شب يه خورده اب اومده رفته خونه همسايه پاييني. مظفر گفت مهم نيست 2-3 تا دبه مياريم اب مي كنيم چون مدرسه هميشه اب داشت از مدرسه تا خونه ما هم يه 200- 300 متر بيشتر نبود. خلاصه ساكن شديم خونه اقاي روحي. رياضي - علوم و حرفه با من بود يعني كل هفته درس داشتم. مظفر هم درساي علوم اجتماعي و ادبيات رو درس ميداد مجيد جوادي هم درساي زبان ديني عربي و اين چيزا. بذارين يه يادي هم بكنم از دانش اموزام تا جايي كه يادم مياد. شايد يكيشون الان معلم علوم باشه و عضو همين كانال بعيد نيست.