Get Mystery Box with random crypto!

🎤🖊🎬🎥متن نوحه با سبک🖊🎤🎬🎥

لوگوی کانال تلگرام adasmosavoicm12 — 🎤🖊🎬🎥متن نوحه با سبک🖊🎤🎬🎥 م
لوگوی کانال تلگرام adasmosavoicm12 — 🎤🖊🎬🎥متن نوحه با سبک🖊🎤🎬🎥
آدرس کانال: @adasmosavoicm12
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 237
توضیحات از کانال

اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ
التماس دعا دارم از تک تک شما مداحان
و ذاکرین امام حسین علیه السلام
🏴🏴🏴🏴

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2023-01-05 17:44:28 https://t.me/adasmosavoicm12
8 viewsالسیدالعباس الموسوی, 14:44
باز کردن / نظر دهید
2023-01-05 16:11:30 https://t.me/mnabasmosavoi




ارتباط با مدیریت
8 viewsالسیدالعباس الموسوی, edited  13:11
باز کردن / نظر دهید
2023-01-05 16:11:01 تبلغات رایگان است
8 viewsالسیدالعباس الموسوی, 13:11
باز کردن / نظر دهید
2023-01-05 16:04:23 سنگ صبور حیدری

تو فاطمه ی دیگری

.

ای محرم سرّ حسین

ای فدای تو نامادری

.

ام الشهدایی ، بانوی وفایی

با قبر غریبت تو کرب بلایی

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

اسمت به زبون همه

اومد به جای فاطمه

.

جای تو هم اومد یه روز

فاطمه کنار علقمه

.

مثل خود زهرا ام الحسنینی

سر حلقه ی وصل عباس و حسینی

.

ام البنین روح مهذب

ام البنین جان مودب

ام البنین سنگ صبور دل زینب

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

ابن امیر لو کشف

عباس شرف بن شرف

.

حرز حرم زینبه

ای امیر سپاه نجف

.

رزمنده شدم در گردان ابالفضل

عالم همه تحت فرمان ابالفضل

.

رزمنده ها لشکر سقا

مدافع خیمه ی مولا

مدافع و فدایی دختر زهرا

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

وقتی یلت از صدر زین

افتاد با صورت رو زمین

.

برداشت سرشو فاطمه

هنیئاً لکِ ام البنین

.

با فرق شکسته ، تا لحظه ی آخر

می بارید و می گفت شرمنده برادر

.

شرمنده ی مشک و علم شد

شرمنده ی اهل حرم شد

قد حسین بعد ابوالفضل تو خم شد

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا
6 viewsالسیدالعباس الموسوی, 13:04
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 21:53:41 ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند

ام البنین (س)
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم

وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین...

ام البنین کجایی بشیر خبر آورده
مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده
45 viewsالسیدالعباس الموسوی, 18:53
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 19:36:34 من فاطمه بانوی بیت مرتضایم
من همدم تنهایی شیر خدایم
من همنشین فاتح و بدر و حنینم
من مادر عباس علمدار حسینم


روزی که من همخانه گشتم با شه عشق
روزی که پایم را نهادم در ره عشق
بر درب بیت شاه مردان ایستادم
خم گشتم و بر دست زینب بوسه دادم


گفتم به زینب من کنیزم در بر تو
من نآمدم اینجا به جای مادر نو
هر چند نامم فاطمه باشد عزیزم
اما بدان بر مادرت زهرا کنیزم


من که در این دلدادگی در شور و شینم
تا زنده ام خاک کف پای حسینم
ای زینب ای بانوی از غربت غمینم
دیگر در این خانه مخوان ام البنینم



امشب مدینه می دهد بوی گل یاس
پر میزند ام البنین، مادر عباس
ام البنین بانوی بیت مرتضی بود
او روضه خوان ماجرای کربلا بود



بر طفل خود عباس داد او درس ایثار
از کودکی می گفت بر طفلش علمدار
می گفت عباسم تو که در شور و شینی
در کربلای عشق سقای حسینی

33 viewsالسیدالعباس الموسوی, 16:36
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 19:31:17 سنگ صبور حیدری

تو فاطمه ی دیگری

.

ای محرم سرّ حسین

ای فدای تو نامادری

.

ام الشهدایی ، بانوی وفایی

با قبر غریبت تو کرب بلایی

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

اسمت به زبون همه

اومد به جای فاطمه

.

جای تو هم اومد یه روز

فاطمه کنار علقمه

.

مثل خود زهرا ام الحسنینی

سر حلقه ی وصل عباس و حسینی

.

ام البنین روح مهذب

ام البنین جان مودب

ام البنین سنگ صبور دل زینب

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

ابن امیر لو کشف

عباس شرف بن شرف

.

حرز حرم زینبه

ای امیر سپاه نجف

.

رزمنده شدم در گردان ابالفضل

عالم همه تحت فرمان ابالفضل

.

رزمنده ها لشکر سقا

مدافع خیمه ی مولا

مدافع و فدایی دختر زهرا

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا

.

وقتی یلت از صدر زین

افتاد با صورت رو زمین

.

برداشت سرشو فاطمه

هنیئاً لکِ ام البنین

.

با فرق شکسته ، تا لحظه ی آخر

می بارید و می گفت شرمنده برادر

.

شرمنده ی مشک و علم شد

شرمنده ی اهل حرم شد

قد حسین بعد ابوالفضل تو خم شد

.

ام البنین همسر مولا

ام البنین یاور مولا

ام البنین مادر شیر نر مولا
23 viewsالسیدالعباس الموسوی, 16:31
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 19:25:16 من فاطمه بانوی بیت مرتضایم
من همدم تنهایی شیر خدایم
من همنشین فاتح و بدر و حنینم
من مادر عباس علمدار حسینم


روزی که من همخانه گشتم با شه عشق
روزی که پایم را نهادم در ره عشق
بر درب بیت شاه مردان ایستادم
خم گشتم و بر دست زینب بوسه دادم


گفتم به زینب من کنیزم در بر تو
من نآمدم اینجا به جای مادر نو
هر چند نامم فاطمه باشد عزیزم
اما بدان بر مادرت زهرا کنیزم


من که در این دلدادگی در شور و شینم
تا زنده ام خاک کف پای حسینم
ای زینب ای بانوی از غربت غمینم
دیگر در این خانه مخوان ام البنینم



امشب مدینه می دهد بوی گل یاس
پر میزند ام البنین، مادر عباس
ام البنین بانوی بیت مرتضی بود
او روضه خوان ماجرای کربلا بود



بر طفل خود عباس داد او درس ایثار
از کودکی می گفت بر طفلش علمدار
می گفت عباسم تو که در شور و شینی
در کربلای عشق سقای حسینی

https://t.me/adasmosavoicm12
16 viewsالسیدالعباس الموسوی, edited  16:25
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 19:00:53 متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)

 

بسته ام احرام خون تلبیه ام زمزمه
زمزم من تشنگى، کعبه ى من علقمه

حضرت زهرا قبول کرده به فرزندى ام
زاده اى ام البین شد پسر فاطمه!

 

یکدفعه دید یکى در علقمه داه مى گه دادش! جگر حسین آتیش گرفت…
آخر یک روز صدا زد: عباسم! مگر من برادرت نیستم؟ چرا به من داداش نمى گى؟! سرش پائین است مقابل ابى عبدالله. خداى ادب است عباس. بغض کرد، خجالت کشید عرق شرم به پیشانیش نشست…
آقا جان! سیدى و مولاى! من کجا، شما کجا؟! مادر شما فاطمه(س)… مادر من کنیز فاطمه (س)!
مادرم گفته غلامت باشم… آقا جان! دستور باشه به چشم! اما: مادرم گفته غلامت باشم خودم درگه مامت باشم
به احترام مادرش ابى عبدالله چیزى نمى گفت. آخه این مادر، کسى است که وقتى وارد خانه ى حضرت امیر شد – اسمش «فاطمه ى کلابیه» بوده – آقا دید بغض کرده فاطمه ى کلابیه… عرضه داشت: آقا جان یه خواهش ازتون دارم… این خواهش خیلى مهمه! جا داشت امیر المؤمنین یاد حضرت زهرا سلام الله علیها بیفته! چون پیغمبر به فاطمه فرموده بود چیزى از على نخواد مبادا یه وقت على نتونه و خجالت بکشه. فاطمه هم سعى مى کرد چیزى از على نخواد… اما فاطمه کلابیه همون روزاى اول گفت: آقاجان! یه خواهش ازتون دارم… خوب فاطمه ى کلابیه باید سائل درگاه على باشه! همه ى عالم سائل درگاه على اند…
امیر المؤمنین فرمود: بگو! عرضه داشت: آقاجان! مى شه خواهش کنم دیگه به من فاطمه نگید…
امیر المؤمنین بغض کرد – یاد زهراى مرضیه – فرمود: این اسم به این قشنگى! چطور؟! عرضه داشت: افتخارم اینه همنام دختر پیغمبرم اما اینجا خونه ى دختر پیغمبره! شما که به من مى گى فاطمه، من از زینب، خجالت مى کشم! مى ترسم زینب، غصه دار بشه! من کنیز فاطمه ام!
امیرالمؤمنین وقتى این اظهار و ابراز همدردى رو که شنید خیلى خوشحال کرد و دعا کرد براى همسرش. فرمود حالا که اینجوره دیگه بهت مى گم «ام البنین»؛ گفت: آقا جان! ام البنین یعنى مادر پسران؛ من که هنوز فرزندى ندارم؟ فرمود: صبر کن! خدا چهار تا پسر بهت مى ده؛ تو این چهار تا پسر، یه گلى سرسبده!…
همچین که عباس را داد دست آقا، دید امیرالمؤمنین گریه مى کنه و دستهاى عباس رو مى بوسه…گاهى دست رو مى بوسه گاهى مچ دست شو مى بوسه گاهى چشم ها شو…
این حالت رو دید غصه دار شد… آقا جان فرزند من مگه عیبى داره؟ فرمود نه! ام البنین این بچه – به قول ما – گله! اگه مى بینى دستا شو مى بوسم سرى داره، این بچه ات فدایى حسینمه! این فرزندت علمدار حسین منه! اینجاها رو که مى بوسیدم جاى شمشیر بود. یه روزى این دستارو مى برن این فرق، شکافته مى شه…
اینقدر خوشحال شد که شنید فرزندش فدایى زینب و حسینه. قنداقه شو برداشت دور حسین مى گردونه… زبان ساده بخونم:

 

من بلاگردون تو    چون من قربون تو

عباس جان!

الا مادر به قربون جمالت    رخ چون بدر و ابروى هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپارى   گل ام البنین! شیرم حلالت!

https://t.me/adasmosavoicm12
14 viewsالسیدالعباس الموسوی, edited  16:00
باز کردن / نظر دهید
2023-01-04 15:24:32 عالی
16 viewsالسیدالعباس الموسوی, 12:24
باز کردن / نظر دهید