Get Mystery Box with random crypto!

فضای ذهن که پر از فرودگاه استانبول شد همه آنچه می دیدم پر از ز | محمدآقازاده

فضای ذهن که پر از فرودگاه استانبول شد همه آنچه می دیدم پر از زیبایی شد ، خیابانهای شهر ، مردم ، مکان های تاریخی ، پارک ، دریا ، کشتی ها ، غدا خوردن برای من یک نیاز جسمانی برای زنده بودن است ولی در این شهر هر چه می خوردم لذیذ و خوشمزه بودند ، پیاده روی طولانی اصلا خسته ام نمی کردند ، دستهایم نمی لرزیدند ، حتی تصویر شاپور برادرم پر از خاطرات شیرین شد ، چرا اینهمه لذت و سرمستی در من شکل گرفتم ، منی که تمام زندگی ام از سنگ فرش تلخی پوشانده شده است ،این سفر یک استثنا بود پر از شاد زیستن، چرا ؟! دلایل اش را به شما می گویم ، چون بعد از چند ماه دوری از سهیل و سینا دو پسرم آنها را دیدم ، در آغوش شان در غم برادر گریستم و آرام شدم، از چشمه مهربانی شان سیرابم کردند ، جهان با آنها برایم همیشه زیباست ، همین حس را همسرم هم داشت و خود آنها ، وقتی هنگام خداحافظی پر از بغض شدند من هم گریستم ، معجزه دوست داشتن بزرگترین راز خوشبختی انسان است ، آنها به برلین بر گشتند تا با سینما در یک مرکز دانشگاهی زندگی کنند و اندوه و شادی جهان را بتدریج در این مدیوم بزرگ معنا کنند ، کاری که می توانستند در کشورشان انجام دهند ولی نگذاشتند انجام دهند ، چرا که باندهای مافیایی تباه از سینمای انسانی و متفاوت می هراسند و راهش را سد می کنند و من به تهران برگشتم تا در چهره جوانهای که غم فردا را دارند درد ، تلخی و رنج دیر پایم را باز یابم همراه با دلتنگی برای سهیل و سینا که از جانم بیشتر دوست شان دارم
@aghazadehmohammad
https://www.instagram.com/p/Cc7lDxpKUcc/?igshid=MDJmNzVkMjY=