2021-12-02 08:59:40
یک روز یه مردی که خسته شده بود از کار زیاد.
عصبی میشه و میگه :
خدایا چرا زنها بخوابن ،
ما مثل خر کارکنیم ...!!
بیا خوبی کن در حق ما و من بشم زن و زنم بشه مرد...!
خلاصه میگذره و یه روز ؛
مرده از خواب بیدار میشه میبینه زن شده و زنشم مرد شده!!
قند تو دلش آب میشه و به زنه میگه:
تو برو سرکار ،کارهای خونه بامن ...
از اون به بعد مَرده بچه میبرده مدرسه،
شبا تاصب بچه داری ونخوابی ، ظرف میشسته، غذا می پخته، لباس اتو میکرده، دستشویی و حموم رو میشسته ،
نمی تونسته هرجا ک دلش میخاد بره ......
خلاصه ...
میگه : خدایا غلط کردم میخوام همون مرد باشم، زن بودن خیلی سختره...!
شب میخوابه و صبح بیدار میشه
میبینه هنوز زنه ؛
میگه :خدایا من که گفتم غلط کردم
چرا هنوز زن هستم...؟؟؟
ندا آمد:حرف نزن ...
باید 9 ماه صبر کنی،حامله ای..حامله!!
حقش بود ؛ اخی دلم خنک شد
خانوما کپی اجباري
74 viewsAli, 05:59