Get Mystery Box with random crypto!

آبله کوبی، خلافِ مشیت الهی...! علی مرادی مراغه ای @Ali_Moradi | * تاریخ تحلیلی ایران*

آبله کوبی، خلافِ مشیت الهی...!
علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
«آبله» یکی از مرگ ‌آورترین بیماریها بوده بقول دکتر پولاک پزشک ناصرالدین شاه «آبله یا جدری باعث مرگ ‌و میر فراوان کودکان و در نتیجه در تقلیل جمعیت سهم اصلی و اساسی دارد».

کشف ادوارد جنر یعنی مقابله با آبله، وقتی به ایران آمد مدت زیادی، جهل و خرافات مانع پیشرفت آن شد.
مقابله با آبله را ابتدا پزشکان انگلیسی از استانبول آورده در تهران در سفارت انگلیس شروع کردند و در عرض یک ماه، سیصد طفل را آبله کوبی کردند، زنان با کودکان خود در سفارت صف کشیده بودند.
اما مخالفین در شهر شایعه کردند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود!
مخالفان، فراشان شاهی را به درِ سفارت فرستادند و آنان هر زنی را که برای آبله کوبی می آمدند جلوگیری میکردند، بهانه اشان این بود که پدران باید اطفال را بیاورند نه مادران. همین باعث کاهش مراجعین شد.
(مجله یادگار - سال چهارم - شماره 3 - آبان 1326.ص69)

در سال1234محمدعلی میرزا دولتشاه، والی کرمانشاه نیز شخصی ارامنه بنام آوانس مرادیان را مامور تلقیح آبله به مردم کرمانشاه کرد. وی مردمِ شهرهای همدان، تهران، کاشان، اصفهان و جلفا را مایه‌کوبی کرد اما خرافات مردم، همواره سد راه او بود مخالفان می گفتند:
«تلقیح یک نوع مبارزه با خواست خدواند و تقدیر الهی است»!
در روزنامه وقایع اتفاقیه این خبر آمده:
«در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض میشود و اکثری را هلاک میکند یا کور و معیوب می شوند اشخاصی که در کودکی این آبله را بیرون نمی آورند در بزرگسالی بیرون می آورند و بهلاکت می رسند...اطبا، چاره این ناخوشی را اینطور یافته اند که در طفولیت از گاو آبله برمیدارند و به طفل می کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می آورد و بی زحمت خوب میشود اولیای دولت کسانی برای یاد گرفتن این شریف گماشته اند که بعد از آموختن بجمیع ممالک محروسه مامور نمایند که هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله شان را بکوبند و از تشویش و هلاکت و عیب آسوده کردند»
(وقایع اتفاقیه شماره سوم مورخه جمعه19ربیع الثانی1267)
کار خوب پیش نمی رفت، مردم وحشت داشتند بطوریکه در عرض 28 روز از ماه ربیع الاول سال1267فقط 330نفر زیر آبله کوبی رفتند.
(همان، شماره 4 مورخه جمعه2 ربیع الاول سال1267)
به امیرکبیر خبر دادند مردم نمی خواهند واکسن بزنند، امیر فرمان داد هر فردی که حاضر نشود، آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه دهد. طفلکی فکر می کرد با ضرب و زور می توان حریف خرافات شد! روزنامه وقایع اتفاقیه مینویسد:
«چون که منظور امنای دولت علیه در تعیین نمودن اطبا و غیره به جهت آبله کوبی در کل شهرهای ایران این بود که ناخوشی آبله در این ولایت کم کرده و بلکه از تفضلات الهی این بلیه در این دولت علیه به سبب مواظبت صاحبان اطفال و اطبای آبله کوب، به طور آسان و خوب بالمره رفع شود و قرار گذاشته‌اند که اگر کسی بچه خود را آبله نکوبد، مورد مواخذه دیوانیان بشود...»
و عجیب اینکه برخی که پول داشتند، حاضر شدند پنج تومان جریمه را بدهند اما از آبله کوبی نکنند!. و بسیاری دیگر در هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند...
جهل مردم باعث شد در کل تهران و روستاهای پیرامون آن تنها ۳۳۰ تن آبله کوبی گردند!

روایت کتاب آگهی شهان در این مورد بسیار تلخ و باورنکردنی است:
«روزی پاره دوزی را که طفلش به آبله مرده بودند آوردند. امیر گفت ما که آبله کوب مجانی فرستاده ایم. گفت ندانستم.فرمود پنج تومان جرم دهد گفت ندارم دست در جیب کرد پول باو داد و فرمود بصندوق جریمه بده حکم برنمیگردد، چنان کرد، چند دقیقه بقالی را آوردند که طفلش مرده بود با او نیز همین مقاوله و همان معامله شد پس از رفتن آن دو فقیر، امیر مانند زن جوان مرده زار زار گریست، در آن حال میرزا آقاخان رسیده سبب گریه پرسید امیر گفت: خبر مرگ دو اولادم را آورده اند، میرزا آقاخان متوحش شد که میرزا احمدخان پسر امیر مرده، ملازمان به او گفتند: دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از آبله مرده ...
میرزا آقاخان جسورانه گفت: این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟!.
امیر گفت: تمام ایرانی ها اولاد حقیقی منند و من می خواهم نسل ایرانی چندان شود که زمین را فرا گیرد چرا باید جاهل باشند که بر اثر آبله نکوبیدن بمیرند؟»
(بنگرید به: کتاب آگهی شهان...صص50-51)
https://s6.uupload.ir/files/1_uqg5.jpg