Get Mystery Box with random crypto!

بیتابی بانوان حرم پس از آگاهی از شهادت حضرت امام حسین(علیه الس | اطلاع رسانی مقالات پژوهشی حرم مطهر حضرت امام حسین علیه السلام

بیتابی بانوان حرم پس از آگاهی از شهادت حضرت امام حسین(علیه السّلام)

روز دوّم محرّم به سرزمين كربلا رسيدند چون به آنجا رسيدند؛ حضرت فرمودند: نام اين زمين چيست‌؟ عرض شد كربلا، فرمودند: بار الها من از اندوه و بلا به تو پناهنده‌ می برم سپس فرمودند: اينجا سرزمين اندوه و بلا است و فرمودند: فرود آیيد كه بارانداز و قتلگاه و مدفن ما همین جاست. جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همين را به من خبر دادند پس جملگی فرود آمدند. حرّ و سربازانش در سمت ديگرى فرود آمدند حضرت امام حسين (عليه السّلام) نشستند و به اصلاح شمشير خود پرداختند و در ضمن اشعارى بدين مضمون مي خواندند:
اى چرخ اف در دوستى بادت كه خواهى بـيـنى بهر صبحى و در هر شامگاهى
آغـشـتـه در خـون از هوا خواهى و يارى ويـن چرخ نبود قانـع از گل بر گياهى
هر زنده ‌اى بــايـد بـه پـيـمايـد ره مـن گيتى ندارد غير از اين رسمىّ‌ و راهى
حالى كـه نـزديك است وقت كوچ كردن جـز بارگـــاه عزّتش نبود پنـاهـى

راوى گفت: حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشعار را شنيد؛ گفت: برادرم، كسى اين سخن را مي گويد كه به كشته شدن خويش يقين كرده باشد. فرمودند: آرى خواهرم، حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: آه چه مصيبتى، حسين خبر مرگ خود را به من مي دهد.
راوى گفت: زنان همه گريان شدند و به صورتهاى خود سيلى مي زدند و گريبانها چاك كردند، امّ‌ كلثوم فرياد مي زد: اى واى يا محمّد، اى واى يا على، اى واى مادر، اى واى برادر، اى واى حسين اى واى از بيچارگى كه پس از تو در پيش داريم اى ابا عبد اللّه.
راوى گويد: حضرت امام حسين (علیه السّلام) خواهر را تسلّى داد و گفت: خواهرم، تو به وعده‌ هاى الهى دلگرم باش كه ساكنين آسمانها همه فانى گردند و اهل زمين همه مى ‌ميرند و همۀ مخلوقات جهان هستى راه نيستى مى‌ پيمايند سپس فرمودند: خواهرم امّ‌ كلثوم و تو اى زينب و تو اى فاطمه و تو اى رباب توجّه كنيد، من كه كشته شدم گريبان چاك مزنيد و صورت به ناخن مخراشيد و سخنان بيهوده بر زبان مياوريد.


به روايت ديگر حضرت زینب (سلام الله علیها) كه در گوشه ‌اى با زنان و دختران حرم نشسته بود همين كه مضمون ابیات را شنيد بدون نقاب و دامن كشان بيرون شد و همى آمد تا نزد برادر رسيد و گفت: آه چه مصيبتى اى كاش مرگ به اين زندگى من پايان مي داد امروز احساس مي كنم كه مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن را از دست داده ‌ام اى يادگار گذشتگان و پناه بازماندگان، حضرت امام حسین (علیه السّلام) نگاهى به خواهر كردند و فرمودند: خواهرم دامن شكيبائى را شيطان از دستت نگيرد حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: پدر و مادرم به قربانت، راستى به همين زودى كشته مي شوى‌؟ اى من به فدايت، گريه راه گلوى حضرت امام حسین(علیه السّلام) را گرفت و چشمهایشان پر از اشك شد و سپس فرمودند: اگر مرغ قطا را به حال خود مي گذاشتند در آشيانۀ خود مي خوابيد. حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: وا ويلا، تو به ظلم و ستم كشته مي شوى‌؟ اين زخم بر دل زينب عميقتر و تحمّلش سخت‌تر است اين بگفت و گريبان چاك زد و بيهوش بر روى زمين افتاد، حضرت امام حسين (علیه السّلام) برخاستند و آب بر سر و صورت حضرت زینب (سلام الله علیها) بيفشاندند تا حضرت زینب (سلام الله علیها) به هوش آمد سپس تا آنجا كه مي توانستند او را تسلي دادند و مصيبتهاى پدر و مادر و جدّش را ياد آور شد.

آهی سوزان بر مزار شهیدان، صفحه 84 - 80

https://imamhussain.org/persian/encyclopedia/27401
https://t.me/Articles_Hussainy