Get Mystery Box with random crypto!

جامانده از قافله قسمت دوم حال در حوزه ی انتخابات افرادی آمده | " ایمضا "

جامانده از قافله

قسمت دوم

حال در حوزه ی انتخابات افرادی آمده اند و با نام تحریم انتخابات حرکت را بایکوت میکنند و بجای اینکه گوشه ای از این میدان جنگ سیاسی را بدست گرفته و دیگران را، مجبور به توجه به خود، بکنند ما را از میدان خارج کرده و به نیروهای اقماری بدل کرده اند و بجای اینکه خود کاندیدا شوند و تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز کنند و شعارهای خود را ملی کنند و خود تبدیل به محور شوند نشسته اند و میگویند که: ما به شما رای نمیدهیم !!!!
بنده این شیوه را خودکشی میدانم؛ مگر من چه کم و کسری از عارف ها و تاج زاده ها و سعید محمد ها دارم که آنها کاندیدا شوند و منم رای دهنده یا تحریم کننده، آیا به درجه ی خفت این موضع گیری اندیشیده ایم؟؟؟
پدران ما در قاموس نادر شاه ها و آقامحمد خان ها و سلجوقیان نفس های دنیا را حبس کردند حالا چه شده است که ما مثل کودکان قهرو نشستیم در گوشه ای و گریه کنان میگیم که: من به تو رای نخواهم داد!!!!
در میدان انتخاباتی امروز ایران، تمامی میدان دارها افرادی هستند که از بزرگترین درد ایران آگاه هستند ولی بدستور لندن این درد را بایکوت کرده اند و آن درد چیزی نیست جز فدرالیزم، حال که لندن تصمیم میگیرد کلمه ی فدرالیزم در بزرگترین میدان سیاسی ایران بایکوت شود چه کسانی باید گلوی خود را در این میدان برای فدرالیزم پاره کنند؟ وقتی ما با گوشه نشینی خود میدان تبلیغات را در اختیار شوونیزم قرار میدهیم آیا این، ظلم به کلمه ی فدرالیزم و خیانت به حرکت ملی و خدمت به شوونیزم بریتانیایی نیست؟
آیا مسئولیت سیاسی دکتر طیف حسنی فقط در هشت سال زندان خلاصه میشد و او باید بعد از این زندان بنشیند و مثل جوانان ۱۴ ساله ی ما شعار دهد؟
وظیفه ی عباس لسانی فقط زندان کشیدن است؟
وظیفه ی فرشی همینقدر بود؟ پس ما در میدانهای بزرگ و میادین جنگ سیاسی که رقبا دارند وزن کشی میکنند چه کسانی را باید بفرستیم؟ کدام تریبون برای ما از این تریبون بهتر است برای رساندن فریادمان به گوش جهانیان؟
دوستان عزیزم!!!!
تحریم بسیار راحت است و تحریم میکنیم و میرویم در گوشه ای مینشینیم و اکثریت مردممان هم از ترس غیر واقعی قطع یارانه و مواردی مشابه میروند به یکی رای میدهند و یکی هم انتخاب میشود و جمهوری اسلامی هم دیگر نیازی به بحث مشروعیت ندارد، ولی این کار از نظر بنده به مثابه این است که یک فرمانده، نیروهایش را خلع سلاح کند و دشمن بیاید در حوزه ی استحفاظی او به مانوور بپردازد... با عقب نشینی ما اتفاقی نمی افتد ولی تبریز و دیگر شهرهای بزرگ ما، در نبود ما، میدان مانور پان ایرانیستها خواهد بود...
خیلی از افراد حاضر در صحنه، مثل ما امیدی به تایید صلاحیت ندارند ولی از میدان استفاده ی لازم را میبرند؛ پس بیایید بجای اینکه اسم زندانیان و فعالین سیاسی و نخبه گان خود را دزدکی در دیوارهای مخروبه بنویسیم آنها را در قامت کاندیداهای ریاست جمهوری یک مملکت مطرح و به اطلاع جهان برسانیم...
جنبش ما باید امسال دهها کاندیدا برای ریاست جمهوری مطرح کند... دوستان ما نه سابقه ی اختلاس دارند، نه دزدی و کلاهبرداری و نه آدمکشی و نه چیزهای دیگر، ولذا ما باید حضور داشته باشیم... وکلای زندانیان سیاسی ما باید زندانیان مان را کاندیدا کنند حتی اگر آنها شرایط عمومی مثل سواد و شرایط سنی را نداشته باشند... اکثر فعالین ما باید با شعارهای ملی مان وارد گود شوند، جناب گونئیلی ها و راشدی ها بجای نوشتن چند سطر بیانیه در میدان بزرگی چون ریاست جمهوری، باید کاندیدا شوند و جلسات شان را با شعارهای ملی برگزار کنند؛ ما امروزه میدان مانووری داریم که با تامین امنیت آن توسط خود حاکمیت بهترین میدان برای فعالیت ماست و ما باید این عرصه را برای دشمن پان ایرانیستی تنگ کنیم و این میدان مبارزه برای ما تمرین کارهای بزرگ خواهد بود وگرنه در خانه نشستن و با گوشی پست به دیگران فرستادن کار چندان سختی نیست ولی برای میدان داری، مرد میدان لازم است که ما داریم فقط اندکی باید اعتماد به نفس هایمان را بالا ببریم...!!!
بیایید از قافله ی سیاست عقب نمانیم

1400/2/9

ع.ا. شهبازی

@az_imza