Get Mystery Box with random crypto!

برفی‌ترین آغوش

لوگوی کانال تلگرام barfitarinaghosh — برفی‌ترین آغوش ب
لوگوی کانال تلگرام barfitarinaghosh — برفی‌ترین آغوش
آدرس کانال: @barfitarinaghosh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 154
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین:
@MJalilMozaffari

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2021-10-18 09:22:23 #رباعی

با رفتن تو غروبِ آدینه شکست
مهتاب شکست, آب و آیینه شکسته
تنها نه دلِ شکستهٔ من ای وای...!
یک‌عالمه دل درونِ این سینه شکست

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
290 views06:22
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 23:13:46 #رباعی

یک لالهٔ رُسته در صحاری بودم
آوارهٔ دشتِ بی‌قراری بودم
بغض غزلی ز شاعری وامانده
در حنجرهٔ سرخ قناری بودم

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
861 viewsedited  20:13
باز کردن / نظر دهید
2021-09-18 18:18:49 #رباعی

اغواگرِ کوچهٔ گناهی که تویی
شاعرکشِ شوخِ دل‌سیاهی که تویی
یک زائر تشنهٔ تباهی که منم
یک راه به سویِ اشتباهی که تویی

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
930 views15:18
باز کردن / نظر دهید
2021-08-23 20:46:54 #غزل

چنان از روزگار خویش دلگیرند شاعرها
که با هر واژه‌ای صد بار می‌میرند شاعرها

دو بالِ تیزپروازِ خیال‌انگیز دارند و
به کنجِ خلوت خود پا به زنجیرند شاعرها

چنان از واژه معنا می‌کشند این قومِ افسونگر
در علم کیمیا انگار اکسیرند شاعرها

تو گویی از دلِ افسانه‌‌های دور می‌آیند
تو گویی بازتابی از اساطیرند شاعرها

چه می‌بینند در آئینه‌های مات و زنگاری؟
که شب تا صبح با آئینه درگیرند شاعرها

به جایِ خون جنون جاری‌ست در رگاهایشان، آری
مرو نردیکتر، هیهات! واگیرند شاعرها

در آن شهری که کسب و کار مردم ننگ و بدنامی‌ست
ز رسوایی من تلمیح می‌گیرند شاعرها

بهار 1400
#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
983 views17:46
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 13:02:52 #غزل

به چالش می‌کشد شب را سکوتِ سرد و سنگینم
به جز دیدارِ تو چیزی نخواهد داد تسکینم

سراغ از من نمی‌گیرد کسی، حتی به دلجویی
به دیدارم بیا، ای عشق ای همزادِ غمگینم

به زیر سایۀ خود می‌نشینم تلخ، تاریکان
و از شاخ درختِ بی‌برم هی درد می‌چینم

نه سودایی به سر دارم که از این شهر بگریزم
نه جایی کورسویی یا امیدی خُرد می‌بینم

نه چون یعقوب تسکینی ز بویِ پیرهن دارم
نه چون خسرو سعادت‌مند از دیدارِ شیرینم

سکوتِ خاورانم در شبی تاریک و بهتانی
چو ویس آسیمه دنبالِ نشانی‌هایِ رامینم

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
1.1K views10:02
باز کردن / نظر دهید
2021-07-14 09:32:08 #غزل

حالم گرفته است زمانی که نیستی
در بسته‌ام به روی جهانی که نیستی

تردید باد در شب عریانی درخت
با گوشه گوشه جامه درانی که نیستی

با من سخن به هیچ زبانی نگفته‌ای
من می‌سرایمت به زبانی که نیستی

افتاده ماه از نفس و سایه‌های غم
لم داده‌اند برِ خفقانی که نیستی

با من بگو چگونه بیایم به روی بام
در شام آخر رمضانی که نیستی

ای آرزوی کهنۀ در دفتر خیال
آیا هنوز هم تو همانی که نیستی؟

بهار ١٤٠٠
#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
945 viewsedited  06:32
باز کردن / نظر دهید
2021-06-02 17:47:19 پیشکش به شاعر هم‌روزگار، علی‌اکبر یاغی تبار

#غزل

سرودی بر لب بادیم در گوشِ اقاقی‌ها
که می‌خواندندمان در خلوتِ خود کوچه‌باغی‌ها

شراب کهنه‌ای بودیم با دُردِ ملال و دَرد
که ما را جز به قلّاشان نمی‌دادند ساقی‌ها

گهی مانند جبریّون نهاده سر به هر حکمی
گهی هم باده نوشیدیم از تاکِ رواقی‌ها

نفهمیدند با فانوسِ ما بیدار شد از خواب
جهانِ تیره‌روزی‌ها و شهرِ بی‌چراغی‌ها

گریبان در گرو بودیم و زخمی از کس و ناکس
گریبانِ چه‌کَس گیریم در یوم‌التلاقی‌ها

«هوس کردیم با تریاک و بنگ و باده بنشینیم»*
که شاید راهمان دادند در دنیایِ یاغی‌ها

_____________

*هوس کردم که با تریاک و بنگ و باده بنشینم
مصراعی از علی‌اکبر یاغی‌تبار

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
822 views14:47
باز کردن / نظر دهید
2021-05-24 23:32:14 #غزل

رُزِ سیاه بیاور، بهار می‌آید
سوار مرده و ردّ ِ غبار می‌آید

کسی که رفت کمی شادی آورد با خود
سیاه‌جامه به تن، سوگوار می‌آید

زبان سرخ و سری سبز داشت، سودایی
برآستانِ سحر سر به دار می‌آید

هزار سال زمستان، هزار سال خزان
بگو بگو پس کی نوبهار می‌آید

چهل بهار نشسته به بام بومی شوم
صداش سال به سال آزگار می‌آید

امید مرده ولی گوش کن از آیینه
صدای روشن آیینه دار می‌آید

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
742 views20:32
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 22:59:01 #غزل

اجاقی سرد در دل مردگی‌های زمستانم
اسیر و زخم‌ناک روزهای تلخ آبانم

کسی جز گریه نشنید از غزل‌های سیاه من
صدای ناله های ناودان در روز بارانم

نمی‌روید ز خاکم جز گیاهِ هرزه‌نالی‌ها
شبیهِ بغض کوری در گلویِ خشک گلدانم

قرار این بود از مویت، رهایی را بیاموزم
چه دانستم که در هر پیچ و هر تابش به زندانم

ببین در حال خاموشی‌ست فانوس غزل‌هایم
ز بس در گیرودارِ عشق‌بازی‌های پنهانم

تماشای تو گر درمان بیماریم باشد هم
به دیدارم نخواهی آمد این را خوب می‌دانم

ببین در خط پایانم، بگو با من که آخر کی!
به سامان می‌رسد این روزگار نابسامانم؟

#محمدجلیل_مظفری

http://t.me/barfitarinaghosh
723 viewsedited  19:59
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 23:32:02 شبِ بارانیِ بهار آمد
با تبِ تندِ انتظار آمد
دشت در دشت لاله‌کار آمد
با غمِ لاله‌ها کنار آمد

گویی از دودمان باران بود

در مسیر سکوت و تنهایی
فارغ از ننگ و نام و رسوایی
غرقِ شور و جنونِ لیلایی
طالعش شعر بود و شیدایی

«آتش از آهِ او نمایان بود»*

واژه آغاز شور و حیرانی‌ست
و غزل ابتدایِ ویرانی‌ست
شعر زخمی عمیق و پنهانی‌ست
شاعری آخرش پریشانی‌ست

سال تا سال او زمستان بود

از دل درد زاده بود اما
دل به آیینه داده بود اما
دست دردست جاده بود اما
چون درخت ایستاده بود اما

سال‌ها در حصار طوفان بود


در سراپردۀ فسون و فریب
ماند در منتهای گندم و‌سیب
رفت تا لحظه‌های ناب و نجیب
قصه‌پرداز روزهای غریب

در دلش رازهای پنهان بود

________________________
*مصرعی از #بیدل_دهلوی با فعل شد

http://t.me/barfitarinaghosh
829 views20:32
باز کردن / نظر دهید