برای «آرتور مورگان» شخصیتِ عزیزِ بازیِ «رد دد ردمشنِ ۲» و همهی یاغیهای با شرافت! Only those who will risk going too far can possibly find out how far one can go. «T.S. Eliot» اسبِ تنهای قهوهای، در باد میدود؛ میشود پران یالش میدود با دویدنی با دو میدود بادِ سرد دنبالش اسبِ تنهای قهوهای هرگز سیر از سفرهی سفر نشده شیهه، اسبانه میکشد در دشت زیرِ بارِ درشکه خر نشده میرود راهِ سُمشناسش را فارغ از بارِ تن شکن شده است زیرِ خورشید، رنگِ یال و دمش سرخِ مایل به پر زدن شده است پشتِ او جای زین نشد هرگز زین و زآن در عبورِ تا ابد است حرفش این بود و تو نفهمیدی↓ که: «نجابت برای اسب بد است» ـ□ اسبیاما نه قهوهای نه رها! یونجهای رنگِ دلبخواهِ تو است یونجَویدن درشکه رُشکیدن ماندن از راه، ختمِ راهِ تو است صاحبانِ درشکههای درشت بر تنت داغ، از «نجیب» زدند با همین یک صفت خرت کردند سکههای طلا به جیب زدند اسبِ عصارِ دورِ باطلها! مثلِ قاطر به آخورت بستند آنچنان ننگِ نان به تنگت بود تا که آخِر به آخورت بستند اسبِ عصارِ گردنش افسار افسری را چگونه درک کند؟ تا که مقصودِ آخرش یونجهست آخورش را چگونه ترک کند؟ تو که عمریست سر به آخوری و↓ میخوری، از چه سر در آوردی؟ ما که رفتیم، پر در آوردیم تو نشستی و خر در آوردی بی که راهت به مقصدی برسد همهی عمر سر به راه شدی خر شدی با طنابِ آدمها گرمِ تبلیغِ راه و چاه شدی قاطرِ سر به راه کی فهمید که سفید و سیاه یعنی چه؟ اسبِ بیراهه رفته میداند معنیِ راه و چاه یعنی چه عمرِ تو جز حرامِ کاه نشد هیچ چیزی چنین تباه نشد روی قبرت نوشته خواهد شد «سر به راهی که رو به راه نشد» «حمید زارعیِ مرودشت» ـ @berkeye_kohan ـ معنای جملهی «تی اس الیوت»: تنها، کسانی که خطرِ رد شدن از حدود را میپذیرند، میفهمند که تا چه حد میتوان پیشرفت. 272 viewsحمید زارعیِ مرودشت, 23:15