Get Mystery Box with random crypto!

برکه‌ی کهن

لوگوی کانال تلگرام berkeye_kohan — برکه‌ی کهن ب
لوگوی کانال تلگرام berkeye_kohan — برکه‌ی کهن
آدرس کانال: @berkeye_kohan
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.10K
توضیحات از کانال

محورِ اصلیِ کانال، ادبیات است و روانشناسی و تجاربی که به عنوانِ دانش آموز، در این دو مقوله کسب می‌کنیم.
به جز متنِ کتاب‌ها، باقیِ نوشته‌ها، صرفا تفکراتی شخصی است و هیچ اصراری به صحتشان نداریم.
گردانندگان 👈
@hamid_z_marvdasht
@Cheshm_Chatr

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-13 16:16:02

نمونه‌ای از روشنیِ ذهنِ کم‌نظیرِ دکتر کاووس حسن‌لی در فضای آکادمیک


بیدل گاهی برخی از واژه‌‌ها را در معانیِ ویژه‌ای به کار می‌برَد که یا معناهای برساخته‌ی خودِ اوست یا امروزه دیگر در معانیِ گذشته‌ی خود کاربرد ندارند.

اگر باور کنیم که «الشعراء امراء الکلام» (شاعران فرمان‌روایانِ سخن‌اند)، پس آن‌ها می‌توانند آن‌گونه که می‌خواهند بر معانی کلام و ساختارِ آن فرمان‌روایی کنند. بیدل از امیرانِ مسلمِ کلام و از فرمان‌روایانِ مسلطِ سخن است. او واژه‌ها را آن‌گونه که می‌خواهد لباسِ معنا می‌پوشانَد و آن‌گونه که می‌پسندد پیوندشان می‌دهد. این‌که کسی بتواند نقش و کارکردِ بسیاری از پدیده‌ها را که ذهنِ مردم به آن خو گرفته و عادت کرده، به هم بریزد، فرو بپاشد و نقش‌های تازه برای آن‌ها بیافریند، یعنی دارای توانایی‌های ویژه است. حال اگر آفریده‌های خیالِ او را سخن‌سنجان بپسندند و برانگیخته شوند، یعنی او توانایی‌های ویژه‌تری دارد. پیداست که ذهن‌های خو گرفته به زبان‌ها و بیان‌های گذشته، ممکن است نتوانند با این زبان و بیانِ تازه پیوند بگیرند و از آن لذت ببرند.

«بیدل و افسونِ حیرت / دکتر کاووس حسن‌لی / صفحه‌ی ۲۲»



حقیقتاً این نوع نگاه، در فضای آکادمیک به شدت کم‌یاب است.

در فضای آکادمیک معمولاً مدرسان و دانش‌جویان با نگرشی بسیار متعصبانه به دستور زبان و سبک‌های گذشته نگاه می‌کنند و زبان را چون قانونی تغییرناپذیر می‌دانند و هرگونه نوآوری در زبان را گناهی نابخشودنی قلمداد می‌کنند.

به شخصه به علت همین نگرش‌ها، ترم هفتم از دانشگاه انصراف دادم و هنوز راجع به این موضوع با خیلی‌ها در فضای ادبیات درگیری و بحث دارم.

افراد بسیاری دیده‌ام که بیدل را محکوم به آشفته‌گویی می‌کنند چون دستورزبانی که آن‌ها خوانده‌اند را رعایت نمی‌کند.

تعدادی انگشت‌شمار از اساتید هستند که درک این موضوع را دارند که بزرگ همه، استادِ بی‌بدیل، رضا باطنی بود که در نهایت تأسف ایشان را از دست دادیم.

ایشان نگاهی بسیار بی‌تعصب به زبان داشتند و همواره بیان می‌کردند که زبان یک امر قراردادی بین زبان‌وران است و زبان‌شناس باید پیرو جامعه باشد نه جامعه پیرو زبان‌شناس.

اما متاسفانه جامعه‌ی امروز ما چنان مرعوب فضای آکادمیک است که فکر می‌کند هرچه را در دانشگاه می‌خواند باید اصل بشمارد.

چندی پیش در گروهی یک خانمِ مدرس دانشگاه می‌گفت بیدل دستور زبانش ایراد دارد!!! من که از خشم، تبلت به دندان می‌گزیدم، هرچه می‌گفتم زبان یک امر نسبی است این خانم که مغرور از مدرکش بود قبول نمی‌کرد و در نهایت دیوان بیدل را باز کردم و گفتم خودت پاسخی به این ابله بده که این بیت آمد:

نامِ تو بی‌تصنع درسِ کمالِ من بس
یارب مخواه از این بیش مصروفِ نحو و صرفم!

که البته آن خانم باز هم لایق درکِ این بیت نبود.

خلاصه بسیار خوشحال کننده است که اساتیدی چون دکتر حسن‌لی این درک بی‌تعصب را از زبان دارند و این نگاهِ باز را از دلِ فضای آکادمیک ارائه می‌کنند.

فضای آکادمیکی که سبک خراسانی را متر و معیار همه چیز می‌داند و به قولی تا چند «ایدر» و «ایدون» نشنوند حالشان خوب نمی‌شود.

این مسئله شاید در ظاهر بی‌اهمیت جلوه کند. اما در اصل مهم‌ترین مسئله‌ی این روزهای ادبیات ماست. ادبیاتی که هنوز شاعرانِ مقلدِ حافظ و سعدی و انوری را سایه‌‌!ای بر سرِ ادبیات می‌دانند، حال آن‌که این سایه‌!ها فقط از تابیدنِ نورِ حقیقت‌ جلوگیری می‌کنند!!!

ـ @berkeye_kohan ـ

604 viewsحمید زارعیِ مرودشت, edited  13:16
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 14:51:19

شاید بیدل نتواند همچون سعدی، حافظ، مولوی و مانندِ آن‌ها در زندگیِ عمومیِ مردمِ ما جاری باشد و هر روز دستِ دلِ آن‌ها را بگیرد و در شادی و غم همراهی‌شان کند؛ اما دستِ کم برای آشنایانِ محرمِ خود آن‌قدر جاذبه دارد که آنان را یک عمر در بُهتی هنری غرق کند و پی‌درپی شگفتیِ لذت‌بخشِ آن‌ها را برانگیزد.

«بیدل و افسونِ حیرت / دکتر کاووس حسن‌لی / صفحه‌ی ۱۶»

ـ @berkeye_kohan ـ

1.1K viewsحمید زارعیِ مرودشت, 11:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 14:33:58

باید همواره به یاد داشت که متونِ ادبیِ گذشته، در جهانی دیگر و در موقعیتی کاملا متفاوت پدید آمده‌اند؛ نمی‌توان و نباید همه‌ی پسندها و خواست‌ها و بایستگی‌های جهانِ امروز را از ادبیاتِ گذشته انتظار داشت.

هر متنی، محصولِ فرهنگیِ شرایطِ تاریخیِ زمانه‌ی خود است، اما در لابه‌لای متونِ ارزشمندِ گذشته، پیام‌های گوناگونِ انسانی و آموزه‌های فراوانِ معرفتی وجود دارد که برآمده از جان‌های زلال و روح‌های بزرگ است؛ پیام‌هایی که خصلتِ همه‌مکانی و همه‌زمانی دارند و برای بسیاری از مخاطبانِ امروزی نیز راه‌هایی از رهایی را نشان می‌دهند.

«بیدل و افسونِ حیرت / دکتر کاووس حسن‌لی / صفحه‌ی ۱۴»



قابلِ توجه افرادِ ناآگاه که فردوسی را فاشیست می‌نامند و سعدی و بیدل را زن‌ستیز و اندیشه‌های گذشته‌ی ما را کهنه و بی‌کاربرد می‌دانند.

درکِ عظمتِ سیستمِ اندیشه‌ی ایران، حقیقتاً از عهده‌ی هر کسی بر نمی‌آید. علی‌الخصوص جوگیرهای فلسفه‌ی غرب.

ـ @berkeye_kohan ـ

587 viewsحمید زارعیِ مرودشت, 11:33
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 05:08:12


یکی از واضح‌ترین جلوه‌های ابتذال را در مرگ می‌شود دید.

خصوصا در مرگِ افرادی که شهرتی به حق یا ناحق دارند.

چرا مردم گمان می‌کنند باید برای مردن هر کسی چیزی بگویند؟

این ابتذال در این تصویر به حد اعلا رسیده.

تناقض از جلوه‌های اصلیِ ابتذال است و در این تصویر به وضوح می‌شود دیدش.

وقتی صادق هدایت را با آن بزرگی، کنار عباس صفاری و براهنی و ابتهاج می‌گذارند یعنی نه هدایت را می‌شناسند نه آن سه نفر را.

چون عقل سلیم نمی‌تواند این‌ها را در یک قاب کنار هم بگذارد.

فقط یک مغز پارادوکسیکالِ مبتذل است که مشتی اسمِ بی‌ربط به هم را کنار هم می‌گذارد و صرفا به خاطر مشترک بودنِ مرگشان در «خارج از ایران» آن‌ها را هم‌ارز می‌کند.

و جالب که عقلش جز به همین نام‌های عام شده بیشتر نمی‌رسد. مثلا چرا از یارشاطر نام نبردی بزرگوار؟

بیچاره هدایت که نامش سر زبانِ ما رجاله‌ها افتاده.

شما اگر به راستی هدایت را می‌شناختید هرگز او را چنین مضحکه نمی‌کردید.

آن هم کنار نام ابتهاج و براهنی و عباس صفاری که در محضرِ هدایت کودکانی بیش نبودند.

کاش کمی خفه شدن یاد بگیرید. واقعاً تهوع‌آورید.

بوی گندِ ابتذالتان خفه‌مان کرد.

712 viewsحمید زارعیِ مرودشت, 02:08
باز کردن / نظر دهید
2022-08-05 17:07:07

بلبل آن به که فریبِ گلِ رعنا نخورَد
که دو روزی‌ست وفاداریِ یارانِ دو رنگ

«وحشی بافقی»

ـ @berkeye_kohan ـ

1.0K viewsحمید زارعیِ مرودشت, 14:07
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 16:54:16

دعوت به تلویزیون


کودکی را در نظر بگیرید که با پدرش قهر می‌کند و شدیدترین روش‌ها برای مستقل شدن را در ذهنش مرور می‌کند. تصمیم به تَمَرُّد می‌گیرد. تصمیم می‌گیرد هرطور شده جلوی پدرش بایستد. اما کمی بعد که پدرش با بسته‌ای پاستیل به خانه می‌آید، میلِ بی‌اندازه‌ی کودک برای داشتنِ پاستیل، او را مطیع و رام می‌کند.

این‌روزهای واویلا، وقتی شاعرکانی که دم از اعتراض می‌زنند را در تلوزیون می‌بینم، فقط همان کودکِ پاستیل‌به‌دست به ذهنم می‌آید.

البته من مطلقا تلویزیون نگاه نمی‌کنم و این حضورِ پر افتخارشان را در جایی غم‌انگیزتر مشاهده می‌کنم. در پیج‌های اینستاگرام و کانال‌های تلگرامشان. یعنی این حضور در تلویزیون را آن‌قدر عزیز می‌دانند که فورا روی پیجشان می‌گذارند تا این مهم را در چشمِ همه فرو کنند.

حقیقتا ذوق می‌کنند که توی تلویزیون نشانشان داده‌اند.

این تنها و تنها یک معنا دارد. این کودکان، این بچه‌های لبریز از عقده‌ی شهرت و حقارت، حتا اعتراض را هم وسیله‌ای برای بهتر دیده شدن می‌دیده‌اند. وگرنه اگر واقعا معترضید در رسانه‌‌ای که به آن معترضید چه می‌کنید؟

من نه می‌گویم معترض باشید نه می‌گویم معترض نباشید. من می‌گویم «کامل» باشید. یک‌رنگ باشید. خودتان باشید.

این‌روزها،‌ هیچ‌چیز بیشتر از این افراد برایم چندش‌آور نیست.

افرادی که مثلاً معترضند اما به تلویزیون می‌روند ‌و ذوق‌مرگ می‌شوند.

افرادی که مثلاً مخالفند اما در جشنواره‌های صد در صد حکومتی شرکت می‌کنند و اگر مقام بیاورند هیچ ابایی از اظهار و ابرازش ندارند.

یا افرادی که در دل با حکومتند اما برای خوشایند اطرافیان ادای مخالف در می‌آورند.

دریغ از نامِ شاعر که بر این‌ها بگذارند.

من برای کسی که یک‌رنگ است احترام قائلم. برای «سیدحسن حسینی» که عقایدش با حکومت بود اما خودش بود احترامی بسیار قائلم. برای محمد مختاری هم که جان بر سر عقیده‌اش گذاشت همچنین. اما هرگز نمی‌توانم این سست‌عنصرهای پوچِ لبریز از عقده را معترض یا شاعر بدانم که هر لحظه به رنگی می‌شوند و با یک بسته پاستیل به آغوش پدرشان می‌دوند.

دریغ از نامِ شاعر.

ـ @berkeye_kohan ـ

1.1K viewsحمید زارعیِ مرودشت, 13:54
باز کردن / نظر دهید
2022-07-25 04:29:20

تفکرِ مردسالار قدرتِ عجیبی دارد.

سیستمی فکر شده و استوار بر ذهنِ قربانی.

گاهی به متفکرانِ سازنده‌ی این تفکر فکر می‌کنم و متعحب می‌شوم که چگونه چنین نظامی تشکیل داده‌اند؟

قربانیِ اندیشه‌ی مردسالار قبل از همه، زن‌ها هستند.

اما در کمالِ تعجب، اصلی‌ترین نگه‌دارانِ این اندیشه هم زنان‌اند.

وقتی مادری دخترش را با ترس و وحشت بار می‌آورد دارد دخترش را مطابقِ میلِ اندیشه‌ی مردسالار تربیت می‌کند.

مادری که رنج‌های گذشته‌ی خودش را به عنوان یک سنت پذیرفته و دخترش را هم محکوم به رعایت کردنِ همان سنت‌ها می‌داند.

امشب یکی از اقوام آمده بود از من تعدادی فیلم بگیرد و ببیند.

این آشنای ما متاهل است اما بچه ندارد.

همین‌طور که داشتم روی فلشش فیلم می‌ریختم توضیح می‌دادم که هر فیلم چه داستان و فضایی دارد.

تا به فیلمی رسیدیم که صحنه‌های جنسی داشت.

گفتم این فیلم را با خانواده نبینید و خودت و خانمت با هم ببینید.

گفت خانمم هم این‌طور فیلم‌ها را دوست ندارد و به من گفته خودت تنها نگاه کن!!!!!!!!!!!

چه می‌شود که یک زن، خودش را از دیدن بدنِ یک زن منع می‌کند؟

چه می‌شود که یک زن چنان غرق در سنت‌های ضد زن می‌شود که حتا جلو شوهرش و حتا در تنهایی‌اش هم احساس راحت بودن نمی‌کند و همواره سنت‌های مردسالارِ ضدِ برهنگی در سرش قوی‌ترین مقام را دارند؟

این زن، مردش را از دیدن این صحنه‌ها منع نمی‌کند. بلکه معتقد است در شأنِ او نیست که چنین صحنه‌هایی ببیند.

صحنه‌هایی که طبیعی‌ترین صحنه‌های جهان‌اند.

سنت چگونه توانسته تا این حد موفق عمل کند؟

واقعاً باید به طراحانِ این اندیشه دست‌خوش گفت که هزاران سال پس از مرگشان، قربانی‌ها هنوز دارند هم‌چون ماشین‌های برنامه‌ریزی شده، مطابقِ خواستِ آن‌ها زندگی می‌کنند.

برای من هیچ چیز چندش‌آورتر از زنی که خود را امروزی می‌داند و هزاران شکل آرایش و لباس و تیپ مختلف دارد اما این‌گونه در معزش مغلوبِ سنت است نیست.

این زن‌ها نمودِ مجسدِ تناقض‌اند و من از کودکی از هیچ‌چیز به اندازه‌ی تناقض نفرت نداشته‌ام.

آن‌قدر که این اتفاق، بعد از مدت‌ها مرا به نوشتن در این صفحه وا داشت.

این زن که متولد هفتاد و سه است، دانشگاه رفته و خودش را خیلی امروزی می‌داند تا حدی که فامیل را به جاییش نمی‌گیرد، به گفته‌ی شوهرش در اینترنت می‌گردد و سریال‌های خارجی را سانسور شده نگاه می‌کند که مبادا بوسه‌ای یا چاک سینه‌ی زنی والدِ درونش را آشفته کند.

یک عروسکِ کوکی که خودش را طبقِ به روزترین استانداردهای جنسی می‌آراید اما دیدنِ صحنه‌های جنسی را بر نمی‌تابد!

1.3K viewsحمید زارعیِ مرودشت, 01:29
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 17:56:11

مرا چون بد نباشد حال بی تو
که بودم با تو پار، امسال بی تو

«خسرو و شیرین / نظامی گنجوی»

ـ @berkeye_kohan ـ

997 viewsحمید زارعیِ مرودشت, 14:56
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 14:10:46

دیدارِ پوتین و اردوغان در تهران چهره‌ای متفاوت از پوتین نشان داد. چهره‌ای منزوی و به گوشه‌ی رینگ رانده شده. اما این انزوا قطعاً پوتین را خطرناک‌تر می‌کند و ما در چنین وضعیتی با چنین فردی دست هم‌کاری می‌دهیم. با فردی که همواره دشمنِ منافعِ ما بوده است.

راجع به وضعیتِ امروزِ پوتین، سیصدسال پیش بیدل دهلوی یک بیتِ ناب گفته:

ظالم از بی دست‌گاهی نیست بی تمهیدِ ظلم
در حقیقت اره شمشیر است چون دندانه ریخت

«بیدلِ دهلوی»

یعنی فرد ظالم، اگر قدرت و ابزارِ ظلم کردن را از دست داده، به این معنی نیست که در فکر و اندیشه‌ی ظلم نباشد. بلکه به خاطر عقده‌هایش بدتر هم می‌شود. مثل اره که اگر دندانه‌هایش را از او بگیری تازه تبدیل به شمشیر می‌شود و خطرناک‌تر.

پوتینِ امروز سرشار از عقده است و قطعاً در این عقده ما را خواهد سوزاند.

1.5K viewsحمید زارعیِ مرودشت, edited  11:10
باز کردن / نظر دهید
2022-07-07 19:32:50

سیم‌کارت شاتل بخرید

الان در بیابان‌های استان فارس در کورترین نقطه‌های مخابراتی، شاتل نه تنها آنتن که اینترنت فور جی داره.

جالبه. و عجیب!

شاتل تنها شرکت ایرانی هست که به مشتریاش احترام میذاره. واقعا باورم نمیشد اینجایی که الان هستم نت داشته باشم. اونم فورجی.

1.7K viewsحمید زارعیِ مرودشت, edited  16:32
باز کردن / نظر دهید