Get Mystery Box with random crypto!

آن‌ها گفتند ما به سالن می‌آییم، اما بدون حجاب. من گفتم چه کسی | بیژن عبدالکریمی

آن‌ها گفتند ما به سالن می‌آییم، اما بدون حجاب. من گفتم چه کسی به شما گفت با حجاب بیایید؟! من فقط گفتم بیایید و حرف‌هایم را بشنوید، مگر من در مورد گذاشتن یا نگذاشتن حجاب صحبتی کرده‌ام؟! به بچه‌ها گفتم، بیایید و اگر هر وجهی از صحبتم را برخلاف واقعیت دیدید و احساس کردید حرفی برخلاف آن‌چه شما می‌اندیشید می‌زنم، مرا هو کنید. با این منطق ۱۰ نفری از میان حدودا ۴۰ نفر به‌سالن آمدند و در میان جمع نشستند. خانم‌ها تقریبا بلااستثنا بدون حجاب روسری بودند و موهای‌شان باز بود و در کنار دخترانی قرار داشتند که چادری بودند.

معترضان در کنار بسیج نشستند و این‌ها در حضور رئیس دانشکده و نماینده، ولی فقیه یا نهاد رهبری دانشکده که یکی از روحانیون سلیم‌النفس بود رخ داد. برنامه شروع شد. من ۱۰ دقیقه‌ای صحبت کرده بودم که مجری برنامه گفت زمان‌تان به پایان رسیده و من در اعتراضی شدید اعلام کردم که شرایط، شرایط عادی نیست و قرار نیست شاهد برگزاری مناظره باشیم! پس اجازه دهید حرف‌هایم تمام شود و حدود ۴۵ دقیقه، یک‌ساعتی صحبت کردم.

باید اشاره کنم من اگر در ذکر این مقدمه از واژه «بچه‌ها» استفاده کردم، در مقام معلمی است و کسانی که از آن‌ها یاد می‌کنم، عمدتا جوان و بین رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال بودند، پس کلمه بچه‌ها در لسان من بیشتر از بابت نشان دادن احساس پدر به فرزندانش است و به دانشجویانی هم که در کلاسم از خودم بزرگ‌تر هستند، گاهی اوقات همین «بچه‌ها» را می‌گویم و این به هیچ عنوان تعیین رده‌سنی معترضان در سراسر کشور نیست و من در مورد کسانی که در ۱۸ مهرماه سال ۱۴۰۱ در دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه علامه‌طباطبایی ملاقات کردم، صحبت می‌کنم.

چرا انقلاب نتوانست به مطالبات مردم پاسخ دهد؟
نکاتی که من در این جلسه به آن‌ها اشاره کردم ابتدا در مورد دشواری گفتگو بود و این‌که ما با مخاطبانی مواجه هستیم که در دوسوی یک جهان زندگی می‌کنند. نکته دیگری که بر آن تاکید کردم این بود که آن‌چنان که هگل می‌گوید، حقیقت تمامیت است و هیچ‌کس نمی‌تواند به تمامیت دست پیدا کند و من معتقدم هرکدام از دوطرف، هرکدام از دوقطب اجتماعی جامعه‌مان بر وجوهی از واقعیت دست می‌گذارند.

اگر بخشی از جامعه معتقد است حقوق فردی‌اش ضایع شده، به حریم خصوصی‌اش تجاوز شده، افق‌اش مسدود شده، همواره با خشونت با او برخورد شده و اصلا نادیده انگاشته شده، بخشی از واقعیت‌های سهمگین کشور ماست و در مقابل عدم احساس امنیت در مورد بیگانگان، توطئه‌هایی که خارجی‌ها برای برهم زدن نظم کشور می‌چینند، تجزیه ایران، حرکاتی که در سمت ترکیه یا ارمنستان برای مسدود کردن یا الحاق کردن راه خشکی تنگه «درِ اَلان» به خاک خود صورت می‌دهند و اخبار دیگری که می‌شنوید و به‌عنوان مثال این‌که در همین ایام در نیمه‌های شب ریل‌های قطار تبریز- تهران را باز کرده بودند و قرار بود یک قطار سرنگون شود که اگر چنین اتفاقی می‌افتاد حداقل ۳۰۰ نفر کشته می‌شدند و تبریز در چنین شرایطی یکپارچه آتش می‌شد و به‌تبع آن، کل کشور روی هوا می‌رفت و آتش تمام کشور را دربرمی‌گرفت، نفوذ نیرو‌های تشکیلاتی مثل مجاهدین خلق، سلطنت‌طلب‌ها، حملات نیرو‌های دیگر یا به رگبار بستن بچه‌های ما در سیستان و بلوچستان و... و درمجموع آتشی که رسانه‌های بیگانه دائما برمی‌انگیزند، همه بخش‌هایی دیگر از واقعیت جامعه ماست.

متاسفانه هردو گروه، جزئی‌نگر هستند، احساسی برخورد می‌کنند و نوعی عدم‌عقلانیت جامعه‌مان را دربرگرفته است. من گفتم بچه‌ها ظهور انقلاب یک فرآیند تاریخی بوده، حاصل اجماع و توافق که به هیچ‌وجه نباید از انقلاب تصویری فردی، روان‌شناسانه و پوپولیستی داشت. چرا شریعتی باعث انقلاب شد؟ یا مثلا آقای خمینی این انقلاب را پیروز کرد؟ این‌ها همه تفسیر‌های فردی، جزءنگرانه، روان‌شناسانه و غیرساختاری است.

انقلاب را باید به منزله فرآیندی تاریخی بفهمیم. این‌که قوم بزرگی به‌نام ایران در یک دوره تاریخی به اجماعی ملی رسید، امری نیست که بتوانیم در موردش بگوییم ای‌کاش نمی‌شد. کسانی که چنین حرفی می‌زنند، درکی از تاریخ ندارند. نکته بعدی این‌که آیا با انقلاب به مطالبات خود رسیدیم؟ پاسخ من این است که تا حدودی رسیدیم و به بسیاری از مطالبات‌مان هم نرسیدیم. به استقلال سیاسی رسیدیم، به آزادی‌خواهی، رفاه و عدالت نرسیدیم؛ لذا من از دوطرف خواستم، سیاه و سفید نکنیم.

من از بچه‌های معترض خواستم، حوادث انقلاب را آن‌چنان سیاه نکنند که گویی انقلاب ایران جز سیاهی نبوده است و از بچه‌های بسیج، از نیرو‌های انقلاب خواستم که انقلاب را یک امر مطلقا سفید نبینیم و نگوییم تاریخ بشریت به‌کل زیر و رو شد و بشریت نقطه‌ای جدید آغاز کرد، ما در برابر غرب ایستادیم و برای نظام مدرنیته آلترناتیو پیدا کردیم.