Get Mystery Box with random crypto!

تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص (در گفتگو با نوشته‌ی: از | بیژن عبدالکریمی

تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص

(در گفتگو با نوشته‌ی: از معنویت کهن تا معنویت مدرن) بخش چهارم

اما در ادیان عبری یهودی آن حقیقت استعلایی و متعال، یکجورایی با انسان صحبت می‌کند و موضوع وحی پیش می‌آید. خداوند یعنی حقیقت هستی با یک انسان چوپان و معمولی از قالب یک درخت صحبت می‌کند. البته، حقیقت متعال، حلول پیدا نمی‌کند، بلکه تجلی و ظهور پیدا می‌کند. شاخص‌ترین پیامبران عبری یهودی ابراهیم موسی عیسی و محمد هستند.
با ابراهیم با تسلیم محض در پیشگاه خدا آشنا می‌شویم و با موسی بیش‌تر با چهره جلال و قهر خداوند و با عیسی بیش‌تر با چهره‌ی جمال و مهر خداوند و با محمد با چهره‌ای که تومان این دو صفت و خصلت را دارا است مواجهه می‌شویم. هم‌چنین با حضرت محمد ختم نبوت پیش می‌آید و مطهری و اقبال دو تفسیر متفاوت از این مسئله ارائه می‌دهند.


موضوعی که سایر موضوع‌های دیگر را در چتر خود قرار می‌دهد موضوع تلقی و برداشت ما از متن مقدس و وحی است: اگر تلقی و برداشت ما از متن مقدس این باشد که مانند یک کتاب علمی از جهان خارج گزارش می‌کند، به اعتقاد من، این نوع تلقی از متن مقدس به هیچ وجه با سایر پارادایم‌ها و کلان روایت‌ها مانند فلسفه و علم قابل جمع نیست.
اما اگر متن مقدس و هم‌چنین احادیث و روایات و اشعار عرفانی را، با شدت و ضعف و کم‌وزیاد حاصل ((نزول)) حقیقت الهی و متعال بدانیم که لاجرم و ناچار دچار محدودیت‌های تاریخی و جغرافیایی است، به نظر من این تلقی و برداشت کاملا با کلان روایت‌های دیگر مانند فلسفه و علم قابل جمع است.

معاد و دنیای آخرت هم باید در زیر چتر همین تلقی و برداشت نگاه کرد یعنی با توجه با رازورانگی بودن موضوع. به طور مثال من به طور خیلی اجمالی اعتقاد راسخ دارم بازگشت به خورشید در کار است: انا لله و انا الیه راجعون اما درباره کیفیت و چگونگی این معاد و بازگشت، تا حدودی به متن مقدس رجوع می‌کنم(چون با تجربه زیسته این متن برایم اتوریته و مرجعیت دارد) اما روی هم رفته با توجه به همان موضوع نزول، آیات بهشت و جهنم را تمثیل‌گونه فهم و تفسیر می‌کنم. 

نکته آخر اینکه، من هم برای استدلال صوری بهره‌ای از حقیقت قائل هستم هم برای کشف و شهود و هم برای پدیدارشناسی انضمامی. موضوع‌های دینی، بسیار بیش‌تر از سنخ موضوع‌هایی هستند که باید با کشف و شهود و تجربه زیسته و وجودی با سراغ آنها رفت، اگرچه باید تا حدودی استدلال‌های صوری هم از آنها حمایت کند. از سوی دیگر، قبول دارم کشف و شهود حالت شخصی دارد و قابلیت به اشتراک گذاشتن و بین الاذهانی شدن را ندارد، اما پدیدارشناسی وجودی به‌هیچ‌وجه اینطور نیست. الحق و الانصاف، استدلال صوری و راسیونالیست از متن زندگی دست‌ش خیلی کوتاه است، با پدیدارشناسی یک مقدار می‌توان با خود زندگی ارتباط برقرار کرد و حاصل تجربه‌های خود را هم به اشتراک و بین الاذهان گذاشت.به نظر من، تفکر اصیل خیلی بیشتر پدیدارشناسی و خیلی کمتر استدلال‌آوری است. اگرچه، خود استدلال هم می‌تواند معانی بسیار گوناگون داشته باشد. توجه مخاطب را به یک واقعیت معطوف کردن، یک معنا از استدلال است و اثبات کردن پوزتیو، هم یک معنا از استدلال است. به هر حال، برای راهیابی به معنای متن‌های موسوم به مقدس، پدیدارشناسی که در آن با احساس حضور و شهود موضوع را مطالعه می‌کنیم، به مراتب، مناسب‌تر از روش استدلال‌های صوری و مفهومی است.

#نویسنده: علی هراتی