فــکم رو بین انــگشتـاش گذاشت و لــباشـو رو لبــام قرار داد و محکــم گاز میگرفت ७
هقهقام نفســی برام نزاشته بود!
دستشو روی رون پام قرار داد و فشــار محکمی بهش زد﹅
از همـه چیز عــاجـز شده بودم ولی نمیخواستم این حـقـیقـت رو بپذیرم و
هنوز برای کمک تقلـا میکردم..! ഒ
-من کیــم؟!!⿻
سینــههام رو فشرد و چنگ محکمی بهشون زد
پایین تر رفت و بلافاصــله واردش کرد که جیغی کشیدم
+ل...لطفا درشش بیار...
درد داره..! ⁶
فشار دستشو روی سینــههام بیشتر کرد و اسپنــک محکمی روی رونم زد...
همزمان داد بلندی زد :
-من کـیـممم؟!!
با تمومشدن جملهش دوباره اسپنک دردنــاکی زد Ꮺ
+آههه اربــاب
-و تو؟!!
+بــردهی...شمام... ɞ
𖥻ʏᴏᴜ ᴀʀᴇ ᴍɪɴᴇ ༴
─
"سنجابکوچولوی نحیفی که توی سن کم برای دادن بدهی پدرش باید از اربابش پیروی کنهᨳ"https://t.me/+Tv5h8sPe_nU5UWNm
─