Get Mystery Box with random crypto!

Book_tips

لوگوی کانال تلگرام book_tips — Book_tips B
لوگوی کانال تلگرام book_tips — Book_tips
آدرس کانال: @book_tips
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 18.93K
توضیحات از کانال

اهدای کتاب اهدای کلمه است.
کلمات نور هستند، باعث می‌شوند زندگی را بهتر ببینیم.
ارتباط با ادمین
@Missino
تبلیغات
@booktips_ads
❤️ تاریخ تاسیس کانال❤️
26, March, 2016
گروه بوک تیپس
https://t.me/ XJ1JFjF5FsllNjA8

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2023-07-03 15:25:13
خدایا!
آدم‌های خوب سر راهمان بگذار
حس بسیار خوبیست هنگامی که
در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود

کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش
آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ات.

فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را
یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد.


شاید یکی از دعاهای روزانه ام این باشد که:
خدایا من را نیز واسطه ی خوب شدن حال دیگران قرار بده .
آمین

@book_tips
611 viewsM fa, 12:25
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 13:59:59 ضربه ی سختی خورده بودم
و درس دشواری نیز آموخته بودم...
اینکه نمی‌توانی به هیچکس جز خودت تکیه کنی...

#اروین_د_یالوم

@book_tips
631 viewsM fa, 10:59
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 13:59:23 وقتی خودم را به‌قدر کافی دوست داشتم،
شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند.
یعنی آدم‌ها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه می‌داشت کنار گذاشتم.
قبلاً فکر می‌کردم این‌ کار به معنی وفادار نبودن است ولی در واقع این معنای دوست داشتن خود است...

#کیم_مک_میلن

@book_tips
626 viewsM fa, 10:59
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 13:57:51
اشخاصی که در اطراف ما هستند به‌ صورت اتفاقی در کنار ما قرار نگرفته‌اند بلکه به دلیل تشابه یا نقطه اشتراک خاصی جذب ما شده‌اند،
اگر کسی بگوید من از ارتباطاتم راضی نیستم - پاسخ ساده است: تغییر کنید تا اطرافیان شما هم افراد دیگری گردند!

#مرد_وارونه
#ایرنه_کلارمونت

@book_tips
584 viewsM fa, 10:57
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 11:57:01


#داستان_کوتاه

#ترسا قسمت اول

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت
بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی
....حافظ

دفتر چندان شلوغ نبود. موکلی آمده بود تا ببیند چطور می‌شود به جریان رسیدگی سرعت داد و وقتی دریافت که کار چندانی از دست من برنمی‌آید با شانه‌ای افتاده از همان راه که آمده بود، برگشت.
یکی هم آمده بود برای آن که‌ مظنه حق‌الوکاله دعوایی را جویا شود؛ به گمان آن‌که مناقصه‌ای در جریان است‌ دنبال وکیل ارزان‌تر بود و سومی....این آخری هيبت مانوسی نداشت؛ لااقل برای من که بیشتر با آدم‌هایی سروکار دارم که با چانه‌هایی گرم به دفتر می‌آیند و اگر نتوانم به لطایف‌الحیل موتور محرکه سخن گفتن آن‌ها را خاموش کنم، باید ساعتی دو گوشم را برای شنیدن حرف‌های پراکنده و گاه نامربوطشان اجاره دهم.
این یکی متفاوت بود. تا نگفتم "چه کاری می‌توانم برایتان انجام دهم "لب به سخن نگشود. مرد تقریبا جوانی بود؛ بیش از سی سال نداشت. خوش لباس بود و یا به دلیل مرتب‌بودن لباس‌هایش به چشمان من چنین آمد. رنگ روشن پوست و موهایش زود توجه مرا جلب کرد. اما از همه جالب‌تر لهجه‌ای بود که با آن شروع به سخن گفتن کرد.

اول فکر کردم که تًرک فارسی‌گوی است و یا گیلک. هیچکدام نبود." می دانید. من یک مساله خاصی دارم. از آن کیس‌هایی که شاید کمتر برای شما مطرح است ". معلوم بود که تحصیلات مناسبی داشته ویا به زبان انگلیسی آشناست چون‌ قبل از آن که من چیزی بگویم گفت:
"شاید مجبور شوم دادخواستی به دادگاه submit کنم ". با لبخند گفتم :
"باید دعا کنید که سروکارتان با دوکس نیفتد، طبیب و وکیل. چون هر دو بی‌اجرت پا به میدان شفا و قضا نمی‌گذارند. حالا هم که دعایتان مستجاب نشده ، اقلا زود از دست وکیل خلاص شوید ". خندید. عینک نازکی بر چشم داشت که درک واکنش نگاهش را در مقابل سخنانم  دشوار می‌ساخت. آهی کشيد و یا نفس‌ عمیقی که نشان از درون ملتهبش داشت. بالاخره شروع کرد:
"نمی‌دانم از کجا شروع کنم. شاید ماجرایی که برای شما می‌گويم قدری عجيب باشد ولی واقعی است. آن چيزي است‌ که بر من رفته و سعی می‌کنم چیزی به آن نیفزایم یا کم نکنم.
من هم ادم معمولی هستم؛ مثل بیشتر مردم. یک خانواده متعارف هستیم یا بهتر است بگویم که بودیم. ما چند برادر و یک خواهریم. برادرانم به مانند من ازدواج کرده و خانواده مستقلی دارند. خواهرم از همه ما کوچکتر است و با مادر پیرم زندگی می‌کند.خانواده‌ای که همه چیزش متوسط است‌؛ از ثروت و سواد و خواسته‌های نه چندان بلند پروازانه‌اش.
از نوجوانی به زبان انگلیسی علاقمند شدم. رشد خوبی در یادگرفتن آن داشتم. گرامر را خوب اموختم و آشنایی‌ام با این زبان خارجی تا جایی رسید که حتی سعی می‌کردم دعاهای روز یکشنبه را از متن انگلیسی کتاب مقدس بخوانم.
"دستش را بالا آورد، مثل این که چیزی را فراموش کرده و می‌خواست به سرعت آن را تذکر دهد: "یادم رفت بگويم که من ارمنی هستم، از ارامنه جلفا. اقلیتی کم شمار و بی سر و صدا"
.دوباره نگاهش کردم؛ این‌بار عمیق. رمز آن لهجه تا حدودی غریب بر من فاش شد. مخاطب ، کیش دیگری داشت که البته برای من و شغلی که بدان می‌پرداختم جندان اهمیتی نداشت. از ذهنم به سرعت واژه‌‌هاجابجاشد:
"ارمنی،نصرانی.....ترسا". اين واژه آخری را برای بار ادبی‌اش بيشتر دوست داشتم.
مرد ترسا تبسم مرا دید و او هم لبخندی بر لبانش نقش بست.

(ادامه دارد)

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips
616 viewsAzar, 08:57
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 11:46:46
           
              #یادآوری_مطالعه_گروهی   

پنجمین روز مطالعه
#دو_قرن_سکوت
#عبدالحسین_زرین_کوب



#تعداد_صفحات_کتاب چاپ دوم :  ۳۲۰


سهم مطالعه روزانه کتاب : ۱۰ صفحه
شروع: ۱۴۰۲/۰۴/۰۷
پایان: ۱۴۰۲/۰۵/۱۲

امروز دوازدهم تیر ماه
صفحات   ۳۸ تا ۴۸



@book_tips

573 viewsAzar, edited  08:46
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 09:51:01


اگر در برادرت عیبی می‌بینی، آن عیب در توست که در او می‌بینی.
عالم همچون آینه است، نقش خود را در او می‌بینی... آن عیب را از خود جدا کن، زیرا آن چه از او می‌رنجی، از خود می‌رنجی...

گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورد. خود را در آب می‌دید و می‌رمید. او می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد، نمی‌دانست که از خود می‌رمد. همه اخلاق بد از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر چون در توست نمی‌رنجی، چون آن را در دیگری می‌بینی می‌رمی و می‌رنجی. پس بدان که از خود می‌رمی و می‌رنجی.

#فیه_ما‌_فیه
#مولانا

@book_tips
668 viewsAzar, 06:51
باز کردن / نظر دهید
2023-07-03 09:37:01


سوره المائدة آیه 118 :

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

ترجمه :

(با این حال،) اگر آنها را مجازات کنی، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند)؛ و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی! (نه کیفر تو نشانه بی‌حکمتی است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»

#کلام_پروردگار

@book_tips
639 viewsAzar, 06:37
باز کردن / نظر دهید
2023-07-02 19:33:20
مثبت بودن
معنیش
این نیست
که همیشه
خوشحال باشی
مثبت بودن یعنی ....


@book_tips
804 viewsAzar, 16:33
باز کردن / نظر دهید
2023-07-02 19:29:27 ‏چقدر درک شدن دلنشینه
اینکه کسی باشه که بفهمه
بی حوصلگیات از دلتنگیه،
از خستگی،
و به جای ناراحتی و اخم کردن، حرف‌هاتو به دل نگیره
وبا محبت آرومت کنه.
خوبه کسی باشه که بپذیردت
وکنارت باشه،
با همه‌ی بدی و بی حوصلگی ها
و غر زدنات یادش نره
که تو همون خوبِ همیشگی هستی
که فقط کمی خسته شده..
#خیال_خوش
#با_هم_بشنویم

@book_tips
776 viewsAzar, 16:29
باز کردن / نظر دهید