2021-11-08 23:31:45
"ما، دایناسورها"اینگونه به دنیا آمدهایم
در این وضعیت،
درحالیکه که صورتهای بیروح لبخند میزنند،
بانوی مرگ میخندد،
آسانسورها فرو میافتند،
چشماندازهای سیاسی محو میشوند،
پسرک کیسهپُرکن سوپرمارکت مدرک دانشگاهی میگیرد،
ماهیهای روغنی صیدهای چربشان را تف میکنند
در آن حال که خورشید پوشیده میشود.
ما اینگونه بدنیا آمدهایم
درون چنین وضعیتی.
درون جنگهایی دیوانهوار و حساب شده.
درون چشم اندازِ پنجرههای شکسته کارخانهی پوچی.
درون مشروب فروشیهایی که مردم دیگر با یکدیگر سخن نمیگویند.
درون مشت زنیهایی که به تیراندازی و چاقوکشی ختم می شوند.
درون این وضعیت بدنیا آمدهایم،
درون بیمارستانهایی گرانتر از مرگ.
در میان وکلایی گرانتر از اعتراف به گناهکاری.
درون کشوری که زندانهایش پُرند و دیوانه خانه هایش بسته.
در میان مردمی که احمقها را تبدیل به قهرمانانی ثروتمند میکنند.
ما در این وضعیت بدنیا آمدهایم،
در چنین حالی زندگی میکنیم
و راه میرویم،
و به خاطر چنین وضعی میمیریم.
در چنین وضعی خفقان میگیریم،
اخته میشویم،
به فساد کشیده میشویم،
بیمیراث میشویم.
به خاطر این وضعیت،
تحمیق شده توسط این وضعیت،
سواستفاده شده در این وضعیت،
شاش مال شده در این وضعیت،
دیوانه و بیمار شده در این وضعیت،
وحشی و از انسانیت تهی شده در این وضعیت.
قلب ها تیره شدهاند،
دست ها به سمت گلو میروند،
به سوی تفنگ،
چاقو،
بمب.
دستها به سوی خدایی بیپاسخ دراز میشوند،
به سوی بطری مشروب
به سمت قرص
و گَرد.
ما در این وضعیت مرگبار غمانگیز به دنیا آمدهایم،
ما درون حکومتی بدنیا آمدهایم که شصت سال مقروض است،
و کم مانده از پرداختن بهرۀ قرض هم ناتوان شود.
بانک ها خواهند سوخت،
پول بیفایده خواهد شد،
قتل در خیابانها آزاد و بیمجازات خواهد شد،
تنها، اسلحه خواهد بود و اوباش ولگرد.
زمین بیحاصل خواهد شد.
غذا بازدهی نزولی خواهد داشت.
خیلیها به قدرت هستهای دست خواهند یافت.
انفجارها مدام زمین را خواهند لرزاند.
آدمهای آهنی تشعشعزده به دنبال هم خواهند افتاد.
ثروتمندان و افراد خاص این صحنهها را از ایستگاههای فضایی خواهند دید.
دوزخِ دانته را شبیه پارک کودکان خواهند ساخت.
خورشید دیده نخواهد شد و همیشه تاریکی خواهد بود.
درختان خواهند مُرد.
تمام گیاهان از بین خواهند رفت.
انسانهای تشعشعزده،
انسانهای تشعشعزده دیگر را خواهند خورد.
دریاها مسموم خواهند شد.
رودها و دریاچهها از بین خواهند رفت.
باران ارزش طلا پیدا خواهد کرد.
جسدهای فاسد انسانها و حیوانات در میان بادهای تاریک، بو خواهند داد.
تنها بازماندهها هم توسط بیماریهایی جدید و تهوعآور از بین خواهند رفت.
ایستگاه فضایی در اثر فرسایش،
اتمام ذخایر،
و اضمحلال عمومی از بین خواهد رفت.
سپس از این میان زیباترین سکوتی که هرگز شنیده نشده،
زاده خواهد شد.
خورشید همچنان آنجا پنهان است
و فصل بعدی را انتظار میکشد.
#چارلز_بوکفسکی
ترجمه: #مهیار_مظلومی
@Bukowski_Pub
انتشارات چارلز بوکفسکی
878 viewsB L, edited 20:31