Get Mystery Box with random crypto!

گورباچف چهل و چند سال بعد از مرگ سياسي آخرين صدر هيات رييسه ا | یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

گورباچف
چهل و چند سال بعد از مرگ سياسي آخرين صدر هيات رييسه اتحاد جماهير شوروي ، ميخائيل سرگيوويچ گورباچف هم فوت كرد . آري او چهل و چند سال بعد از مرگش زيست .
آن مرگ زودرس جزو برنامه هاي اتاق فكر كميته مركزي حزب كمونيست شوروي نبود . حزب عزم خود را جزم كرده بود با اين دبير كل جوان اصلاحاتي ساختاري در كشور بِه وجود بياورد . مسابقه تسليحاتي با امريكا و شطرنج سياسي اي كه كميته مركزي حزب را عليرغم ميل باطني اش مجبور به مداخله در ساير كشورها بخصوص افغانستان كرده بود ، تهي شدن كشور از منابع اسراتژيك و رهبران سالمند اما سالم و خردمند وظيفه دشواري بر عهده اين رييس جوان گذاشته بود. پيش تر حزب براي خود روشن كرده بود كه در يك لحظه بحراني موجوديت و امنيت كشور را مقدم بر كمونيسم خواهد دانست . اگرچه ماركسيسم لنينيسم ايديولوژي رسمي اتحاديه ايده اي رويايي و بدور از واقعيات بود اما نگرش و سياست هاي اكادميسين هاي روس اينطور نبود سالها بعد معلوم شد تئوري راه رشد غير سرمايه داري ايشان براي خاور ميانه بسيار واقع بينانه تراز تئوري هاي جرج بوش پسر در مورد خاورميانه از كار درآمده است . اردوگاه هاي كار در حال تعطيلي بودند و اصلاح طلبان درون حزب درگير مقابله اي سهمگين با دايناسور هاي استالينيست دفتر سياسي بودند . بِه دقت نميتوان گفت كه اگر گروه افراطي يانايف مست نميكرد و بِه كودتايي احمقانه برعليه برنامه هاي حزب اقدام نميكرد آيا مردم در واكنش بِه اين اقدام ، يك غربگرا تر از غرب ،يلتسين ،را به رياست جمهوري برميگزيدند ياخير ؟رييس جمهوري كه باعث انحلال اتحاديه شد ! پينگ پونگ راست و چپ افراطي برنامه هاي حزبي را كه تازه سر عقل آمده بود به يكباره ناكام گذاشت و در نشستي كوتاه بلافاصله بعد از كودتا وانتخاب تلتسين به رياست جمهوري روسيه ، با راي روساي جماهير اتحاد شوروي مبني بر انحلال اتحاديه، شگفت انگيز ترين رويداد قرن بيستم رخ داد و دومين فرد قدرتمند روي زمين به يكباره بخار شد .مرد .
تا پيش از آن اگرچه احزاب طرفدار شوروي از سوسياليسم واقعا موجود در شوروي ميگفتند اما يكً جبهه بزرگ چپ بِه رهبري چين اين امپراطوري را سوسيال امپرياليسم ميخواند و جهان غرب هم آن را امپراطوري شيطان ميدانست . با اين اوصاف تا همين چند دهه پيش ، تا زمان مرگ سياسي گورباچف يكي از اصول اساسي اي كه هر فرد ، هر روشنفكر و هر حزب سياسي در كنار بسياري از اصول اساسي و جهان بيني ديگر بايد تكليف خود را با آن روشن ميكرد ماهيت اتحاد شوروي بود . سازمان مجاهدين خلق همزمان با تشتت ارا و تجزيه پيرامون مسايلي مثل جهان بيني مذهبي و مشي چريكي ، در مورد ماهيت شوروي هم دچار اختلاف نظر بود . سازماني كه از بخش متشعب به شكل غير مذهبي بيرون آمد با مشي چريكي و نبرد مسلحانه مخالف بود و مرزبندي كرد و برخلاف سازمان مادر علي الظاهر معتقد به مشي توده اي شد (اگرچه از نوع استاليني كه رفقاي خود را هم ترور ميكرد ) و بعلاوه بِه جمع كساني پيوست كه شوروي را سوسيال امپرياليسم ميخواندند اما بخشي كه بعد ازانقلاب در سازمان فدائيان با مشي مسلحانه مخالفت كرد (اكثريت ) شوروي را هم بِه عنوان سوسياليسم ( با انتقاداتي ) بِه رسميت شناخت . لازم نبود حتما چپ باشيد تا شوروي نقشي محوري در عقايد شما داشته باشد اگر باور كنيد كارگران يك كشور توانسته اند قدرت را در دست بگيرند اگر انقلاب كبير فرانسه را دوست داشته ايد حتي اگر چپ نباشيد حتي اگر ظاهر سازي شوروي در بازديد هاي رسمي بِه ان كشور را هم درك كنيد باز هم ممكن است شرافتمندي خود را در دفاع از اين حكومت بدانيد بزرگترين روشنفكران ليبرال قرن بيستم مثل رومن رولان اندره ژيد جرج برنارد شاو و اچ جي ولز با تمام خشونتي كه در اين حكومت مشاهده ميكردند با همين تحليل هوادار حكومت بلشويك بودند . بنابراين مرگ همزمان اتحاديه و دبير كل ، انقلاب و دگرگوني اي بزرگ در تفكرات سياسي روشنفكري و حتي هنري جهان پديد آورد . نقد شوروي و اصلاحات در اين سيستم سياسي بِه معناي پيروزي تفكراتي كه شوروي را سوسياليستي نميدانستند هم نبود .همه زير و رو شدند . بسياري از كساني كه معتقد به سوسيال امپرياليسم شوروي بودند اين نقد را از زاويه اي استالينيستي انجام ميدادند . آنها حاكمان شوروي آن زمان ،حتي آنها يي را كه تمايلات استالينيستي بيشتر ي داشتند ، را هم رويزيونيست يا تجديد نظر طلب ميخواندند يعني كساني كه بِه تبع هروشچف در اصول سفت و سخت استالين تجديد نظر كرده اند . تا همين امروز هم "رويزيونيست "بدون آنكه معنا و مفهوم و جايگاه آن بِه خوبي شناخته شده باشد به عنوان ناسزا خطاب بِه رهبران حزب توده ايران لغلغه زبان بسياري از ماست