Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

لوگوی کانال تلگرام bzyad — یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی ی
لوگوی کانال تلگرام bzyad — یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی
آدرس کانال: @bzyad
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.35K
توضیحات از کانال

اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 19:46:31 فروپاشي اتحاد شوروي بِه دهها جنگ بزرگ و كوچك خونين و مخرب در اردوكاه بزرگ سوسياليستي آن زمان دامن زد اگر وظيفه گورباچف انجام پروسه تغيير اوضاع و زايمان بيدرد دوران جديد بود بايد گفت در اين وظيفه موفق نبوده است .معلوم نيست اگر اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي هم تا امروز بِه زعامت گورباچف و با تغييراتي تدريجي زنده ميماند امروز جهان جه سيمايي داشت ؟ حداقل تاثير آن شايد ميتوانست رويكردي مدرن در روسيه و كشور هاي اقماري آن و اجتناب از بازگشت به امپراطوري ارتودوكس اسلاو باشد كه اولين نشانه هاي مخرب آن را به مشاهده نشسته ايم
مهم ترين درسي كه از فروپاشي شوروي كه گورباچف مهم ترين نماد و يادآور آن است ميتوان گرفت اينكه تغييرات انقلابي و ناگهاني هيچ گاه بِه سرمنزل مطلوب نرسيده اند نه در اكتبر ١٩١٧ و نه در دهه نود اين تغييرات تنها جوامع را دستخوش بده بستان گروه هاي افراطي دو سو ميكنند و روبه تخريب ميبرند . ناكامي گورباچف نشانه ايست از اينكه گويا هنوز آمادگي و زير ساخت مناسب براي تغييرات تدريجي بدون خون و خونريزي وجود ندارد اما زنده ماندن او بعد از اين مدت طولاني و قصابي نشدنش توسط يكي از گروههاي متخاصم با يكديگر شايد نويد بخش تحمل چنين راههايي در آينده باشد .

https://t.me/bzyad
237 views16:46
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 19:46:30 گورباچف
چهل و چند سال بعد از مرگ سياسي آخرين صدر هيات رييسه اتحاد جماهير شوروي ، ميخائيل سرگيوويچ گورباچف هم فوت كرد . آري او چهل و چند سال بعد از مرگش زيست .
آن مرگ زودرس جزو برنامه هاي اتاق فكر كميته مركزي حزب كمونيست شوروي نبود . حزب عزم خود را جزم كرده بود با اين دبير كل جوان اصلاحاتي ساختاري در كشور بِه وجود بياورد . مسابقه تسليحاتي با امريكا و شطرنج سياسي اي كه كميته مركزي حزب را عليرغم ميل باطني اش مجبور به مداخله در ساير كشورها بخصوص افغانستان كرده بود ، تهي شدن كشور از منابع اسراتژيك و رهبران سالمند اما سالم و خردمند وظيفه دشواري بر عهده اين رييس جوان گذاشته بود. پيش تر حزب براي خود روشن كرده بود كه در يك لحظه بحراني موجوديت و امنيت كشور را مقدم بر كمونيسم خواهد دانست . اگرچه ماركسيسم لنينيسم ايديولوژي رسمي اتحاديه ايده اي رويايي و بدور از واقعيات بود اما نگرش و سياست هاي اكادميسين هاي روس اينطور نبود سالها بعد معلوم شد تئوري راه رشد غير سرمايه داري ايشان براي خاور ميانه بسيار واقع بينانه تراز تئوري هاي جرج بوش پسر در مورد خاورميانه از كار درآمده است . اردوگاه هاي كار در حال تعطيلي بودند و اصلاح طلبان درون حزب درگير مقابله اي سهمگين با دايناسور هاي استالينيست دفتر سياسي بودند . بِه دقت نميتوان گفت كه اگر گروه افراطي يانايف مست نميكرد و بِه كودتايي احمقانه برعليه برنامه هاي حزب اقدام نميكرد آيا مردم در واكنش بِه اين اقدام ، يك غربگرا تر از غرب ،يلتسين ،را به رياست جمهوري برميگزيدند ياخير ؟رييس جمهوري كه باعث انحلال اتحاديه شد ! پينگ پونگ راست و چپ افراطي برنامه هاي حزبي را كه تازه سر عقل آمده بود به يكباره ناكام گذاشت و در نشستي كوتاه بلافاصله بعد از كودتا وانتخاب تلتسين به رياست جمهوري روسيه ، با راي روساي جماهير اتحاد شوروي مبني بر انحلال اتحاديه، شگفت انگيز ترين رويداد قرن بيستم رخ داد و دومين فرد قدرتمند روي زمين به يكباره بخار شد .مرد .
تا پيش از آن اگرچه احزاب طرفدار شوروي از سوسياليسم واقعا موجود در شوروي ميگفتند اما يكً جبهه بزرگ چپ بِه رهبري چين اين امپراطوري را سوسيال امپرياليسم ميخواند و جهان غرب هم آن را امپراطوري شيطان ميدانست . با اين اوصاف تا همين چند دهه پيش ، تا زمان مرگ سياسي گورباچف يكي از اصول اساسي اي كه هر فرد ، هر روشنفكر و هر حزب سياسي در كنار بسياري از اصول اساسي و جهان بيني ديگر بايد تكليف خود را با آن روشن ميكرد ماهيت اتحاد شوروي بود . سازمان مجاهدين خلق همزمان با تشتت ارا و تجزيه پيرامون مسايلي مثل جهان بيني مذهبي و مشي چريكي ، در مورد ماهيت شوروي هم دچار اختلاف نظر بود . سازماني كه از بخش متشعب به شكل غير مذهبي بيرون آمد با مشي چريكي و نبرد مسلحانه مخالف بود و مرزبندي كرد و برخلاف سازمان مادر علي الظاهر معتقد به مشي توده اي شد (اگرچه از نوع استاليني كه رفقاي خود را هم ترور ميكرد ) و بعلاوه بِه جمع كساني پيوست كه شوروي را سوسيال امپرياليسم ميخواندند اما بخشي كه بعد ازانقلاب در سازمان فدائيان با مشي مسلحانه مخالفت كرد (اكثريت ) شوروي را هم بِه عنوان سوسياليسم ( با انتقاداتي ) بِه رسميت شناخت . لازم نبود حتما چپ باشيد تا شوروي نقشي محوري در عقايد شما داشته باشد اگر باور كنيد كارگران يك كشور توانسته اند قدرت را در دست بگيرند اگر انقلاب كبير فرانسه را دوست داشته ايد حتي اگر چپ نباشيد حتي اگر ظاهر سازي شوروي در بازديد هاي رسمي بِه ان كشور را هم درك كنيد باز هم ممكن است شرافتمندي خود را در دفاع از اين حكومت بدانيد بزرگترين روشنفكران ليبرال قرن بيستم مثل رومن رولان اندره ژيد جرج برنارد شاو و اچ جي ولز با تمام خشونتي كه در اين حكومت مشاهده ميكردند با همين تحليل هوادار حكومت بلشويك بودند . بنابراين مرگ همزمان اتحاديه و دبير كل ، انقلاب و دگرگوني اي بزرگ در تفكرات سياسي روشنفكري و حتي هنري جهان پديد آورد . نقد شوروي و اصلاحات در اين سيستم سياسي بِه معناي پيروزي تفكراتي كه شوروي را سوسياليستي نميدانستند هم نبود .همه زير و رو شدند . بسياري از كساني كه معتقد به سوسيال امپرياليسم شوروي بودند اين نقد را از زاويه اي استالينيستي انجام ميدادند . آنها حاكمان شوروي آن زمان ،حتي آنها يي را كه تمايلات استالينيستي بيشتر ي داشتند ، را هم رويزيونيست يا تجديد نظر طلب ميخواندند يعني كساني كه بِه تبع هروشچف در اصول سفت و سخت استالين تجديد نظر كرده اند . تا همين امروز هم "رويزيونيست "بدون آنكه معنا و مفهوم و جايگاه آن بِه خوبي شناخته شده باشد به عنوان ناسزا خطاب بِه رهبران حزب توده ايران لغلغه زبان بسياري از ماست
241 viewsedited  16:46
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 00:50:11 يادداشت روز دوشنبه شرق
واردات پزشک
رئیس محترم نظام پزشکی اخیراً در بیاناتی فرمودند به‌زودی به‌دلیل کمبود پزشک مجبور به وارد کردن پزشک از هند و پاکستان و بنگلادش خواهیم بود.
در اینکه با سیاست‌ها و اوضاعی که شاهدیم به‌زودی کشور بیش از پیش  به کمبود متخصص مبتلا خواهد شد، هیچ تردیدی نیست. همه به‌سادگی می‌توانند مهاجرت بسیاری از پزشکان در سال‌های اخیر را ببینند. اکراه بسیاری از پزشکان از کار پزشکی یا کارهای پرمخاطره آشکار است و خالی‌ماندن صندلی‌های دستیاری،  زوال مشاغلی همچون پزشکی عمومی، متخصص داخلی و پزشک خانواده چیزی نیست که کسی نبیند؛ به‌علاوه قطعاً رئیس نظام پزشکی از رشد سرسام‌آور درخواست عدم سوءپیشینه از سازمان متبوعش (که به کار مهاجرت می‌آید) هم اطلاع دارد. او می‌داند هرساله چند هیئت علمی کشور را ترک می‌کنند یا عزم ترک می‌کنند، می‌داند بسیاری از متخصصان تازه فارغ‌التحصیل حتی اگر در داخل کشور بمانند هم به کار دانشگاهی و آکادمیک تن نمی‌دهند. او می‌داند با افزایش ظرفیت‌ها نیز همین فارغ‌التحصیلان آینده به‌هرحال راه مهاجرت در پیش خواهند گرفت. او از آمارهای زیادی اطلاع دارد که نه‌تنها مردم که پزشکان هم اطلاع ندارند، بدین لحاظ  است که این‌گونه  صحبت می‌کند. آینده بحرانی‌ای که در نظرگاه او قرار دارد، در نظرگاه هیچ‌کس دیگری نیست؛ بدین لحاظ نمی‌توان از این جمله به‌راحتی گذشت. اما در این گفته نکته‌ای مغفول است که شاید می‌دانند و مطایبه می‌کنند؛ واقعیت آن است که واردات پزشک از هند و پاکستان و بنگلادش هم آن‌گونه که بعد از انقلاب رخ داد، دیگر امکان‌پذیر نیست. متخصصان همه کشورها  اکنون متعلق به جامعه بین‌المللی پزشکی هستند که دیگر دهکده جهانی کوچکی شده است. بنابراین بعید است کار در شرایط فعلی ایران را بپذیرند. در حال حاضر، متخصصان رشته‌های مختلف هندی، پاکستانی و بنگلادشی که اکثراً بسیار خبره و دارای مدارک عالی هستند، در بخش‌های مختلف دنیا با شرایط و امکاناتی که به‌شدت با شرایط و پرداخت‌های کشور ما فاصله دارد، مشغول به کارند. بخش مهمی از متخصصان کشورهای حاشیه خلیج فارس از این دست پزشکان هستند، بخش‌های بزرگ تخصصی کانادا و آمریکا نیز توسط چنین پزشکانی اداره می‌شود. متأسفانه کشور ما به دلایل مختلف، در حال حاضر توان استخدام چنین پزشکانی را ندارد. استخدام پزشکان هندی و پاکستانی بعد از انقلاب اولاً به این دلیل بود که در آن زمان این تفاوت وحشتناک دریافت‌ها بین کشور ما و طب بین‌المللی وجود نداشت و ثانیاً بسیاری  از این دست پزشکان امکان ادامه تحصیل و کسب تجربه بیشتر را پیدا نکرده بودند، به‌علاوه استخدام این پزشکان در آن زمان هم نتیجه مناسبی نداشت. در 40 سال گذشته پابه‌پای قطع ارتباط پیش‌رونده جامعه پزشکی  ایران با جامعه بین‌المللی طب تحت لوای شعارهای ظاهراً انقلابی و انسان‌دوستانه، کلاً موضوع اقتصاد در کار پزشکی انکار شد و سیستم سلامت تنها به مدد اجبار و قوانین متعلق به دوران برده‌داری توانست «به زعم خود» امروز را به فردا برساند، اما همان فردا هم روزی بود که کشور از تمام ذخایر انسانی خود تهی می‌شد و پزشکان جوان، کشور را به سمت دهکده جهانی خودشان -که تصویری از آن را از طریق تکست‌بوک‌هایشان در سر داشتند- ترک می‌کردند.
خیر آقای رئیس! کشور دیگر توان استخدام پزشکان هندی و پاکستانی را ندارد؛ چراکه با کار ارزان و اجباری مسموم و بدعادت شده است. البته از دانشگاه‌های نامعتبر یا از درمانگران سنتی قبایل آفریقایی شاید ! 

https://t.me/bzyad
1.9K viewsedited  21:50
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 11:35:54 روز پزشك
امسال هم در آستانه روز پزشك توجهم رفت روي اين نكته كه ببينم چند درصد تبريك ها از جانب غير پزشكان است ؟
مدتيست من هم بِه همراه ساير پزشكان بِه جفا متهم شده ام كه با افزايش ظرفيت هاي پزشكي مخالفم تا "دست زياد نشود " ! بعلاوه اگر چه هر سال ماليات خود را يا سروقت يا با تمام جريمه هاي تاخير، پرداخت كرده ام و براي هر كار كوچك بانكي يا معاملاتي مجبور به ارايه مفاصا حساب مالياتي بوده ام با من مثل كسي كه مرتكب فرار مالياتي شده برخورد كرده اند .
شايد ميخواستم ببينم با اين اتهامات سنگين چيزي از اعتبار اجتماعي ام -تنها اندوخته اي كه در هيچ صندوقي از ان محافظت نميشود - كاسته شده يا نه ؟
كسب اعتبار اجتماعي براي بسياري از پزشكان ان هم در طب مدرن كار اساني نيست . اعتماد كردن و دل كندن از انان به غايت ساده است .
در طب مدرن "بهبودي " بيمار، معناي باستاني خود را از دست داده است .بسياري از درمان هاي موفق همراه با "بهبودي" ملموس براي بيمار نيستند .بسياري از خدمات بهداشتي اثراتشان سال ها بعد در پيشگيري از مشكلات بعدي خود را نشان ميدهند .فشار خون معروف به قاتل خاموش علامت چنداني ندارد اما كنترل ان بيشترين تاثير را در جلوگيري از سكته هاي مغزي و قلبي در سال هاي اينده دارد . سكته مغزي تنها تا سه ساعت قابل درمان است از ان پس تمام تلاش ها معطوف است به جلوگيري از مرگ بيمار به دليل عوارض ثانوي و جلوگيري از سكته مغزي بعدي . در بيماري ام اس هم سال هاي طولاني بيمار داروهايي آزار دهنده مصرف ميكند تا سال ها بعد دچار مشكل نشود .در بيماري اي ال اس عليرغم تمام زجري كه طبيب در تشخيص قطعي ان و رد بيماري هاي قابل درمان شبيه به اي ال اس متحمل ميشود بيمار و خانواده سال هاي پر از درد و رنج در پيش خواهند داشت در اين گونه موارد پزشك چه بخواهد و چه نخواهد بخشي از مشكل به حساب مي ايد و نه بخشي از راه حل ، نه مثل انوقت كه نوزادي پابه عرصه وجود ميگذارد ، از يك بيني زيبا رونمايي ميشود ، مثانه اي پس از مدتها با لذت خالي ميشود يا وقتي كه سردرد بيمار را رها ميكند ، بيمار با اولين قرص لودوپا راه مي افتد ، دوساعت بعد از سكته مغزي شديد با بيرون اوردن لخته دست و پاي فلج نيرو گرفت و....
اري طب جديد تركيبي است از درمانهايي معجزه اسا كه در گذشته غير قابل نصور بودند بسياري از اين درما ن ها به سرعت خودرا نشان ميدهند بسياري هم سال ها بعد تاثير ميگذارند . در اين ميان بخصوص با وجود تفاوت هاي عظيم در ميزان و زمان پاسخدهي به درمان درك تلاش صادقانه پزشكان با اين همه پيچيدگي ها نه تنها نيازمند درك و فرهنگي بالا و باوري عميق به دانش در كليت ان است بيش از ان نياز مند اعتماد به پزشكان هم هست كه بتوانند اين دانش جديد را در عمل پياده كنند .ان هم در شرايطي استثنايي و دشوار كه به سادگي نميتوان تصميم هاي ايشان را قضاوت كرد .
هم از اين روست كه امسال تبريك هاي غير پزشكان را با دقت ميشمرم ميخواهم ببينم اقدامات فعال اخير تا چه حد در تخريب اين اعتماد موثر بوده است ؟ . مناسبت هاي اينچنيني اهميت زيادي ندارند اما اين هم يكي از راههاييست كه ميتوان به پزشكان پيام داد ؛ بيمار ما هم چنان روي ويلچر است ، هنوز راه را گم ميكند ،بيمار ما هفته پيش مرد، من هنوز در گير اين درد كشنده هستم ......ولي ميدانم همه اينها عليرغم تمام تلاش هاي صادقانه توست . به تو تبريك ميگويم!
از همين زاويه است كه من هم امسال روز پزشك را به همه همكاران جوانم بخصوص انها كه افراد كمي عمق رنج ها و تلاش هاي شبانه روزي شان را درك ميكنند، تبريك عرض ميكنم . هر چند باز اين هم تبريكي است از جانب پزشكي !

https://t.me/bzyad
1.0K views08:35
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 20:40:58 یادداشت روز دوشنبه شرق
آداب سالمندی
وقتی بیمار از اتاق بیرون رفت، می‌ماند و می‌گوید: «آقای دکتر تو رو خدا کمکم کنین، نصفه‌شب فریاد می‌زنه، از اتاق، از خونه می‌زنه بیرون، یکهو همه‌جا رو کثیف می‌کنه، خونه فقط 60 متره. شوهرم بیچاره کارگره، چیزی نمی‌گه، ولی بچه‌ها آروم ندارن، صاحب‌خونه ممکنه بیرون‌مون کنه. خونه‌ش اجاره بود، مامان که مُرد، تحویل دادیم، فقط منو داره، کارگر بازنشسته با همین دفترچه... .»
سالمندی جامعه یک واقعیت انکارناپذیر است، اما دلیل آن اجازه سقط جنین بر اساس غربالگری نیست. باعث‌وبانی اصلی آن وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و کلیه دانشگاه‌های علوم پزشکی به‌علاوه ناوگان بزرگ دانش پزشکی در تمام دنیاست که بنا بر وظیفه خود، با وجود مشکلات بسیار به کار خود ادامه می‌دهند. وقتی اکثریت نوزادان زنده می‌مانند و رشد می‌کنند و مثل یکصد سال پیش از هر سه نوزاد، یکی فوت نمی‌کند، وقتی بهداشت و واکسیناسیون سلامت مادران و نوزادان را تأمین می‌کند، وقتی عفونت‌ها مثل عفونت‌های ادراری و ریوی (قاتلان سالمندان) روزبه‌روز با آنتی‌بیوتیک‌های بهتر و درک بالاتر درمان می‌شوند، وقتی تمام ریسک فاکتورهای بیماری‌های قلبی-عروقی درمان می‌شوند، وقتی امکان درمان سکته مغزی و قلبی در آستانه بسیاری از بیمارستان‌ها امکان‌پذیر شده، وقتی افزایش دانش عمومی با وجود تبلیغات دولتی اجازه نفوذ به تفکراتی مثل طب سنتی و طب ایرانی را نمی‌دهد، همه و همه به این معناست که با وجود تمام مشکلات موجود در سیستم سلامت که سر به بحران می‌زنند، حتی در واپس‌گراترین حکومت‌ها، در بخش‌های عقب‌افتاده دنیا و در همان زمانی که بسیاری از مردم در حال شکوه و شکایت از افزایش قرص‌ها در کیسه دوایشان هستند، جامعه در حال ماندن و سالمند شدن است.
این یادداشت با اشاره به این بدیهیات می‌خواهد تأکید کند فناوری مدرنی که حاصل آن تطویل حیات است، همپای آن، مستلزم بستر و فرهنگی مناسب است؛ فرهنگی که مسئولیت این محصول خود، یعنی سالمندی را به جامعه و نه فرد و خانواده می‌سپارد. همین‌جا گفته باشم؛ سپردن مسئولیت سالمندی به جامعه لزوماً به معنای نگهداری سالمندان و بیماران دچار زوال عقل در خارج از خانه نیست، بلکه برعکس به معنای ارزیابی شرایط خاص هر سالمند و هر بیمار و اداره وضعیت و بیماری او در بهترین فضای ممکن است. اینها آداب پرهزینه‌ای‌ است که هر دولتی باید تقبل کند. به‌خصوص ادارات بیمه‌ای که از هر مستخدم یا کارگر یک عمر حق بیمه دریافت کرده‌اند. آنها نه‌تنها مسئولیت حقوقی دارند، بلکه تک‌تک‌شان مسئولیت اخلاقی سنگینی را نیز بر عهده دارند.
اخیراً اداره جوانی در یکی از معاونت‌های وزارت بهداشت شروع به کار کرد. ان‌شاءالله هدفش یاری‌رساندن به افزایش امید به آینده در کشور و از این طریق افزایش زادوولد و باقی‌ماندن جوانان در کشور باشد، نه مقابله با ادارات دیگری که فی‌الذات به سالمندی جمعیت مشغول‌اند!
حال اگر اداره‌ای به نام سالمندی هم وجود داشته باشد، امیدوارم چنین اداره‌ای به فرض وجود، خود را منحصر به موضوع محدودی به نام طب سالمندی نکند و تمام موضوع را با وسعت و عمقی که تلاش کردم نشان دهم، ببیند.

https://t.me/bzyad
755 viewsedited  17:40
باز کردن / نظر دهید
2022-08-18 19:52:24 - ممكن بود آمریکا وسوسه‌هاي محافظه‌كارانه و مداخله‌جويانه خود را سركوب مي‌كرد و تلاش‌هاي دموكرات مآبانه‌اي را كه ده سال بعد آغاز كرد، همان‌زمان در برابر جنبش ملي ايران پيش مي‌گرفت. شايد مي‌توانست دريابد كه تسليم اغواي بريتانيا شدن به بهانه خطر موهوم كمونيسم و كودتا عليه دولتي كه خود را مستحضر به آمریکا مي‌دانست و از سوي توده‌اي‌ها عامل آمریکا ناميده شده بود، اگرچه قدرت صوري را چندده‌سالي در دست او نگه مي‌دارد، اما در نهايت هژموني ايدئولوژيك و اخلاقي اردوگاه شوروي را در اعماق ذهنيات ملي كشور ما مي‌گستراند.
آن هم از طريق حزبي كه اگر چه خود را حزب «توده» مردم مي‌خواند و مانع بزرگ در راه تشكيل يك حزب توده‌اي واقعي بود ، اما با دقيق‌ترين معاني دوران جنگ سرد، يك حزب وابسته به اردوگاه شوروي بود و كوچك‌ترين رفرمي از جنس مجارستان و يوگوسلاوي را هم نمي پذيرفت كه هيچ، جريان رويزيون كنگره بيستم شوروي و خروشچف هم هيچ انعكاسي در آن نيافته بود و قدمي هم در مقابله با جنايات استالين و محكوم كردن آن جنايات مثلا در قتل رهبران حزب كمونيست ايران برنداشته و هر جريان تجديدنظر طلبانه‌اي را هم از راديو مسكو پاسخ ميداد (ماجراي خليل ملكي ) ان هم در حالي كه بسياري از احزاب كمونيست برادر هم حداقل چنين مواضعي را اتخاذ كرده بودند ! خود كودتاي ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر به قدرت رسيدن حزب، خيالي عبث و بهانه‌اي بيش نبوده است. چراكه آن همه تشكيلات نظامي كوچك‌ترين حركتي در مقابله با كودتا نكرد. يا دستور نداشت بكند . او در معاملات بين المللي دو اردوگاه جنگ سرد پيشاپيش تحويل داده شده بود (مثل پيشتر ها و بعد تر ها ) .به‌فرض واقعي بودن خطر كمونيسم هم، راه‌حل ترتيب دادن كودتا در يك كشور خارجي يا استفاده از محمل‌هاي قانوني براي تغيير يك حكومت ملي نبود. راه‌حل تقويت جبهه‌ملي و ترغيب شاه براي همكاري با آن و شروع مدرنيزاسيوني بود كه ده‌سال بعد توصيه كرد.اگر چه بيش از شصت سال از وقايع بيست و هشت مرداد ميگذرد شاهديم كه نه تنها ان رويا ها به وقوع نبيوست بلكه تك تك آن خطا ها هم به اشكال ديگري در حال تكرار هستند .
https://t.me/bzyad
1.4K views16:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-18 19:52:24 ٢٨ مرداد

در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ وقايعي رخ داد كه بي‌ترديد از مهم‌ترين رويدادهاي تاريخ معاصر ايران است. تنها در اين مورد است كه گروه‌هاي مختلف اجتماعي با یک‌دیگر توافق کامل دارند. گذشته از اين حقيقت در مورد اين رويداد همين الان تفاسير بسيار متنوعي وجود دارد كه گاه صددرصد با هم در تضاد است. بنابراين ٢٨ مرداد هم چنان در ميان ما زنده و به تاريخ نپيوسته است.هنوز زنده است و درباره آن مي انديشيم جدل ميكنيم و گاه آرزو ميكنيم كاش وقايع آنطور كه رخ داد نميبود و مسير ديگري ميپيمودتد .و البته انچه كه هيچكس هيچگاه نتوانسته مانع ان شود خيال است و آرزو بنابر اين ؛
- ممكن بود دكتر محمد مصدق به افراد تندرو پيرامون خود پروبال ندهد تا دربار به‌واسطه ناسزاهاي روزنامه‌هاي آن‌روز، به‌خصوص روزنامه دكترحسين فاطمي(باختر امروز)، در هراس از پيروزي راديكال‌ها ، به دامان تندروهاي راست نيفتد. ممكن بود مصدق با عدم تعطيل مجلس شورا ، پايگاه أصلي قدرت خود را برخلاف نظر سران جبهه ملي ، تخريب نكند و سنت " رفتن ميان توده ها " -كه در واقع همان چند صد يا چند هزار نَفَر أطراف مجلس هستند -را به جاي صندوق رأي نمينشاند و إز تجزيه جبهه ملي پيرامون اين مسئله جلوگيري ميكرد . سرباز فداكار وطن را با وزير خارجه روزنامه نگار رودررو نميكرد . ممكن بود با اقدامات عملي نشان دهد اتحاد حزب توده و جبهه ملي شايعه است و از اين طريق بهانه روي كار آمدن كمونيست‌ها را كه ترغيب‌كننده اصلي آمریکا براي شركت در كودتا بود مرتفع سازد ( آن هم در حالي كه بريتانيا هيچ مقصودي بجز نفت نداشت و خطر كمونيسم تنها براي اغواي امريكا و تحريك او به شركت در كودتا بود و او بيش از هر نيروي ديگري پوچ بودن خطر كمونيسم را درك ميكرد ) در اين صورت ادامه حكومت ملي ممكن بود به توسعه سياسي بيانجامد و از بسياري از عواقب بعدي جلوگيري كند.
ممكن بود رهبران جبهه ملي اهميت موقعيتي را در يك لحظه تاريخي و تكرار ناپذير با دولت مصدق بِه دست آورده بودند درك ميكردند و بِه هيچ عنوان تن به تجزيه جبهه ملي نميدادند حتي آن كساني كه سوداي رياست داشتند و دست خود را به خون رييس شهرباني مصدق آلودند شايد درمييافتند كه در جبهه روبرو آبي براي ايشان گرم نميشود كاش با نگاهي بِه تاريخ درمييافتند كه موقعيت بِه دست آمده تا دهها سال قابل تكرار نخواهد بود كاش درمييافتند كه بدون نيرويي ملي و تحول خواه كه ادعايش را داشتند فئوداليسم حاكم و اپوزيسيون نيرومندش حزب توده امكان ادامه حيات و حكومت ندارند و در صورت تثبيت در قدرت يا كسب قدرت هم نامش فرار از واقعيت بوده سرنوشت بدي براي كشور رقم خواهد زد
- ممكن بود حزب توده ايران در يك تحول داخلي مانند حزب كمونيست مجارستان و بعدتر يوگوسلاوي و چك با منويات حزب برادر بزرگ در شوروي زاويه پيدا كند و مصالح داخلي را مقدم بر اردوگاه سوسياليستي بپندارد، از تحريكات علني خود براي بزرگ‌نمايي بيش از حدش (كه به‌واسطه نوعي رقابت بين‌المللي دو اردوگاه و به‌ضرر منافع ملي ما صورت مي‌گرفت) بپرهيزد تا كمپاني نفت انگليس نتواند به بهانه خطر كمونيسم آمريكا را به طرفداري از منافعش وارد مناقشه كودتا كند. خود ٢٨ مرداد نشان داد كه خطر كمونيسم علي‌رغم سازمان گسترده نظامي حزب توده خطر بزرگي نبود يا هنوز اجازه‌اي از برادرِ بزرگ براي مداخله جدي‌تر سياسي دريافت نكرده بود. شايد هم ژئو پلتيك بين المللي اقتضا نميكرد .و بنابر اين حزب تنها به شكل مهره‌اي براي شانتاژ سياسي در چانه‌زني‌هاي اردوگاه شوروي با اردوگاه آمریکا به‌كار مي‌رفت نه براي كسب قدرت سياسي! كه معادلات زيادي را بر هم ميزد
- ممكن بود محمدرضا پهلوي دريچه تضادهاي ملي كشور را به سوي بيگانه نمي‌گشود و بر اين ايده در ذهن خود كه عامل خارجي را مهم‌تر از عوامل داخلي كشور فرض مي‌كرد (همان ايده‌اي كه بيست‌وپنج سال بعد سامان حكومت و زندگي او را در هم پيچيد) غلبه كند. به‌جاي طرفداري از اشرافيت و فئوداليسم فاسد قدرت مقابله با آن‌ها را درخود يافته و آن تصميمي را كه ده سال بعد براي مدرنيزه كردن ساختار اقتصادي كشور در پيش گرفت زودتر شروع ميكرد ، شايد ميتوانست روحيه و درخواست تغيير را كه حتي در اشراف سالخورده كشور نظير مصدق موج ميزد را دريابد و به‌جاي سوق دادن آن‌ها به‌جانب حزب توده ولو به ظاهر يا در اضطرار ( كه تركيبي به‌شدت غيرعادي به‌دست مي‌داد) از انها و اين روحيه به‌جهت تحكيم توسعه سياسي سود ببرد. شايد ميتوانست دريابد تنها و تنها توسعه سياسي است كه راه كارِ برون‌رفت كشور از سياهه قرون است و اين خروج است كه پايه‌هاي سلطنت او را تحكيم می‌کند. اي كاش او سنگيني نبرد مدرنيزه كردن كشور را درك كرده و راه همكاري با تمام جريان‌هاي عقل‌گرا را در پيش مي‌گرفت.
1.1K viewsedited  16:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-14 23:11:27 يادداشت روز دوشنبه شرق
هدف ؛ مغز روبرو
دکتر بابک زمانی
رئیس سابق انجمن سکته مغزی ایران
عضو هیئت‌مدیره سازمان جهانی سکته مغزی
 
خبر تلخی بود؛ یک مشت‌زن تیم ملی، یک جوان با عمری طولانی در پیش، به‌دلیل یک سکته مغزی بعد از تمرینات مشت‌زنی فوت کرد.
تعطیلی ورزش مشت‌زنی یکی از اهداف هر متخصص مغز و اعصابی است؛ چراکه مغز انسان که حفاظت از آن وظیفه تمام این متخصصان و انجمن‌های ملی و بین‌المللی آنهاست، در این ورزش هدف قرار می‌گیرد تا تخریب شود.
اگر کسی در پی ضربه سر، دچار کاهش هوشیاری و نقش بر زمین شود، مضروب حتی اگر نمیرد یا عارضه‌ای برایش نماند هم، باید در بیمارستان تحت نظر باشد و واردکننده ضربه هم تحت نظر بماند، اما در رینگ مشت‌زنی دست مشت‌زن ضارب بالا می‌رود و ممکن است مدالی هم بگیرد.
تنها در سینماست که ضربه سر یک روش بی‌خطر برای بیهوشی موقت به‌شمار می‌رود. در دنیای واقع حرکت سریع سر روی گردن می‌تواند در همان لحظه به مرگ بیمار منجر شود. اخیراً در مطالعه‌ای روی فوتبالیست‌های آمریکایی، مشخص شده هر ضربه با این شکل عوارضی روی مغز بر جای می‌گذارد و تجمیع این عوارض در بلندمدت اثرات جبران‌ناپذیری روی مغز خواهد داشت. انجام ورزش‌هایی که مغز را مورد هدف قرار می‌دهند، در کشور آمریکا هیچ مشروعیتی برای این ورزش‌ها ایجاد نمی‌کند.
نکته مهم در بروز عوارض، حرکت سریع سر روی گردن به واسطه ضربه است که کلاه از آن جلوگیری نمی‌کند. کلاه حتی با جلوگیری از شکستن جمجمه و گرفتن شدت ضربه ممکن است بر سرعت حرکت و عواقب ناشی از آن بیفزاید! تنها راه آسیب به مغز شکستن جمجمه نیست. این حرکت ناگهانی می‌تواند باعث کشیده‌شدن حساس‌ترین قسمت مغز بشود که بین مغز و ساقه مغز قرار دارد. این قسمت که تشکیلات شبکه‌ای نام دارد و جنس آن شبیه اسفنج است، باعث کاهش سطح هوشیاری و گاه حتی مرگ ناگهانی می‌شود. ضربه می‌تواند باعث خونریزی‌های ناگهانی و تأخیری در مغز شود؛ به‌علاوه ضربات گردن حتی اگر شدید نباشند هم ممکن است باعث پارگی عروق گردن، جدا شدن دو لایه آن و انسداد رگ (دایسکشن) شوند که منجر به سکته مغزی می‌شود و علائم آن معمولاً با تأخیر خود را نشان می‌دهند. گوش و چشم بنده به‌عنوان متخصص مغز و اعصاب با سی و چند سال سابقه در این کار، موارد بسیاری را شهادت می‌دهد.
اگرچه جوان همدانی آشکارا بعد از مشت‌زنی دچار سکته مغزی شد و فوت کرد، اما اکثریت مشت‌زنان بلافاصله فوت نمی‌کنند. اینکه یک نفر هوشیار و سالم از رینگ پایین بیاید، اصلاً به این معنا نیست که این ورزش و آن مسابقه تأثیری بر سلول‌های مغز او به ترتیبی که گفته شد، نداشته‌اند و نخواهند داشت.
بيش از چهل درصد مشت زنان حرفه اي ( كه در مسابقات شركت ميكنند ) دچار زوال عقل برگشت نا پذير خواهند شد بقيه هم ضرورتا سالم نيستند .
بنابراین عاجزانه تقاضا می‌کنم لطفاً مسابقات مشت‌زنی را متوقف کنید، آموزش مشت‌زنی به جوانان ندهید، در آثار سینمایی و تلویزیونی و به‌خصوص شبکه خانگی مشت‌زنی را به‌عنوان یک ورزش نشان ندهید و فدراسیون مشت‌زنی را به فدراسیون «ممانعت از مشت‌زنی» و تبلیغ برای ورزش‌های مفید تبدیل کنید.
این حداقل وظیفه‌ای است که این فدراسیون در برابر یک مرگ باید انجام دهد؛ با این فرض خوش‌بینانه که تاکنون از آنچه گفته شد، اطلاع نداشته است.

https://t.me/bzyad
1.5K viewsedited  20:11
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 10:11:30 یادداشت روز پنج‌شنبه، روزنامه هم‌میهن

قرنی که سایه زیست

تنها یک قرن نبود؛ تاریخی فشرده در 100سال بود. گویی با مرگ او و خیل همسالانش تاریخی در حال پایان است؛ قرنی که با خوش‌بینی‌ای عمیق آغاز شد، بارها و بارها با موج‌های ناامیدی به وقفه خورد. «ابتهاج» چون «یولیسیز» که از تروا برگشت تمام آن را زیست. به گونه‌های مختلف؛ از فعالیت حزبی تا اعدام یاران و مسئول موسیقی و سازنده سرود انقلاب و شنونده زندانی آن، تا پیری غم‌زده با ریشی انبوه، زبانی تند و بی‌تعارف، پیراهنی که می‌گفت مثل شماها یقه ندارد.
اما «سایه» چون روحی مشتاق، پرآرزو، اندوهگین همچنان می‌نگریست و می‌سرود و در خیال به سوی شمس خود «کیوان» ره می‌سپرد.
«کیوان» که در جوانی تلألویی کوتاه از صداقت و آروز به او نشان داده بود و معصومانه به عنوان تنها غیرنظامی یک جریان نظامی اعدام شده بود -صدفی در دریایی متلاطم و پرخشونت - «ابتهاج» تا آخر خود را متعهد به راهی می‌دانست که کیوان برگزیده بود، اما «سایه» از صداقت و پاکی او بئاتریسی ساخته بود تا کمدی دهشتناک قرنی را که در آن می‌زیست بسراید. راستی آیا دوگانه «سایه –ابتهاج» هم به عنوان تناقضی زیبا و شگفت‌انگیز به‌عنوان حیات مستقل اثر ادبی در جهان ادبیات مثال زده خواهد شد؟ آیا پاسخی سخت به کسانی که هنر را محمل پیام‌های سیاسی می‌دانند نخواهد بود؟ یک طرف عقل‌گرایی خوش‌بین و چاره‌ناپذیر که جز راهی که در جوانی انتخاب کرده هیچ چیز دیگر نمی‌پذیرد و یک سو شاعری بزرگ روح زنده قرن کشور ما که شعرش ذره‌ای مبتلا به تقلید سیاسی نیست.
با هر سرایشی نو می‌شود، شاعری که همه کسانی که مخالفین خونین سیاسی یکدیگر محسوب می‌شوند هم در هر لباس و مقام و جایگاهی به یکسان شعر لطیف، روان و بی‌پیرایه او را می‌خوانند و تحسین می‌کنند و با آن نفس می‌کشند؛ فرهنگی که علی‌رغم بسیاری درشتی ها در هر زمان شاعران را با تمام تندی‌هایی که بر آنها کرده هیچ‌گاه نه سر بریده است، نه به اردوگاه کار سپرده تا بمیرند و نه به واسطه عقیده سیاسی به دادگاه نورنبرگ کشانده است. گویی فرهنگ ما با غنای شاعرانه‌ای که دارد نوعی استقلال اثر هنری را به رسمیت شناخته است؛ بر«شرابِ شعر» حد جاری نمی‌کند. آری اثر هنری ناب، همواره از کالبد هنرمند فراتر رفته حیات مستقل خود را یافته و در حسرت کمالی که تصور می‌کند؛ «کیوان»، «شمس»، «بئاتریس»... هر چه ناب و ناب‌تر می‌شود اما به آن دست نمی‌یابد.
شعر سایه با آن گستره فراخي که زائیده نبوغ بی‌نظیر این حافظ معاصر بود، هیچ‌گاه هیچ وامی به هیچ حزب، حکومت و دسته‌ای، ولو ابتهاج به آن متعلق باشد، نسپرد و این رازی عجیب است که به‌واسطه آن تاریخ بی‌تردید این نام را از این قرن به‌ خاطر خواهد سپرد، کنار آن چند شاعر بزرگ قرون گذشته!

https://t.me/bzyad
1.2K viewsedited  07:11
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 02:25:57 https://twitter.com/drbabakzamani/status/1553982244104060928?s=12&t=dFsjtRohYePorFIRu5KDAg

https://t.me/bzyad
1.4K viewsedited  23:25
باز کردن / نظر دهید