Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

لوگوی کانال تلگرام bzyad — یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی ی
لوگوی کانال تلگرام bzyad — یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی
آدرس کانال: @bzyad
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.35K
توضیحات از کانال

اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-07-11 00:27:51 تاج زاده
تازه کارم را شروع کرده بودم هنوز در آمد چندانی نداشتم از فروشگاه هایی خرید میکردیم که به ارزانی معروف بودند.شبی در اتوموبیل منتظر خانمم بودم تا از مغازه روسری فروشی خیابان گاندی که ارزان بود ولی صف داشت بیاید. در ماشین کنار ی خودم در تاریکی متوجه آقایی شدم که او هم انتظار همسر و فرزندانش را می‌کشید به همین دلیل! سرش شلوغ بود در همین فرصت کوتاه هم لحظه ای به اطراف نگاه نمی‌کرد تند تند مشغول خواندن نامه هایی بود و برخی را امضا می‌کرد وقتی که خوب دقت کردم تردید نماند او مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور در همان زمان بود.خوب به یاد می آوردم که بیست و چند سال قبل از آن تاريخ راننده همسر پرویز ثابتی که مسئولیتی در همین سطوح در رژیم سابق داشت به هنگام خرید خانم در خیابان ولیعصر فروشنده ای را با شلیک گلوله به قتل رساند. در فیلم های سینمایی هم مسئولینی در این سطوح همواره در صندلی عقب یک لیموزین سیاه نشسته اند.تجربيات ما در همين حد است مشاهدات میکروسکوپی حقیر در این زمینه ها هنوز هم از این حدود فراتر نمی‌رود بنابراین رانندگی یک ماشين پراید ( که البته آن موقع مختصر ارج و قربی داشت) به همراه خانواده و انتطار صف برای روسری ارزان توسط معاون سیاسی وزارت کشور برای من بسیار عجیب بود بخصوص که در آن زمان خيلي ها در مورد هرکس که هرگونه مسئولیتی در کشور داشت نگاه و نظر مثبتی نداشتند و این محدود به بعد از انقلاب هم نمیشد. بعد از این ملاقات مفصل! دیگر هیچ گاه سعادت دیدار ایشان دست نداد اما همواره دورادور پیگیر ایشان بودم .شاید خاطره روسری ارزان در این پی گیری بی تاثیر نبود.ده سال در سخت ترین شرایط در زندان بود همه ما در حال کار و بار روزانه خود بودیم . از آن پس در حالی که بسیاری از دوستان و همفکرانش سر به کار خود گرفته بودند او ول نمی‌کرد. برخلاف بسیاری که شعارهای غیر عملی غیر واقع بینانه و گاه خشونت آمیز می‌دهند او هیچگاه از جاده عقل وواقعیات کاملا ملموس و تغييرات مقدور منحرف نشد. در حالی که خود او ذره ای احتمال تایید صلاحیتش را نمی‌داد کاندیدای ریاست جمهوری شد تا حداقل تا زمان اعلام نتایج صحبت کند حرف بزند و فرهنگ درخواست گری و فعالیت مدنی را راه بیندازد.
چگونه می‌توان این همه شور و این همه پی گیری را ندید چگونه می‌شد به چنین انسان صادقی در صورت تایید رای نداد؟
مصطفی تاج زاده را باور کردم . راه و روش او را تایید ميشد يا نميشد انتخاب ميشد یا نميشد بعد از انتخاب ميتوانست کاری بکند یا نکند راهی به سوی برون رفت از بحران دامن گیر فعلی در کشور میدانستم . تاج زاده به خودی خود می‌تواند پیشنهاد معقولی باشد برای يك گفتگویی ملی. زندان كردن او تلاشي است در خلاف اين جهت . تاج زاده از خود و آبروی خود پلی ساخت برای یک گفتگوی ملی تا اگر کسی خواست عبور کند راهی آماده وجود داشته باشد. تردید نباید کرد که قطعا پل فدای این عبور خواهد شد چرا كه نندخويانِ دو سو ، اميد آينده خود را تنها در تندي و گرداب جستجو ميكنند هم كساني كه تندي او در جواني را برنميتابند وًهم كساني كه مصلحت انديشي ميانه سالي را نمبخشند هيچ كدام در نمييابند كه مهم ترين ارزش ادمي تغيير كردن ،پيله دريدن و از گفتمان معهود و سودبخش فراتر رفتن است .

https://t.me/bzyad
3.2K views21:27
باز کردن / نظر دهید
2022-07-04 03:27:27 يادداشت روز دوشنبه شرق

تخليه بيمارستان و نوستالژي پزشكان

بالاخره دستور تخلیۀ بیمارستان ما هم صادر شد. یکی از ورزیده‌ترین مدیران در ادارۀ سیستم‌های درمانی و آموزشی حالا مسئول تخلیه و احیاناً تخریب شده است. تخلیۀ بیمارستانی که ده‌ها سال بهترین اوقات بسیاری از پزشکان و استادان را به خود اختصاص داد، آسان نیست. این تنها یک ساختمان نیست، نوستالژی بزرگ پزشکان پرشماری است که دورۀ آموزشی خود را در آنجا گذرانده‌اند و حالا در اقصی نقاط دنیا پراکنده شده‌اند. تجربۀ شب‌های کشیک، از پاویون تنگ ناهموار تا اورژانس‌های شلوغ و پردردسر دویدن، تا صبح بر بالین بیماری که شاید نماند، ماندن، یک شب ناگهان با ده‌ها کشته و مجروح روبه‌رو شدن، تا صبح خود را برای گزارش صبحگاهی به استادان خوب‌خوابیده آماده‌کردن؛ همه و همه بخشی از پررنج‌ترین اوقات هر پزشکی است که با وجود دشواری طاقت‌فرسا؛ سال‌های سال در هر کجا که باشد و تا پایان عمر، هر لحظه این زمان‌های گذشته را جست‌وجو خواهد کرد.
اینکه چرا ساختمان‌های چند دهۀ اخیر بیش از ساختمان‌های پیش از آن نیاز به تخلیه و مرمت دارند (حتی در مجموعۀ بیمارستانی ما) در حوصلۀ این یادداشت نیست. به این موضوع هم نمی‌پردازم که چرا قبل از متروپل به کیفیت سازه‌ها واکنشی نشان داده نمی‌شد. در هر حال توجه به سازه‌های بیمارستانی که عمدتاً در شهر تهران متعلق به ده‌ها سال پیش هستند، امر مثبتی است و فراتر از آن، اختصاص هر بودجه‌ای به سلامت نشانۀ مثبتی است. نشانۀ آن است که جامعه آهسته‌آهسته دارد درمی‌یابد که به‌جز ارادۀ پزشکان، موضوعات بسیار دیگری در سلامت نقش دارند و اقتصاد سلامت معنایش ویزیت پزشکان نیست. عوامل متعدد دیگری هم در کیفیت سلامت نقش دارند!
اما سؤال اینجاست؛ تخلیۀ بیمارستان به کجا صورت می‌گیرد؟ اگر فضاهای بیمارستانی از قبل آماده‌شده‌ای وجود دارد؛ چرا پیش از این، به کار درمان نیامدند؟ آیا راهروهای شلوغ و تخت‌های ناکافی بیمارستان‌های آموزشی در دیدرس مسئولان نبودند؟ آیا این همه ساخت‌وسازهای ناجور در حیاط بیمارستان‌ها که فضای سبز و محیط بیمارستان‌های ما را آلوده کرد و بیماران و پزشکان را به بلای ابدی چکش و متۀ برقی و گردوخاک محکوم ساخت، کسی را به فکر نینداخت که از زمین‌های مرغوب کنار شهر که به برج‌های متعدد مسکونی اختصاص یافته‌اند و «مال»های متعددی که سرمایه‌های خصولتی برپا کرده‌اند، زمینی را برای احداث یک بیمارستان با استانداردهای مدرن در نظر بگیرند؟
جامعۀ پزشکی و دانشگاهی کشور و دستیاران پزشکی نه‌تنها باید تنگدستی اقتصادی بیمارستان‌ها در پرداخت حقوق و خرید دستگاه‌ها و فناوری مدرن را تحمل کنند، بلکه باید در فضایی بسیار تنگ و نامناسب، این مهم‌ترین سال‌های زندگی خود را بگذرانند و به خاطر بسپارند و این در حالی است که دستیاران، یعنی سنگ بنای این سیستم، حتی از حداقل حقوق کار هم برخوردار نیستند.
اما اگر نیک بنگری و قدری تأمل کنی راه‌حل‌هایی هست. همه در یاد دارند و هر روز در بزرگراه می‌بینند ساختمان شبیه مغز را که به نام پروفسور معروف ایرانی شناخته می‌شود، اما سال‌هاست تحویل لشکر موریانه داده شده است. آیا نمی‌توان این ساختمان را به یکی از دانشگاه‌های بزرگ پایتخت داد تا آن را راه‌اندازی کنند؟ همه به یاد دارند مال بزرگی را که به سبک مریخ در غرب شهر ساخته شده و چندی پیش یک تالار بزرگ به همراه تعداد زیادی تخت و تجهیزات را به درمان کووید ۱۹ تعارف کرد، اما بعد هیچ خبری نشد؛ گویا صاحبان این بنای عظیم که برای هر قسم فعالیت یک سازۀ باشکوه دارد و کتابخانۀ نمایشی آن معروف‌ترین است، منتظر متروپل بودند تا به وعدۀ خود عمل کنند. دیر نشده. تعارف آمد، نیامد دارد! و البته بسیاری مناطق دیگر که اگر صاحبان آنها به این باور برسند که بیمارستان‌ها بیماران را درمان می‌کنند و نقشی بیش از روغن بنفشه دارند، می‌توانند آن اماکن را وقف بیمارستان هم بکنند.
بله مهم‌ترین نکته آن است که سیستم سلامت، پیچیدگی‌هایش، نیازمندی‌هایش و میزان نیاز به آن، مورد ارزیابی صحیح قرار گیرد. همین!

https://t.me/bzyad
2.1K viewsedited  00:27
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 12:14:44
تاریخ در پینترست

دکتر بابک زمانی در شماره اخیر ماهنامه نگاهی به سریال خاتون از منظر تاریخی کرده است. پاره‌هایی از متن:

واقعیت آن است که اشغال نظامی ایران حاصل ندانم‌کاری، نفهمی و کاهلی سیستم رضاشاهی بود که طبق رسم بسیاری از سیستم‌های استبدادی هر که را سرش بر تنش می‌ارزید، یا سر بریده بود یا خانه‌نشین کرده بود، وگرنه رجال و سیاسیون خبرۀ آن روز آن‌قدر توان داشتند که این وضع و نیاز متفقین به ایران برای انتقال تسلیحات به جبهۀ جنگ با شوروی را به یک فرصت تبدیل کنند.

تعجب‌آور این است که نه‌تنها سناریونویس و کارگردان، بلکه خیل عظیمی از دست‌اندرکاران هم نسبت به تاریخ معاصر کشور خود حساسیت ندارند و توجه نمی‌کنند که عدم پایبندی به وقایع تاریخی و در اختیار گذاشتن این همه امکانات برای تهیۀ کارت‌پستال و عکس‌های پینترستی از تاریخی که تنها در ذهن کارگردان رخ داده، آن هم در مورد یکی از مهم‌ترین لحظات تاریخی کشور و در حالی که امکان تخصیص این همه امکانات به فیلم دیگری تا مدت‌ها وجود نخواهد داشت، چه نتایجی به بار می‌آورد ؟

#مرور_مطالب_شماره _١٤٥
#سریال_خاتون

این شماره را از دیجی‌کالا سفارش دهید.

@cm_magazine
1.4K views09:14
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 04:15:44 يادداشت روز دوشنبه شرق
(در ضرورت استقلال دانشگاه )
گفت‌وگو در پیله
آقای رئیس دانشگاه در گفت‌وگو با رئیس‌اش مطالب عجیبی گفته است. رئیس، در بازتاب اغراق‌آمیز آن سخنان چنان به وجد آمده که تودۀ میلیونی شنوندگان از حیرت مبهوت و میخکوب ماندند؛ حیرت بیش از مخالفت بود! کسی گفتمانی تا بدین حد خارج از واقعیت را از چنین افرادی باور نمی‌کرد. کسی باور نمی‌کرد رئیس بهداری شهری که همه در یاد دارند چگونه در آتش کرونا می‌سوخت، آن مصیبت و آن تقلای طاقت‌فرسای انسانی را فراموش کرده باشد. جوانان طبیب و پرستاری که در آتش شرف و انسانیت خاکستر شدند، فراموش‌شدنی نیستند. آنها اولین‌ها بودند، کسی آن دختر زیبای کلاچای را فراموش نمی‌کند که در لاهیجان در مراقبت از بیماران چون پروانه سوخت و تندیس زیبایش تا ابد در دهکدۀ رنج و برنج کنار مردمی که در پنجشنبه‌بازار شلوغ آواز زندگی خواهند خواند، برقرار خواهد ماند؛ سیمای آن پزشک اورژانس، آن دکتر مهربان که در شهر رشت در اوج تلاش در خاک افتاد و... را کسی فراموش نمی‌کند. اینها درس شرف و انسانیت را از آن خاک حاصل‌خیز گرفتند که تلاش را همواره پاسخ می‌دهد و درس طب را از دانشکدۀ طب و مکتب طبیبان مردمی کشور و آن دیار گرفتند که با زرچه و فِریاد* زیسته‌اند و آنها را به‌خوبی می‌شناسند!
کسی باور نمی‌کرد افتخار این پایمردی را به حساب کسان ديگري بنویسند كساني كه اگر چه بسياري از آنها صادقند اما بخشي از آنها هم تا همین امروز در کار پرداختن شک و تردید در کارایی دانش و واکسن و نقش پزشکان در کرونا هستند و هیچ‌گاه از ادعا فرو نیامدند و به بی‌اعتباری هیچ‌کدام از گفته‌ها و کرده‌هایشان اقرار نکردند؛ در حالی که جامعۀ بین‌المللی پزشکی همواره با نقد و نظارت و پالایش هرچه دقیق‌تر روش‌های درمان کرونا و بیماری‌های همزمانش و انتشار بین‌المللی نتایج مطالعاتش توانست بحران کرونا را کنترل کند. اما آنها حتی به ارزش نقد گفته‌هایشان که حداقل ارزش انسانی است هم پی نبردند.
در آن گفت‌وگو که رئیس بازگویی می‌کرد، گویی به زبانی دیگر سخن گفته بودند. گفت‌وگویی بود با لحني خاص که تنها خود اشاراتش را درمی‌یافتند.
راستی چرا تصمیم‌گیران با گفتمان ما آن‌قدر بیگانه شده‌اند، چرا عواطف و احساسات ما جایی در رفتار و گفتار آنها پیدا نمی‌کند؟
واقعیت آن است که رئیس یک دانشگاه در همه جای دنیا یا کاملاً نماینده و برگزیدۀ دانشگاهیان است یا منتخبی است از میان برگزیدگان دانشگاهیان که حکومت منصوب می‌کند. با چنین قراری است که جمهور و رؤسای آن، هم از آنچه دانش می‌گوید، مطلع می‌شوند و هم از آنچه دانشگاهیان می‌خواهند! و از آنجا که دانشگاهیان در هر رشته‌ای بیشترین و منسجم‌ترین ارتباط را با مردم دارند، حکومتگران سعادت می‌یابند با برداشت‌هایی علمی از ناله‌ها و فغان‌های تودۀ مردم آشنا شوند و تصمیم بگیرند. به خودگویی و خودخندی اکتفا نکنند.
استقلال دانشگاه اصل مهمی است که نه در این دوره که از دیرباز در کشور ما پایمال شده و فقدانش به یک عرف تبدیل شده است.
تنها زمانی که فردی منصوب مستقیم دولت ادارۀ دانشگاه را بر عهده بگیرد، چنین گفت‌وگوی غریبی و دور از فضای گفتمانی مردم امکان‌پذیر خواهد شد. گفت‌وگویی که شنیدن تنها چند جملۀ آن مردم و دانشگاهیان را به‌شدت برآشفته می‌کند؛ مردمانی که ضجه و مویه‌‌هایشان هیچ انعکاسی در سلسله‌مراتب قدرت ندارد و چون فریادی در چاه، بازتاب دردآورش فقط به ‌صورت فریادکنندگان برخورد خواهد کرد.
جامعۀ پزشکی کشور هیچ‌گاه منتظر قدردانی و سپاس نبوده است. قدردانی زبانی و مراسمی هم هیچ فایده‌ای ندارد. تفکراتی که در چند جملۀ این گفت‌وگو خود را عیان کردند، قادر به برآوردن بزرگ‌ترین آمال جامعۀ پزشکی نیستند که همانا «استقرار یک سیستم سراسری علمی و روزآمد خدمات سلامت برای آحاد مردم در یک مقیاس بین‌المللی» است؛ نه نیل به این هدف که تنها جهت‌گیری به سوی آن بزرگ‌ترین قدردانی از جامعۀ پزشکی است. برآشفتن جامعۀ پزشکی و سایر فرهیختگان کشور به‌دلیل خوف از آینده‌ای است که این تفکرات می‌توانند نه‌تنها برای سلامت که برای کل کشور رقم بزنند. پوزش به شیوۀ مدرن و بین‌المللی و نه یک قدردانی زبانی از جامعۀ پزشکی می‌تواند اندک امیدواری‌ای باشد به برگشت از راه انحرافی‌ای که کیلومترهاست به بیراهه رفته است.
*زرچه و فِریاد کلماتی گیلکی برای توصیف حالات مختلف درد هستند.

https://t.me/bzyad
2.4K viewsedited  01:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 04:15:30
830 views01:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 22:42:31 یادداشت روز دوشنبه، روزنامه شرق
طبیب یا مشاور؟

وقتی اولین جمله را با آنچه در گوگل مطالعه کرده شروع می‌کند، می‌گویم: «ببخشید دستور می‌دهید طبیب شما باشم یا مشاور شما؟ در هر حال در خدمتم». چند جمله تعارف‌آمیز می‌گوید که معلوم نمی‌کند کدام را می‌پسندد. مجبور می‌شوم مقصودم را توضیح بدهم: طبیب شما کسی است که به او اعتماد کرده‌اید، بیماری شما را تشخیص می‌دهد (اگر بتواند) و برای درمان شما تصمیم می‌گیرد و قطعا عواقب درمان پیشنهادی را برای شما برمی‌شمارد و اگر چند امکان درمانی موازی با تأثیرات و عوارض مختلف وجود داشته باشد با شما در میان خواهد گذاشت.
مشاوره با دیگر پزشکان در صورت ضرورت و اطلاع در مورد امکانات خارج از کشور در بیماری شما را هم وظیفه خود می‌داند. لازم نیست از او بپرسید اگر خودت یا بستگانت بیمار بودید چه می‌کردی؟ او این را پیشاپیش وظیفه خود می‌داند که همان تصمیم را بگیرد. البته در اکثر موارد تشخیص کاملا روشن و شفاف نیست که او خط‌کش بگذارد و صحبت کند. وظیفه او آن است که بداند در آن مرحله چه باید کرد.اگر به او اطمینان داشته باشید، درمان‌هایی را که ممکن است تست‌درمانی باشند شروع می‌کنید تا او نتیجه را ببیند و به تشخیص برسد. تست‌درمانی در بسیاری از موارد پیش می‌آید و در بسیاری از موارد طبیب مورد اعتماد شما ممکن است نتواند دلایل کارش را به نحوی که شما عمیقا دریابید توضیح دهد.
طبیب نیازمند اعتماد شماست. او مسئول بیماری شماست و این مسئولیت را می‌پذیرد؛ نه به این معنا که ضرورتا بهبودی بیافریند، بلکه به این معنا که از بیشترین توان خود صادقانه در درمان شما استفاده کند. او حق دارد از شما بخواهد دستورات او را به‌درستی اجرا کنید؛ چون بیماری شما در عین حال موضوع کار اوست و او در انجام این کار به بهترین نحو تعصب دارد. این‌گونه آموزش دیده است: باید شرح حال و معاینه را به ترتیبی انجام دهد که در دانشکده آموزش دیده است، مثلا نقطه شروع او علت فعلی مراجعه است و اگر از گذشته‌های دور شروع کنید وظیفه خود می‌داند شما را متوقف کند و اجازه صحبت بیشتر را بی‌توجهی و لاابالی‌گری خود می‌پندارد همان‌طور که اجازه صحبت‌ ندادن به شما پس از پایان شرح حال را هم خطا می‌داند.
مشاور هم البته طبیب است. او به شما هرگونه اطلاعی بخواهید می‌دهد. لازم نیست روال آموزش داده‌شده در دانشکده پزشکی را رعایت کنید. می‌توانید از او بخواهید اول ام‌آرآی شما را ببیند بعد می‌توانید نظر خود را در مورد مشکل پیش‌آمده از او بپرسید. می‌توانید بی‌مقدمه بپرسید اینکه در گوگل نوشته یعنی چه؟ می‌توانید آنچه را در گوگل خوانده‌اید، بی‌مقدمه به بحث بگذارید. راجع به علائمی که دارید صحبت کنید. می‌توانید از او بخواهید شما را معاینه کند.
می‌توانید از او بخواهید آخرین مقالات در مورد این یا آن بیماری چیست. خلاصه او مشاور شماست، در کنار منابع مختلف اطلاعاتی که اکنون به‌راحتی در دسترس هستند، به‌علاوه پزشکانی که قبل از او شما را دیده‌اند و پزشکانی که در نوبت‌اند تا پس از او با ایشان هم مشاوره کنید. در هر حال آنکه آخرین تصمیم را برای شما می‌گیرد خود شما هستید و اگر پزشک متخصص آن رشته نباشید معلوم نیست مبنای رضایت شما از توضیحات داده‌شده چیست و بر چه مبنایی اطلاعات داده‌شده را درک و باور می‌کنید. با گسترش اطلاعات عمومی از طریق فضای مجازی و واقعی و این واقعیت که حقیقت بسیط است و هرچه بیشتر رو به سادگی دارد، پدیده مشاورشدن پزشکان را می‌توان فهمید و حتی به درجاتی می‌توان پذیرفت که قطع‌نظر از اراده پزشکان، این نوع نگاه به پیشرفت و گسترش خود ادامه خواهد داد و به‌علاوه در بسیاری از کارهایی که پزشکان انجام می‌دهند پزشک کاملا تبدیل به مشاور شده است مثل روش‌های زیبایی و برخی جراحی‌ها و اعمال دندان‌پزشکی، اما در بخش‌های داخلی که هنوز آن حقیقت بسیط خود را به تمامی عیان نکرده است، در بسیاری از موارد تشخیص قطعی در اولین و دومین نگاه معلوم نیست و بیش از هر طبیب دیگری تنها دکتر «زمان» آن را تشخیص خواهد داد.
جز اعتماد به پزشک و دادن فرصت نظاره و تعمق، راه دیگری وجود ندارد. اینکه آخرین تصمیم را کسی باید بگیرد که طبیب نیست (مقصود خود بیمار) فشار سنگینی را بر عهده بیمار می‌گذارد؛ فشاری که برای طبیب به همان اندازه سنگین نیست، اما برداشته‌شدنش قطعا از مسئولیت او می‌کاهد. بااین‌حال، اطلاع از این روند اجتناب‌ناپذیر، «طبیب» و دانشکده‌های پزشکی را مجبور می‌کند این موضوع را بپذیرند و در نظر بگیرند و با هر امکان موجود به رقابت با اطلاعات منتشره بپردازند، فصاحت و استفاده از بهترین روش‌های تشریح و توضیح به بیماران را جزء خمیرمایه کار خود به حساب آورند. یاد بگیرند و به فراگیران یاد بدهند.
راستی شما کدام را می‌پسندید: طبیب یا مشاور؟

https://t.me/bzyad
1.3K viewsedited  19:42
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 09:50:43 https://t.me/bzyad
1.4K viewsedited  06:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 09:50:43 صحبت هاي من در مجمع انجمن ها در مورد قانون اجبار بِه قرارداد بيمه براي تمديد پروانه مطب
1.3K views06:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 03:51:56 اینکه ایشان در تأثیرگذاری مجازی خود در کنار وظایف بسیار مهم‌تری که با غذاها دارند، نگاهی هم به فرهنگ درمان سکته مغزی در کشور داشته باشند، انتظار بزرگی است (به‌خصوص با رفتاری که از خود نشان داده‌اند)؛ اما تجربه انجمن سکته مغزی ایران در تلاش برای افزایش اطلاعات عمومی مردم در درمان سکته مغزی نشان داد در غیاب فعالان عرصه عمومی، فقط با نشست‌های مکرر پزشکان در سرای محلات پارک‌ها و...، هرجا که مردم حضور داشتند، مردم ما قدرت بالایی در جذب و درک اطلاعات پیش‌گفته داشته‌اند. بنده به‌عنوان رئیس سابق انجمن و طبیبی که هرروز با بیماران سکته مغزی در تماس هستم، شهادت می‌دهم که درمان سکته مغزی حاد که تا چهار سال پیش در کشور انجام نشده بود، اکنون بدون تخصیص امکانات لازم توسط دولت برای بخش مهمی از بیماران سکته مغزی در همان سه ساعت اول انجام می‌شود و زمینه‌های درمان‌های پیشرفته‌تر با وجود مشکلات فراوان (شامل برخوردهایی مانند آنچه تأثیرگذار محترم انجام دادند) درحال استقرار
 در کشور است.
* رئیس سابق انجمن سکته مغزی ایران
عضو هیئت‌مدیره سازمان جهانی سکته مغزی
https://t.me/bzyad
5.3K viewsedited  00:51
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 03:51:56 يادداشت روز دوشنبه شرق
آقاي تيستر و سكته مغزي
اینکه یک شخصیت مجازی هنگام بیماری چه رفتاری می‌کند، اهمیت چندانی ندارد؛ اما از آنجا که توجه بسیاری از مردم در مخالفت یا موافقت، متوجه به این‌گونه افراد است، اصلاح تصورات عمومی درباره سلامت که قطعا با سطح سلامت مردم ارتباط مستقیمی دارد، چاره‌ای نمی‌گذارد جز اینکه برخلاف میل باطنی به این‌گونه موارد هم پرداخته شود و رفتار صحیح در مقابل رفتاری که انجام شده، مورد تأکید قرار گیرد.
آقای معروف به تیستر احساس می‌کند صورتش کج شده، شاید سکته مغزی کرده باشد (درحالی‌که آشکار است به بیماری بسیار بی‌خطر بلز مبتلا شده که در صورت یک معاینه دقیق، اصلا نیازی به سی‌تی‌اسکن ندارد)، ولی به‌هرحال به‌عنوان بیمار حق دارد نگران شود. به یک بیمارستان عمومی بزرگ مراجعه می‌کند و از آنها می‌خواهد از او سی‌تی‌اسکن مغز انجام دهند. احیانا برگه درخواست هم داشته است. بیمارستان احتمالا به دلیل وزن زیاد سی‌تی‌اسکن نمی‌کند اما می‌خواهد او را تحت نظر بگیرد؛ قبول نمی‌کند و کار بالا می‌گیرد! شاید با تحت نظر گرفتن ماهیت غیرخطرناک بیماری و عدم ضرورت سی‌تی‌اسکن را درک می‌کردند و مشکلی پیش نمی‌آمد.
کج‌شدن صورت یکی از سه علامت مهمی است که انجمن سکته مغزی ایران و سازمان جهانی سکته مغزی بر آن تأکید می‌کنند. هرکس به‌طور ناگهانی دچار کج‌شدن صورت یا فلج دست یا اختلال تکلم شد، با هر تصوری که پیش خود دارد، هرچه سریع‌تر باید از طریق اورژانس‌های شهری به مراکزی که این آمبولانس‌ها می‌شناسند، برده شود. دلیل این امر هم آن است که سکته مغزی فقط در سه ساعت اول است که درمان دارد و این آمبولانس‌ها هستند که مراکز درمان سکته مغزی را می‌شناسند. این مراکز عمدتا در بیمارستان‌های دانشگاهی و دولتی هستند و عموما در بیمارستان‌های خصوصی درمان سکته مغزی حاد انجام نمی‌شود. بسیاری از مردم که توان مالی مناسبی دارند، از مراجعه به بیمارستان‌های دولتی اکراه دارند؛ حال آنکه دقایق در درمان سکته مغزی از گرانیت، لوستر، رایحه و لبخند ارزش بیشتری دارد. سیستم متمرکز اعزام بیماران سکته مغزی نه‌تنها امکان درمان سریع‌تر را فراهم می‌کند بلکه با استفاده از اطلاعات آن می‌توان این سیستم را هرچه روزآمدتر و کاراتر کرد. مثلا در‌حال‌حاضر ارزیابی‌های اولیه را در آمبولانس انجام می‌دهند و در تماس با مرکز درباره بهترین بیمارستان برای انتقال بیمار می‌پرسند و به بیمارستان مربوطه پیشاپیش اطلاع می‌دهند که بیمار در حال انتقال است. پرونده بیمارستانی در حال انتقال تشکیل می‌شود و درمان بلافاصله بعد از انجام سی‌تی‌اسکن در همان محل سی‌تی‌اسکن شروع می‌شود. انجام سی‌تی‌اسکن بسیار ضروری است و بدون آن درمان امکان‌پذیر نیست‌ اما تصمیم‌گیری درباره یافته‌های سی‌تی‌اسکن فقط از سوی تیم درمانی صورت می‌گیرد. یک سی‌تی‌اسکن بدون تیم درمان سکته مغزی، هیچ ارزشی ندارد. وقتی خونریزی رد شد که احتمال کمی است، بهترین بیمار برای درمان کسی است که سی‌تی‌اسکن او نرمال باشد؛ اگر درجاتی از سکته مغزی در سی‌تی‌اسکن ساعات اولیه دیده شود، یعنی با یک سکته مغزی وسیع روبه‌رو هستیم و ممکن است شروع درمان خطراتی داشته باشد؛ بنابراین امیدوارم تأثیرگذار محترم (خدا کند ترجمه درستی کرده باشم) همواره در سلامت باشند اما اگر این بار خود یا یکی از اطرافیانشان خدای ناکرده مشکوک به سکته مغزی بود، اولا از مراجعه مستقیم به بیمارستان خودداری کنند و با ۱۱۵ تماس بگیرند (مدت رسیدن آمبولانس در شهر تهران 15 دقیقه است) و در این مدت از هر درمانی پرهیز کنند و انتخاب بیمارستان را بر عهده آمبولانس بگذارند. ثانیا اصرار بر انجام هیچ آزمایش خاصی نداشته باشند. در کار پزشکی بالینی، به‌خصوص مغز و اعصاب، با‌وجود اطلاعات فراوان در گوگل، هنوز پزشکان به مشاور تبدیل نشده‌اند و تصمیم نهایی را ایشان می‌گیرند. ثالثا تلاش کنند به تیم درمانی اعتماد داشته باشند و سکوت و آرامش را حفظ کنند؛ چون ممکن است مثل مورد ایشان بیماری اصلا مهم نباشد و فقط در کار درمان بیماران جدی‌تر اختلال ایجاد کنند. پزشکان و پرستاران بیمارستان‌های آموزشی هیچ چشم‌داشت مادی‌ای ندارند؛ اینان با کمک انجمن سکته مغزی ایران در چند سال گذشته موفق شده‌اند با تمام مشکلات، درمان سکته مغزی حاد را در کشور راه‌اندازی کنند. همین‌ها بودند که با کمترین حقوق و امکانات، کووید۱۹ را شکست دادند. درمان سکته مغزی در دوران کووید هم به پیشرفت خودش ادامه داد، آن‌‌هم از سوی دستیارانی که تنها گروه شاغل خارج از قوانین کار در کشور محسوب می‌شوند. بیمارستانی هم که ایشان به آن مراجعه کرده‌اند، فعلا یکی از بهترین بیمارستان‌های فعال کد ۷۲۴ (کد درمان سکته مغزی) است.
5.4K views00:51
باز کردن / نظر دهید