'ولی میدونی چی از همهی اونا سختتر بود؟ این که نبودی...گریه | •снαɴвαек ғɪc🌙
"ولی میدونی چی از همهی اونا سختتر بود؟ این که نبودی...گریه میکردم نبودی تا یه آغوش بهم بدی، وقتی خوشحال بودم نبودی تا بخشیش رو بهت بدم، زمانهایی که میجنگیدم نبودی تا کنارم قدم برداری...اگه موفقیتی بدست میاوردم تویی وجود نداشت تا با هم براش جشن بگیریم...مثل همیشه هروقت که مشکلی بود تو نبودی...تو نبودی و من مجبور شدم به چیزی که الان هستم تبدیل بشم اما ازش متنفرم...قدرتمند، پرستیدنی و دست نیافتنی بنظر میرسم اما خودمو دوست ندارم چون من...منِ لعنتی تمام مدت این حسرت رو داشتم که کاش کوچولوی پارک چانیول باقی میموندم!"