Get Mystery Box with random crypto!

•снαɴвαек ғɪc🌙

لوگوی کانال تلگرام chanbaekfic — •снαɴвαек ғɪc🌙 С
لوگوی کانال تلگرام chanbaekfic — •снαɴвαек ғɪc🌙
آدرس کانال: @chanbaekfic
دسته بندی ها: موسیقی
زبان: فارسی
مشترکین: 2.27K
توضیحات از کانال

دیآلوگ فن فیکِ چانبکِ مورد علاقه‌ی شُما 🥀
⊱𝐂𝐁 𝐒𝐔𝐁𝐒 ↬ @CBSubSets
⊱𝐒𝐔𝐁𝐒𝐄𝐓 𝐎𝐅 ↬ @ChanBaekWorld
Talk:
https://t.me/harfmanbot?start=861657058

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 87

2021-05-18 22:04:23
#the_grandee

روی زانوهاش نشست،پاچه‌ی شلوار چانیول رو گرفت و با التماس گفت:-هرکاری...هرکاری بگی انجام میدم فقط پسرم رو نجات بده.

چانیول از بالا نگاهی به بکهیون شکسته و ناراحت انداخت،چندسال قبل به‌خاطر #هرزه بودنش اونُ بیرون انداخته بود و حالا بکهیون دقیقا یه #هرزه شده بود و یه پسر داشت.پوزخندی زد و گفت:-من شرط دارم!

بکهیون سریع گفت:-قبوله..

چانیول کفش مارکش رو روی #آلت بکهیون گذاشتی و درحالی محکم فشارش میداد با بی‌رحمی گفت:-‌برده‌ام شو..

بکهیون لب گزید،چرا به اینجا رسیده بود؟! پرنس بیون بزرگ چرا باید برای نجات پسرش برده‌ی دوست‌پسر قلابی‌ش می‌شد؟!
https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw
#فیکی_متفاوت_باهرانچه_خواندید
48 viewsBOBBY, 19:04
باز کردن / نظر دهید
2021-05-18 22:04:23
#آلت تحریک شده‌اش رو گرفت و #رینگ محکمی به دورش انداخت، لوهان از ترس نفس نفس می‌زد.‌
نگاه خیسش رو به چشم‌های #بی‌رحم سهون دوخت و نالید: -لطفا...لطفا...ما عاشق‌..

سهون حرفش رو کامل کرد: -بودیم..اشتباه میکنی من اصلا عاشقت نبودم، تو یه #سرگرد کوچولوی #احمق بودی که یه مدت باهاش #حال کردم.
#the_grandee
به دنبال حرفش #سیلی محکمی به ران لوهان زد و #جیغش رو دراورد.
اشک های لوهان روی گونه‌هاش ریختن، چرا بهترین #سرگرد سازمان کارش به #هرزگی کشیده شده بود؟ قطعا همه‌ی این ها تقصیر سرگرد خلع شده‌ اوه سهونه!‌‌
سهون #بات‌پلاگ رو توی دستش تکان داد و گفت: -خوب #باسنت رو بالا بده!

لوهان تقلا کرد و جوابش #سیلی های محکم روی #آلت کبودش بود.‌
سهون #پاهاش رو باز کرد و محکم بات پلاک رو روی #سوراخش فشرد، چشم‌های لوهان از #درد سیاهی رفت و ...

#فیکی_کاملا_خیس_و_هات
#چانبک_هونهان_کایسو
https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw
#جوین_فقط_بزرگسالان
47 viewsBOBBY, 19:04
باز کردن / نظر دهید
2021-05-18 22:04:23
#سکس_با_دوست‌پسر_مادرم
#BabyDad #BabyDad
هدفت همین بود، هوم؟...
با عضوش چندبار به زبون بکهیـون ضربه زد:
تو از اولش هم منو میخواستی... شایدم دیکمو میخواستی....

چانیـول همیشه تخت رو #قلمروی خودش میدونست، مهم نبود بیرون اون #تخت چه اتفاقاتی افتاده بود و خودش و بک چه #رابطه‌ای داشتن اما روی این تخت همه چیز باید طبق #میل اون پیش میرفت.
انگشت‌هاش رو توی چتری‌های #بکهیون فرو برد و موهاش رو بالا زد. خیره به چشم‌هاش لبهاش رو #لیسید و زمزمه کرد:

تو خیلی ساکتی بک.... اما من میدونم چجوری باید اون زبون درازتو به حرف بیارم.

پربازدیدترین فیکشـن EXO با کاپل پرطرفدار CHANBAEK
https://t.me/joinchat/AAAAAE-dD5wZ4RPUn-Xlcw
40 viewsBOBBY, 19:04
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:07:03
_ یس #بیبی...تو..توی #لعنتی... تو با این #سوراخِ جهنمیت..تا الان.. #کجا بودی؟... آه.. فاک... 𖣰

#گوشهاش پُر شده بود از هیچی جز صدای #زمزمه ‌های #شهوتناکِ کای. کای #ضربه‌هاش رو محکمتر و #عمیقتر کرد: توی لعنتی تا الان #مالِ کی بودی؟ δ

و سهون حتی صدای افتادن و #شکسته شدنِ شیشه های لوکس #شرابهای قیمتی و ارزشمندِ #ارباب از روی میز که توسط دستای #سرکش خودش #وارونه شده بود رو هم نشنید ※

کای بعد از #خالی شدن، بدونِ اینکه خودش رو از اون محیط #تنگ و داغ، #بیرون بکشه، تن‌ش رو روی #تن لاغر اما نیمه #عضلانی سهون رها کرد ꡴
90 viewsBOBBY, 19:07
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:07:03
×چی شد #کاپیتان... ورژن #گستاخ و پر حرفتو بیشتر دوست داشتم...بزار #صداتو بشنوم!
جونگین #شمع مشکی رنگ رو از کنار میز برداشت. نگاهشو روی نیم رخ #بی‌رمق سهون چرخوند و درحالی که شمع رو روی #کمرش خم میکرد از #بالا بهش خیره شد.
قطره های #داغ پارافین روی سطح #کمــر
سهون #میچکیدن و اتاق از صدای #فریاد کاپیتان پر شده بود. جونگین #شمعو کنار انداخت.
#شلاق تک‌رشته‌ای سهونو از #کمرش
جدا کرد و توی هوا تکون داد.
×میخوام #کمرتو تمیز کنم #کاپیتان.
74 viewsBOBBY, 19:07
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:07:03
─#لبات بدجور خواستنین پیشی کوچولو... این برای یک #مبارز عادیه؟ من که فکر نمیکنم؛ بنظرم تو بیشتر برای #معشوقه بودن خلق شدی، برای بوسیده شدن...

●━━━━━━─── #‌Apophis

#رابطـه‌ی ممنوعـه‌ی یک #مبـارز با #مستــر جِـی(J) ، این #شاهــزاده‌ی ترسنـاک و #خشــن چه پیامـد هایی در پـی خواهد داشت؟
شاهزاده‌ی #تاریـکی چه نقشه‌هایی برای اون پسر مبارز با چشمهای #وحشی چیده؟

http://t.me/joinchat/UwGL1BP68hXbHBSI http://t.me/joinchat/UwGL1BP68hXbHBSI
48 viewsBOBBY, 19:07
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:07:03
بهم ثابت کن... من ثابت کردم مال توام... تو هم ثابت کن من مال توام...
#جوکر توی عمق چشمهای دیوانه‌ی سهون لبخند یه وری زد:
با کمال میل.. این #نقاب رو از چهره‌ی من بردار، تنها گناه‌ِ من...
دستهای سهون آهسته به سمت صورت جوکر بالا اومدند و روی رنگها کشیده شدند. پوست #برنزه‌ی لعنتیش که جذابیتی صد چندان داشت و لبهای قلوه‌ای و #برجسته‌اش...
جوکر با نیشخند #زانوهای سهون رو بالا آورد و دور #کمر خودش گره زد.
چند لحظه بعد تخت #سلطنتی با #تکونهای پر شورشون، به #لرزش افتاده بود
جوکر توی سهون #میکوبید و ناله‌ها‌ی سهون که موج #لذت توشون مشهود بود، داشت به جنون میکشیدش.
#ضربه‌ی آخر رو جوری #محکم زد که سر سهون به تاج تخت برخورد کرد و #خالی شدنش باعث شد مبارزه عاشق #بلند ناله کنه.

━─━─━─꩘ #Apophis
Action, Angst
SMUT, Harsh
━─━─━─꩘ #Apophis
t.me/joinchat/UwGL1BP68hXbHBSI t.me/joinchat/UwGL1BP68hXbHBSI
45 viewsBOBBY, 19:07
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:07:03
─اگه اذیت بشم #هارد به فاکت میدم کای کیم...

کای بعد از برداشتن یه #کاندوم روی تخت اومد. با بدجنسی سیلی صداداری به #باسن برجستش زد.

─اخخ فاک یو... من یه پسرم مثل دخترا باهام رفتار نکن.

کای به غرغرش توجهی نکرد، #شورتش رو پایین کشید و از پاهاش خارج کرد.

؂من اصلا نمیدونم با یه دختر تو تخت چجوری رفتار میکنن چون #گی‌ام ولی اینو میدونم که این باسن لعنتی باید #اسپنک بشه هونی..

#BabyOil #BabyOil

فیکشن: روغـن بچـه
ژانـــر: روزمره، رمنس، اسمات
وضعیت: کامل شده

@AmorFiction @AmorFiction
44 viewsBOBBY, 19:07
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:06:37
بکهیون تلفن رو از #دهنـش فاصله داد تا وقتـی #ناله میکنـه صـداش شنیده نشه، با این حال شنید که #منیجر پرسید:
« مشکل چیه؟.. درد داری؟ »
بکهیون #گردنش رو چرخوند تا به مردی که از پشت #دیکش رو فرو کرده بود #داخل باسنش نگاه کنه.
مسلما نمیتونست به مدیـر برنامـه‌ش جواب بده "بله من همین الان دارم توسـط پارک چانیول، بازیگر معـروف، به #فاک میرم" به همیـن خاطـر فقـط لـب‌هاش رو به هم فشار داد:
«نه.. فقط.. الان نمیتونم حرف بزنم..»
اما با #ناگهانی بیرون کشیده شدن #عضو چانیول و دوباره #وارد شدنش، نتونست به موقع #گوشی رو کنار بندازه و صدای #فریادی که از لذت کشید، به اندازه کافی بلند بود.

SMUT
44 viewsBOBBY, 19:06
باز کردن / نظر دهید
2021-05-15 22:06:37
چانیول چند ثانیه به اون موجود #ظریف و کوچیک خیره موند.
اگر از چانیول میپرسیـدن میگفت #بکهیون
میتونه با زیباییـش به تنهایی دنیـا رو به سمـت صلـح دوبـاره رهنمـود کنه.
#شیطان
با احساس عجیبی مثل محکم گره خوردن چیزی داخل قفسه #سینه‌ش اخم کرد و درحالی که نگاهش رو از #فرشته‌ی زیبا می‌گرفت:
« اگر خدایان مثل تو بودن، من می پرستیدمشون. »
40 viewsBOBBY, 19:06
باز کردن / نظر دهید