Get Mystery Box with random crypto!

اپیزود ۱: منتظر اتوبوس بودم و چون صندلی سه نفرهٔ ایستگاه اتوبو | شهروندِ زُحل🪐، طبقهٔ اول

اپیزود ۱:
منتظر اتوبوس بودم و چون صندلی سه نفرهٔ ایستگاه اتوبوس توسط دو پیرِ گوگولیِ چاق اشغال شده بود و جایی واسه نشستن من نبود، مثل سفره ماهی پهن شدم روی زمین و خودمو به ضیافتِ تماشایِ بلعیدنِ نور آفتاب توسط تک‌تک سلول‌هام دعوت کردم.

اپیزود۲:
استادم گفت با دقت ببینید، با دقت بشنوید، با دقت بو بکشید…
اون‌وقته که کلمه‌ها پشت هم قطار می‌شه توی مغزتون برای نوشتن…
راست گفت. الان که دارم بیشتر دقت می‌کنم می‌فهمم…
دقت به سطح روی سطل زباله‌ها
به شاخه‌های تکیده‌ای که به زور خودشون رو از لای نرده‌های کنار خیابون بیرون انداختن.
به رقص موهای دختر جلوییم توی باد
به صدای کشیده شدنِ چوب روی زمین
به پوسترِ سیرکِ آویزون به میلهٔ پیاده‌رو و …
واقعا اگه دقت به این جزئیات نباشه، آدم از چی می‌تونه بنویسه؟
اپیزود ۳:
۴ ساعت به افطار مونده ولی خب من دارم به نون و پنیری فکر می‌کنم که روش قراره کنجدم بپاشم و دلمه عراقی‌ای که واسه شام درست می‌کنم(دستورش توی کانال هست و واقعاً دیگه نمی‌تونم از اون مدل دلمه‌های خودمون درست کنم:))
بارالها مرا از زمرهٔ شکم‌پرستانِ خداباور نَرَهان:)
آمین

#ساناز_قنواتی
@Citizen_Saturn