#دلنوشته_6807 سلام ، بنده ۳۲وهمسرم۳۳ ... ۲سال و ۸ماهه ازدواج | داستانها و دلنوشته ها
#دلنوشته_6807
سلام ، بنده ۳۲وهمسرم۳۳ ... ۲سال و ۸ماهه ازدواج کردیم...باردارشدم..توماه سوم بودم..امابچم توهفته ششم رشدش متوقف شده بودوضربان قلب نداشت...۲۴بهمن سقط کردم تقریبابه طور طبیعی سقط شد...هرچنددکترهم دارودادبرای سقط..اماانگارآماده ی سقط شدن بود...من خیلی انگیزموازدست دادم..وحال منوهمسرم خیلی گرفته شد..دیگه تمام لحظاتموبابچم تصورمیکردم...همش نقش برآب شد نمیدونم دوباره کی میتونم اقدام کنم برای بارداری و مادرشم....حال دلم واقعابده...انگاردیگه زندگی به چشمم نمیاد...وهیچی منوخوشحال نمیکنه...استرس وفکرهای عجیبی میادتوسرم...میگم نکنه دوباره این اتفاق بیفته....یاماکه آزارمون به کسی نرسیدچرااین بلاسرمون اومد؟ وهزارچیز دیگه.... بااین حال خرابم چه کنم؟