Get Mystery Box with random crypto!

#دلنوشته_6808 باسلام خدمت مدیر محترم کانال و همه دوستان عزیز | داستانها و دلنوشته ها

#دلنوشته_6808

باسلام خدمت مدیر محترم کانال و همه دوستان عزیز ک وقت میزارن دلنوشته هارو میخونن و راهنمایی میکنن.بنده خانمی هستم 43ساله ک یک پسر بیست ساله دارم.22ساله ازدواج کردم.از وقتی ازدواج کردم با اینکه خیلی از همسرم سر بودم ولی خانواده همسرم انگاری منو دوست نداشتن و زیاد تحویل نمیگرفتن.دوساله اول زندگی با خانواده همسرم زندگی کردم بعد ب دنیا اومدن پسرم مستقل شدیم.از اون موقع خیلی کم منو تو جمع خانوادگیشون دعوت میکردن و کمتر رفت و آمد داشتن نسبت ب اون یکی جاریام.بعد از 22سال تقریبا چهار ماه پیش پدر شوهرم اومد خونه ما در زد.من خواب بودم نزدیکای غروب بود.اولش نمیخواستم درو باز کنم چون حوصله نداشتم بعدش ک رفتم درو باز کنم انگاری ب گوشم خورد ک پدرمو فحش داد پیش همسایه ها گفت فلان فلان شده خونس و درو باز نمیکنه.من دیگه اینو شنیدم درو باز نکردم.بعد از ده دقیقه ک بغض گلومو گرفته بود ک چرا بابامو فحش داد درو باز کردم همسایه ها دمه در نشسته بودن.گفتن پدر شوهرت اومد خواب بودی گفتم ن چون فحشم داد درو باز نکردم.اونا گفتن ک ن فحش نداد.من با همون حرص و بغض رفتم دره خونشون از مادر شوهرم گله کردم پدر شوهرم خونه نبود.اونم گفت خوب کرده چرا درو باز نکردی و چند حرف دیگه زد ک خاک ب سر پسرم با این زن گرفتنش.منم چندتا حرف و بدو بیراه گفتم بحثمون شد .داشتم میومدم پدر شوهرم رسید و قسم خورد ک ن حرفی نزده و فحشی نداده.از اون روز دیگه ن اونا اومدن ن من رفتم خونشون.الان مشکلی ک دارم اینه ک پسرم با من حرف نمیزنه و ناراحته و میگه تو منو بیکس وکار کردی چرا با اونا دعوا کردی دیگه ن عمویی ن عمه ای هیچکس رفت و آمد نداره باهامون.ب شدت احساس بیکسی میکنه و همش تو خودشه.میگم خب تو برو میگه روم نمیشه بعد اون ماجرا و اینکه تو نمیای من چطور برم.ولی شوهرم میره ومیاد خونشون.حالا ازتون راهنمایی میخوام من چیکار کنم آیا برم خونشون یا ن.چون مادر شوهرم بجای اینکه آرومم کنه کلی حرف زشت پیش دختراش و عروساش و همسایهاش بهم گفت.منم نمیخوام غرورم بشکنه بگن بعد اون همه حرف بازم رفت و آمد میکنه.از این طرفم غصه پسرم روانیم کرده.ممنون میشم راهنماییم کنین چ کاری درسته انجام بدم دوستان.ممنون از همگی


@dastan_vaghei