Get Mystery Box with random crypto!

لط نبودم، بهش گفتم یکم میای بالاتر؟ مینا: واسه چی؟ من: حالا که | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

لط نبودم، بهش گفتم یکم میای بالاتر؟
مینا: واسه چی؟
من: حالا که اجازه نمیدی حداقل یکم باهات بازی کنم
مینا: بازی بازی میخوای تا تهش بریا
من: نه مامان قول میدم
مینا: نمیشه اذیـت نکن
گفتم باشه و دوباره دستم برگردونم دوش حلقه کردم، وقتی داشتم به خودم فشارش میدادم گفتم: میدونستی آرامش‌بخش ترین لحظات زندگیم وقتیه که بغلت کردم؟
خندید و گفت بیشور، بعد از ی مکث کوچیک گفت باشه خـر شدم و یکم اومد بالاتر
لبامو چسبوندم به سرش و اووووومممممهههههه ی بوس گنده گرفتم و گفتم تو بهترین خـر دنیایی، زد رو سینــم و گفت خـر باباته
دوتایی خندیدیم و دست چپمو گذاشتم رو باسنــــش …
روی شکمم انگشتای دست راستم قفل بود لای انگشتاش و دست چپم رو باسنــــش، خیلی نرم بود، دستمو گذاشتم رو پهلوی باســـــنش و آروم حرکت دادم، بالاااا ی عالمه نرمی بعد پایین دوباره بالا
موج و هلال جذابی داشت، با دست تکونش دادم چندتا اسپنک آروم زدم کاملا ساکت بود نه چیزی میگفت نه اعتراض!
خیلی حس خوبی داشت دلم میخواست همونجا درسته بخورمش ولی خیلی باید مراقب میبودم که خریتی ازم سر نزنه، با این حال بعد از کلی لمس و ناز نوازش باســـنش، یکم تاپشو دادم بالا و کمر لخــــتشو مـاسـاژ دادم
یکم انگشتامو از همون پشت بردم زیر شلوارش که زد رو دستم و گفت اوی کجا!
من: یکی ببینم چجوریه
مینا: از همون رو شلوار کافیته
من: ی کوچولو لمسش کنم زود دستمو درمیارم
دیگه چیزی نگفت منم دستم بردم زیر شــورت، واقعا نرم و بینظیر بود، حسابی تکونش دادم روش دست کشیدم خیلی محشر بود و شایدم لذت بخش تر از هر چیزی این بود که باســــن هر کسی نبود، مـال مامان خودم بود!
مینا: کافیه دیگه دستتو دربیار
من: ثابت نگهش میدارم تکون نمیدم
بازم چیزی نگفت منم دستمو همونجا نگهداشتم، بحثای متفرقه از هر جایی میکرد منم همراهی میکردم ولی خب فکرم کلا جای دیگه بود، البته خودشم کاملا متوجه بود آمپرم یکم پایین تر از سرش شـــ ــقه شــق بود
بعد از چند دقیقه آروم گفتم مامان میشه شلوارتو دربیارم
مینا: نه شروع نکن دوباره بخوای اصرار کنی پا میشم میرما
من: نه واسه اون نه، فقط ی کوچولو اینی که زیر دستمه رو ببینم
دستشو اورد عقب و دستمو از زیر شــورتش گرفت کشید بیرون و گفت: ببین جنبه نداری اول میگی دست بزنم بعد میخوای ببینی بعدم چیزای دیگه میخوای
من: مامان قول میدم زیاده روی نکنم قول
سرشو از رو سینــم برداشت تکیه به آرنجش داد و در حالتی که تو چشمام نگاه میکرد دستش برد سمت کیــــرم، چهارتا ناخنشو گذاشت روش و گفت فشار بدم؟
همون ی ذره فشار مشخص بود چقدر ناخناش تیزه ولی چشامو بستم گفتم باشه فشار بده ولی بعدش بذار ببینم
یکم تو اینجور موقعیت ها شوخی و رحـم مروت نداره شروع کرد ناخناشو فشار دادن، دردم می اومد ولی چون شـــق بود قابل تحمل تر بود
یکم که گذشت دید خوب دارم تحمل میکنم با ی دست گرفتش با ناخن انگشت اشاره اون یکی دستش فشار داد به سوراخ نوک کیــــرم! این دیگه واقعا بد عذابی بود
با لحن هیجانی و نگران گفتم مامان نکنننن! بیشتر فشار داد
من: مامان ترو قران پسـرتما دشمن نیستم!
مینا: دیگه میخوای باســـــنمو ببینی؟
در حالی که با ناخنای ی دستش به پهلوهاش فشار میداد با ی دستشم به نوکش و قشنگ داشتم شکنجه میشدم گفتم آره میخوام
مینا: پوریا انگشتمو تا ته فشار میدم توشااا
من: منم زورم میرسه به زور شلوارتو دربیارمااا
مینا: تو غلط میکنی جوجه!
انگشت کوچیک دستشو جمع کرد و اون قسمت بند انگشت که تا میشه رو گذاشت رو سوراخ کیـــرم و تلاش میکرد فرو کنه توش
من: مامان بقران ی چیزیم میشه ها نکننننن خب
ب