Get Mystery Box with random crypto!

احال بود، من پاهاشو نوازش میکردم اونم همچنان داشت میکوبید رو ک | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

احال بود، من پاهاشو نوازش میکردم اونم همچنان داشت میکوبید رو کـــصش و میخندید
من: بازش میکنی توشو ببینم؟
در حالی که تعجب کرده بود گفت توی اینجا رو؟
من: آره
با دست یکم بازش کرد، خوشگل و صورتی بود، سرمو یکم بردم جلو و گفتم آخی مامان تو سوراخی!
دستش از روش برداشت و قهقه زد و گفت بیشووور
پامو از روش رد کردم و نشستم رو ساق پاش
مینا: چیکار میکنی؟
من: هیچی فقط میخوام مسلط باشم با پاهات بازی کنم خیالت راحت دست نمیزنم
چیزی نگفت و نگاهم میکرد منم رونای نرمشو فشار میدادم و تکون میدادم خوشگل میلرزید، سرمو که بردم جلو گفت اوی کجا؟
من: عه نترس دیگه قول دادم فقط دارم نگاهش میکنم
مینا: زودتر نگاه کن میخوام شلوارمو بکشم بالا
من: چشم
صورتم با کــــصش بیست سی سانت فاصله داشت، ی نگاه به صورتش کردم سرشو گذاشته بود رو بالش سقف نگاه میکرد
سرمو بردم نزدیک تر زبونم دراوردم کشیدم روش
مینا: پوریاااااا قول دادی نکبـت پاشو
داشت سرمو هول میداد عقب ولی محکم پهلوهای باســـــنش گرفته بودم
روحم به پرواز دراومده بود خیلیییی خوب بود باورم نمیشد طعم به این خوبی داشته باشه ولی ی حال عجیبی داشتم، خودم داشتم میلرزیدم
سرمو محکم هول داد عقب و گفت قول دادی احمق این چکاریه؟!
من: زیر قولم نزدم که! نه دست زدم نه شلوارم پایین اومده
مینا: زبون که بدتره!
دوباره سرمو بردم جلو زبونمو از پایینش کشیدم تا بالا و گفتم یکم وایسا شاید دوست داشتی
دستشو برد نزدیک دهنش و گاز گرفتش و گفت: وااای پوریا خدا لعنـتت کنه
نوک زبونمو چپ و راست بالا پایین کشیدم روش گاهی هم تلاش میکردم زبونمو فرو کنم توش، از ی طرف این خوردنی باحال زیر زبونم بود از ی طرف با پهلوی باســـنش بازی میکردم، خودش هم نفساش تغییر کرد با ی صدای لرزان آخخخخ و آیییی میگفت
یکم که خوردم پاشدم رفتم کنار شلوار و شــورتش دراوردم انداختم کنار
مینا: مگه بازم میخوای بخوری؟
من: تو ریلکس باش کاریت نباشه
مینا: حق کردن نداریا
من: چشم
پاهاشو باز کردم نشستم بین پاش، لبامو چسبوندم به رونش و سرمو تکون دادم خیلی نرم بود چندتا گاز ازش گرفتم و همونجوری که لبم چسبیده بود به رونش کشیدم تا بین پاش، لبامو محکم چسبوندم رو کــــصش
اوووممممممهههه چندتا بوس گنده گرفتم
مینا: آههه خیلی بیشرفی
زبونمو دراوردم دوباره کشیدم روش، در حال خوردن بودم و اونم دستش اورد لای موهام، یکم که گذشت گفتم دست بزنم بهش؟
مینا: بزن
چهارتا انگشتمو گذاشتم روش و چپ و راست تکونش دادم وحشتناک نرم بود، انگشست شستمو گذاشتم رو چوچولـــش و چرخوندم با زبونم با خودش بازی میکردم، ی لحظه نگاهش کردم لبشو گاز گرفته بود
ی انگشتمو فشار دادم توش
مینا: نه پوریا توش نه
ولی دیگه انگشتم رفته بود تو، انگشتمو اون تو تکون دادم، لیـز و داغ بود
دراوردم دوتا انگشتی فرو کردم و عقب جلو کردم
قشنگ بهم ریخته بود، رو تختی رو چنگ میگرفت، گفتم اذیـتی؟
مینا: نه ادامه بده
سرمو بردم پایین در حالی که انگشتامو عقب جلو میکردم زبونمو میکشیدم روش، منکه داشتم از شدت هیجان و لذت منفـجر میشدم اونم مدام تکون میخورد خودشو که منقبض میکرد یا فشاری که میداد به دهنم قشنگ حس میشد
چند دقیقه ای همین حالت ادامه پیدا کرد ولی دیگه تکون و لرزیدناش شدید تر شد
یجا ی آههه بلند کشید که تاحالا اینجور آهی ازش نشنیده بودم، دستشو گذاشت رو سرم و سرمو هول داد و با صدای لرزان گفت کافیه بیا بالا بغلـم کن
انگشتامو دراوردم و سریع کنارش دراز کشیدم لبمو چسبوندم به لپش و بوسیدمش، ی دستمو گذاشتم به گردنش و لبامو رو لپش حرکت دادم و گفتم چطور بود؟
مینا: عالی بود حدس میزدم ا