Get Mystery Box with random crypto!

dlbredlboride

لوگوی کانال تلگرام delbaredelboride — dlbredlboride D
لوگوی کانال تلگرام delbaredelboride — dlbredlboride
آدرس کانال: @delbaredelboride
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 3

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-08-10 01:33:01 چرا ماهم نمیتونیم مثل بقیه همیشه پیش هم باشیم دلبر؟!
242 views22:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 22:46:59 -دلبری که جان فرسود از او : بهت قول میدم همه چی میگذره هیچی اینجوری نمیمونه
+اره با گذر زمان چیزای بدتری میان...
345 views19:46
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 12:57:30 میگم دلبر؛
کاش من آینه اتاقت بودم...:)
455 views09:57
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 11:10:15
@delbaredelboride
480 views08:10
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 06:36:28 دلبر من هنوز هر روز صبح گوشیمو چک می‌کنم و منتظر صبح بخیرتم!
خسته نشدی از نبودنت!؟:)
520 views03:36
باز کردن / نظر دهید
2021-08-09 00:32:01 میدونی دلبر قشنگ ترین خاطرم ازت
اونجایی نبود که بار اول دیدمت..
اونجایی بود که میدونستیم یه چیزی تو دل جفتمون هست و نمیگفتیمش
سخت بود نگفتنش
ولی به هر بهونه ای تو دید هم قرار میگرفتیم
و قشنگ ترین لحظش لحظه های بازی چشمامون بود..
الکی مثلا من حواسم نبود..
تو زل میزدی به من
الکی مثلا تو حواست نبود..
من زل میزدم به تو :)
یادته؟
563 views21:32
باز کردن / نظر دهید
2021-08-08 22:13:18 من سخت نمیگیرم
سخت است جهان بی تو دلبر . .
560 views19:13
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 23:53:48 دلبر ‏هیچ اتفاقی فراموش نمیشه، بالاخره یه روز، تو یه خیابون، یا وسط یه آهنگ، یا موقع خوندن یه کتاب، یا دیدن یه فیلم، یهو همه چیز یادت میاد...
294 views20:53
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 15:08:54
@delbaredelboride
398 views12:08
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 13:11:43 اواخر شهریور ماه بود؛
ترس همچو سلول های متعلق به تنم در دلم رخنه کرده بود نه که فکر کنی من آدم ترسویی بودم نه،دلبر بود دیگه ما سر دلبر هم ترسو بودیم هم ضعیف.
مردم میگفتن پاییز که میاد با هوا دل آدما هم سرد میشه،همونجوری که برگا رنگ عوض میکنن آدما هم رنگ عوض میکنن،آره خودمو گول میزدم میگفتم دلبر که آدم نیست دلبر دلبره چجوری بگم؟یه موجود فرازمینیِ.
خلاصه که گذشت و پاییز شد یه روز با دلبر زیر بارون قدم میزدیم گفتم دلبر اینا خیلی منو میترسونن از رفتنت دستمو محکم تر گرفت،گفتم هوم چیزی نمیخوای بگی؟گفت چی میتونه این دستا رو از دستام جدا کنه؟
اواسط آبان ماه اون پالتو سفیده که خیلی دوسش داشتُ پوشیدم اون عطری که میگفت میخواد توش غرق بشه رو زدم که برم غافلگیرش کنم؛پیاده از خیابونا رد میشدم یکیو دیدم شبیه دلبر بود دستای یکیو سفت چسبیده بود.
هی تو دلم میگفتم نه این دلبر نیست،اون میگفت دستای کسیو جای من نمیگیره،دست و پام میلرزید نه که فکر کنی ترسو بودم نه ولی گفتم که دلبر یه چیز دیگه بود؛رفتم جلو تر قلبم تند تر میزد با خودم گفتم این قلب فقط وقتی دلبرُ حس کنه اینجوری تند میزنه آشفته بودم دویدم جلوش وایسادم مِن و مِن میکرد میشناختمش دلبر بود دیگه همش توجیه میکرد چند ثانیه ای محو چشای مشکیش شدم گفتم:دیدی باید میترسیدم از پاییز؟
427 views10:11
باز کردن / نظر دهید