Get Mystery Box with random crypto!

در این الگو، این باور پذیرفته شده است که فرهنگ جامعه، ظرفیت تو | دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی

در این الگو، این باور پذیرفته شده است که فرهنگ جامعه، ظرفیت توسعه را دارد و اگر قرار است توسعه‌ای روی دهد باید متناسب با فرهنگ این جوامع باشد. در واقع، توسعه¬ای مد نظر است که متناسب با ارزش¬های کشورهای توسعه¬نیافته باشد. لذا طبیعی است کمّ و کیف توسعه، برنامه¬ها و تعریف آن دگرگون گردد. در جوامعی که از این الگوی توسعه پیروی می‌کنند، بر اساس تعریفی خاص¬گرایانه از فرهنگ، بر این نکته اساسی تأکید دارند که توجه به عناصر و ارزش¬های فرهنگی کشورهای توسعه¬نیافته، ضرورتی انکارناپذیر است و تفکری که بر مبنای آن برخی از عناصر فرهنگی این کشورها نامناسب تلقی و فرهنگ غربی برای توسعه لازم و ضروری دانسته می¬شد، ناکارآمدیش به اثبات رسیده است. از سوی دیگر، بسیاری از اندیشمندان در اعتراض به سیاست یکسان¬سازی فرهنگی به این نتیجه رسیدند که فرهنگ جوامع توسعه¬نیافته نیز دارای عناصر و ایده¬هایی جالب توجه و تأمل¬برانگیز است که نه تنها نباید به بهانه¬ی توسعه آنها را نابود کرد، بلکه باید از تجربیات فرهنگی جوامع مختلف بهره برد و تفاوت¬های فرهنگی ملت‌ها را به رسمیت شناخت. در واقع پذیرش اصل احترام به فرهنگ¬هاست که توسعه را تسهیل و امکان¬پذیر خواهد ساخت و مانع از اعمال تبعیض و تحقیر بر علیه فرهنگ¬های جوامع توسعه¬نیافته خواهد شد. ظهور این نگرش نسبت به فرهنگ، علت دیگری نیز داشت؛ به تدریج جنبش¬های اجتماعی منتقد صنعتی¬شدن و تخریب محیط زیست و افزایش مسائل اجتماعی، در مورد برتری فرهنگ کشورهای توسعه¬یافته تردید کردند و برای یافتن راه حل، جست¬وجو در فرهنگ¬های دیگر را آغاز کردند. در کل، متفکرانی که در نهادهای بین¬المللی و جهانی چون یونسکو به فعالیت مشغول بوده¬اند، از این رهیافت و الگو حمایت و پشتیبانی کرده¬اند.
به طور خلاصه، دو عامل موجب شد که رهیافت «توسعه¬ متناسب با فرهنگ» در میان اندیشمندان و صاحب¬نظران توسعه رواج یابد: از یک سو مشاهده گردید نتیجه¬ی برنامه¬های فرهنگی توسعه، در بسیاری از کشورهای توسعه¬نیافته، چیزی جز بحران هویتی و فرهنگی نبوده است، علاوه براین، خودآگاهی نسبت به ارزش¬های فرهنگی خودی، احساس هویت و سودمندی بسیاری از عناصر فرهنگی، توجه متفکرین جوامع توسعه¬نیافته را به سوی فرهنگ خودی معطوف ساخت و باعث شد تا با اعتماد به نفس بیشتر، از فرهنگ خود دفاع نمایند، آن را در مجامع بین¬المللی ارائه نمایند و تلاش داشته باشند تا توسعه را با آن هماهنگ سازند. از سوی دیگر، مشکلات و مسایل مختلف اجتماعی و زیست- محیطی و تضعیف نگرش شرق¬شناسانه که فرهنگ غربی را برتر می-پنداشت، موجب شد به تدریج زمینه¬ی گفت¬وگو و تعامل بین فرهنگ¬ها ایجاد شود و به دنبال آن نگرش نسبت به توسعه نیز متحول و دگرگون گردد. کنفرانس¬های متعددی که تقریباً از دهه¬ی 1970 در مورد توسعه برگزار شده است، تقریباً همگی آنها از این زاویه به رابطه¬ی میان فرهنگ و توسعه نگریسته و برای توسعه¬ی کشورهای در حال توسعه، طرحی نو درانداخته¬اند. این روند به گونه¬ای در جهان گسترش می¬یابد که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) از سال 1988 تا 1997 را به عنوان دهه¬ی جهانی توسعه¬ی فرهنگی اعلام می¬نماید و تحقیقات متعددی را در این زمینه به انجام می¬رساند.
در این الگو که دغدغه حفظ فرهنگ وجود دارد و توسعه با فرهنگ هماهنگ می‌شود، دستیابی به توسعه اقتصادی و سیاسی ممکن و میسر شده است و اکنون کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و ... در این زمینه مورد توجه بسیاری از دولت‌های توسعه‌گرا که دل در گرو فرهنگ خود دارند، قرار گرفته‌اند. در واقع، این الگو که بر خفظ و تقویت عناصر فرهنگی خود تأکید می‌کند، موفق‌ترین الگوی توسعه آمرانه است که در کنار توسعه اقتصادی و سیاسی توانسته‌اند بخش مهمی از ارزش‌های فرهنگی خود را نیز حفظ نمایند.
- سومین نوع از توسعه آمرانه، بیشتر تحت تأثیر نظریه نوسازی است که قبل از هر چیز از اهمیت رفع موانع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای توسعه‌نیافته در فرایند توسعه سخن به‌میان می‌آورد. ایران و ترکیه در زمره کشورهایی هستند که در طول سال‌های گذشته از این الگو برای دستیابی به توسعه بهره گرفته‌اند.